«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
جالب تر اینکه من دیگه توی صفحه خود نمایش نمیتونم نظر بدم . و پیامم کم رنگ ظاهر می شه .
این گروه نمایشی برای اینکه نمایش اعتراضی اجرا کنه هنوز خیلی کار داره.
درود بر شما
همراه گرامی، سرکار خانم آدینه و دیگر گروهها و سالنهای محترم نمایشی نقشی در نمایان بودن یا نبودن نوشتههای کاربران در تیوال ندارند و این فرآیند صرفا از سوی گروه همیاری انجام میشود.
برخی برگهها به گونهای تنظیم میشوند که همه نوشتهها نخست از سوی گروه همیاری خوانده و سپس منتشر میشوند.
با احترام
خسته نباشید به عوامل محترم .
من تا حالا اجرا با حضور عکاس نرفته بودم . یه سوال داشتم عکاس نباید روی صندلی خودش بشینه؟
عکاسی که دیروز حضور داشت ، بیشتر از بازیگرا توی سالن حرکت میکرد .
جدیدا در اجراها این مسئله واقعا باب شده و برای مخاطب بسیار اذیت کننده است و تقریبا حس و حال اجرارو نابود میکنه. خب چه کاریه …یه روز عکاس بیاد خصوصی عکس بگیره. خود عکاس باید اینو بفهمه واقعا !!!
جدیدا در اجراها این مسئله واقعا باب شده و برای مخاطب بسیار اذیت کننده است و تقریبا حس و حال اجرارو نابود میکنه. خب چه کاریه …یه روز عکاس بیاد خصوصی عکس بگیره. خود عکاس باید اینو بفهمه واقعا !!!
ای اقا ما زبونمون مو در اورد از بس گفتیم و هیچ نتیجه ای هم نگرفتیم
امروز فرداس که عکاس پرنده هم داشته باشیم تو سالن
درود بر شما
با آغاز شیوع کرونا و تعطیلی چهارماهه همه برنامههای هنری این همکاری نیز دچار توقف موقت شدهاست، با هماهنگی دوستان خوبمان در تپسی به زودی این سرویس از سر گرفته خواهد شد.
درود بر شما
با آغاز شیوع کرونا و تعطیلی چهارماهه همه برنامههای هنری این همکاری نیز دچار توقف موقت شدهاست، با هماهنگی دوستان خوبمان در تپسی به زودی این سرویس از سر گرفته خواهد شد.
من چند قسمتی از این سریال رو دیدم ,به نظرم به نسبت باقی سریال های نمایش خانگی سریال بدی نیست.
بیشترین نکته ای که به نظرم اومد این بود که خانواده صبوری با وجود ثروتمند بودن لباس هاشون نرماله:)
مثبت ترین نکته اش هم وجود سیماست که ترنس هست و مشکلاتی که در خانواده سنتی داره.چیزی که تا قبل از اون من در سریال و فیم های ایرانی ندیده بودم.
تصمیم دارم باقی سریال رو هم ببینم.
" به نظرم " بعضی لحظاتش که انصافن درخشانه . تدوینِ خوب ، کارگردانیِ عالی ، اغلب بازیها هم بسیار قابل قبوله . محسن کیایی و هدیه تهرانی و مسعود رایگان هم به نظرم عالی ان . موسیقی و فیلمبرداری و ... هم خیلی خوبه . هر قسمت هم قصه ش خوب جلو میره .
از سریالا دل هم خوبه به نظرم پیچشِ قصه شو و موسیقیشو و کارگردانیشو دوس دارم اما بازیها رو نه ؛ خصوصن قیافه ی همیشه زارِ بیات .
آقازاده هم خوبه از این نظر دوسش دارم که شاید بتونه مردمو با ارزشِ کالای هنری آشنا کنه . که مثل باقی مردم دنیا اثر اورجینالِ هنری بخرن بزنن به دیوار و ... بعدن هم اگر کارِ خوبی خریده باشن میتونن چند برابر بفروشن . خوبه که داره نشون میده هنر امروز یه چیزی شبیه به بورسه . خلاصه که موضوعش خیلی خوبه لااقل برای من .
موچین و خواب زده هم افتضاحن .
" به نظرم " بعضی لحظاتش که انصافن درخشانه . تدوینِ خوب ، کارگردانیِ عالی ، اغلب بازیها هم بسیار قابل قبوله . محسن کیایی و هدیه تهرانی و مسعود رایگان هم به نظرم عالی ان . موسیقی و فیلمبرداری ...
بله هم گناه خوب پیش میره از خیلی جهات.موضوع ,بازیا,پیشرفت داستان....
منتهی دل رو اصلااا دوست ندارم .بیشتر از همه موضوعش رو.از نظرم همه واسه خودشون یه زاپاس دارن یه حالت اگر این نشد اون یکی.
با احترام کارگردانی منوچهر هادی رو هیچ وقت دوست نداشتم ,فقط به فکر فروش هست.انتخاب لباس ها خیلی بده ,توی خونه با کروات و لباس های مهمانی...در کل اصلا باش ارتباط برقرار نکردم.
منتهی اون سه تا سریال دیگه رو ندیدم.
بله هم گناه خوب پیش میره از خیلی جهات.موضوع ,بازیا,پیشرفت داستان....
منتهی دل رو اصلااا دوست ندارم .بیشتر از همه موضوعش رو.از نظرم همه واسه خودشون یه زاپاس دارن یه حالت اگر این نشد اون یکی.
با ...
منم موضوعِ دل رو دوست ندارم اما نویسندگیش رو دوس دارم . یعنی اینکه چی نوشته رو دوس ندارم ، از چطور نوشتنشه که لذت میبرم . هرچند به فکرِ فروش بودن به نظرم خیلی هم خوبه . اساسن وقتی کارِ هنری میکنیم ( منظورم انترتیمنته ) فروش و جذب حداکثریِ مخاطب ، یکی از اصولشه .
کراوات و کت و شلوار هم البته طبیعیه ها . خیلیا اینطوری ان
منم موضوعِ دل رو دوست ندارم اما نویسندگیش رو دوس دارم . یعنی اینکه چی نوشته رو دوس ندارم ، از چطور نوشتنشه که لذت میبرم . هرچند به فکرِ فروش بودن به نظرم خیلی هم خوبه . اساسن وقتی کارِ هنری میکنیم ...
اخه فروش به چه قیمتی؟!منظورم فقط سریال دل نیست تمام کارهای منوچهر هادی منظورمه ...مثلا فیلم من سالوادور نیستم
واقعا فیلم بی محتوایی بود.میشه فیلم طنز یا شاد خوب ساخت.فیلمی که حرفی واسه گفتن داشته باشه.با این فیلما فقط سلیقه جمعی رو پایین میاریم.
درباره کروات شاید حق باشما باشه و فقط از دید من عجیب اومد.
اخه فروش به چه قیمتی؟!منظورم فقط سریال دل نیست تمام کارهای منوچهر هادی منظورمه ...مثلا فیلم من سالوادور نیستم
واقعا فیلم بی محتوایی بود.میشه فیلم طنز یا شاد خوب ساخت.فیلمی که حرفی واسه گفتن ...
تعدادی از مردم میرن و من سالوادور نیستم رو میبینن . اونا کیان ؟ کسایی هستن که فقط همین مدل فیلم رو دوس دارن ، حالا فوقش با یه تلرانس محدودِ پایینتر یا بالاتر . همونطور که فیلمهای اصغر فرهادی ، دهنمکی ، روستایی و ... هم مخاطبِ خودشونو دارن .
مثلن محاله من یه روز برم سینما و فیلمی از روستایی یا دهنمکی رو ببینم . حتا اگر هیچ فیلمی که مورد علاقمه اکران نباشه ، و اینها تنها گزینه باشن ؛ بازم غیر ممکنه که برم و ببینم . خیلیا هم ممکنه گردنشونو بزنی نرن اصغر فرهادی ، کیمیایی ، عطاران ، رامبد ، آبیار و ... رو ببینن .
عرضم اینه که واقعن سلیقه ی جمعی تحت تاثیرِ این موارد نیست . مردم طبق شاخصه هاشون انتخابهای مشخصی دارن و اشخاصی که از سرِ بی فیلمی پا شن برن فیلمی رو ببینن و اتفاقن تحت تاثیرش هم قرار بگیرن خیلی خیلی تعدادشون ... دیدن ادامه ›› کمه.
خیلیا رو میشناسم سینما براشون همون فیلمهای شونه تخم مرغیه . عشق میکنن با دیدنشون و کلی درسِ زندگی میگیرن :)
خیلیا هم هستن اصلن سینمای ایران رو شایسته ی لفظ " سینما " نمیدونن و معتقدن اونچه در ایران بهش میگن سینما؛ فقط یه مشت تصاویرِ متحرکِ شلخته ی صدا داره ، . و پاشونو توی سینماهای داخلی نذاشتن تا حالا .
بهرحال همه ی اینها در کنارِ هم وجود دارن . همونطور که در رشته ها و شاخه های دیگه هم همینطوره .
همچنانکه یکی موزیکِ پاپ دوس داره ، یکی رگه ، یکی متال ، دیگری فولک و اپرا و جز و بلوز و ...
توو سینما هم یکی کمدی دوس داره ، یکی ترسناک ، یکی سایکو ، علمی تخیلی و ...
حالا توی کمدی همچنانکه یکی مثل وودی آلن آنی هال میسازه . یکی هم مثل برایان رابینز هزار کلمه رو میسازه .
یا توی زیر شاخه های موزیک مثلن رپ یکی مثل امینم ریکاوری رو میسازه یکی هم مثل وانیلا آیس توو د اکستریم رو .
اما با اینحال همشون کم و زیاد مخاطبِ خودشونو دارن . و در کنارِ هم وجود دارن و تولید میشن و همه ی ذائقه ها رو اقناع و ارضا میکنن .
برای همین من اونقدرا سخت نمیگیرم و میگم من دوس ندارم ، ولی حتمن یکی هست که عاشقش باشه . پس اوکیه :)
دوستمون یه سریال ۴۰ قسمتی ساخته، چجوری؟
۲۰ قسمت فیلمبرداری کرده که تو ۱۰ قسمت اول هیچی نیست هیچی! یه عده چیپس میخورن قلیون میکشن دور دور میکنن با دست راستشون پاشونو میخارونن ! چرا؟ چونکه کارگردان دچار اضطراب پس از سانحه شده و نمیدونه چیکار کنه
بالاخره پس از مرحله پذیرش استاد هادی تو ۱۰ قسمت دیگه زبون باز میکنه و میگه چی شده ولی جون به سرت میکنه و تامام
از قسمت ۲۰ به بعدم اون ۲۰ قسمتی رو که گفتم فیلمبرداری کرده، مدام برات فلش بک میزنه که جا بیافته مطلب، سر جلسه رفتی هل نکنی غلط بزنی تستا رو
این بهترین نقد قابل نوشتن من بود که میشه بر سه ریال استاد هادی داشت
تعدادی از مردم میرن و من سالوادور نیستم رو میبینن . اونا کیان ؟ کسایی هستن که فقط همین مدل فیلم رو دوس دارن ، حالا فوقش با یه تلرانس محدودِ پایینتر یا بالاتر . همونطور که فیلمهای اصغر فرهادی ...
در اینکه سلیقه ها متفاوته شکی نیست.
من خودمم از طنز بدم نمیاد منتهی طنز قوی.
مطمعنا در جامعه ما با این میزان از مشکلات مردم از فیلم های طنز استقبال میکنن ,فیلم هایی که واسه ساعتی اونا رو از مشکلات دور کنه ,وقتی فیلم طنز خوبی نباشه رو میارن به این فیلم های موجود.
باور کنید فیلم طنز خوب و قوی طرفدارهای بیشتری داره ولی موجود نیست.
دوستمون یه سریال ۴۰ قسمتی ساخته، چجوری؟
۲۰ قسمت فیلمبرداری کرده که تو ۱۰ قسمت اول هیچی نیست هیچی! یه عده چیپس میخورن قلیون میکشن دور دور میکنن با دست راستشون پاشونو میخارونن ! چرا؟ چونکه کارگردان ...
خدا قوت.
من خیلی بین رفتن و نرفتن شک داشتم.
و در اخر تصمیم گرفتم بعد از چند ماه قرنطینکی به خودم یه لطفی کنم.
منتهی از نظر من فاصله گذاری اجتماعی اصلا رعایت نشده بود.همه ماسک داشتن اما صندلی ها خیلی به هم نزدیک بود.
همش یه گوشم به تماشاچی ها بودم که صدای عطسه و سرفه میاد یا نه:)
دیگه امیدوارم لطف به خودم منجر به شر نشه.
کار واسه من جالب بود.نمایش تک نفره که خسته و کسلم نکرد.
منتهی ناخودآگاه توی ذهنم با کریملوژی مقایسه اش کردم (که شاید کار اشتباهی کردم ولی ناخواسته بود!) من از کریملوژی بیشتر لذت بردم.
کار واسه من جالب بود.نمایش تک نفره که خسته و کسلم نکرد.
منتهی ناخودآگاه توی ذهنم با کریملوژی مقایسه اش کردم (که شاید کار اشتباهی کردم ولی ناخواسته بود!) من از کریملوژی بیشتر لذت بردم.
یادمه یه بار یه جا خوندم
میرکریمی تو قصه هاش، جوری اخر داستان رو تعریف میکنه که شخصیت ها همون وضع موجود رو قبول میکنن
اما فرهادی تو اخر قصه، تیشه به ریشه ی همه چی میزنه جوری که نمیتونی مثل قبل ادامه بدی
با اینحال میرکریمی اونقدر استادانه روایت میکنه که شاید دلت انتظار یه تیشه رو بکشه، ولی در عین حال، از عوض نشدن اوضاع هم لذت ببری و ازش خوشت بیاد، به همین سادگی...❤
چیه برادر؟ جشن تولده. ممنوعه؟ زن بی حجاب نداریم. زن باحجابم نداریم.
مرد بی غیرت نداریم. مرد با غیرتم نداریم. نوار مبتذل نداریم. ماهواره نداریم. صور قبیحه نداریم.
هشیش، گرس، تریاک، ذغال خوب، رفیق ناباب نداریم . رقص، آواز، خوشی، خنده، بشکن و بالا بنداز نداریم.
شرمندتونم. هیچ چیز ممنوعه کلاً نداریم. بفرمائید تو ملاحظه کنید. خواهش میکنم؛ نداریم، نداریم.
جشن تولد یه بچه ست ولی بچه هم نداریم. مهمونیه ولی مهمون نداریم. نمایشه، نمایش. نمایش یه نفره.
یه سکانس دیگه اش رو هم خیلی دوست دارم .زمانی که فروتن به خانومش زنگ میزنه ,میگه چرا گریه میکنی ؟واسه من ؟اگر واس من بود که نباید میذاشتی میرفتی.
یه تار موی من رو به صد تا مرد اروپایی عوض نمیکنی؟......
درود بر شما
رد به اندی میگه بذار یه چیزی رو بهت بگم رفیق امید چیز خطرناکیه ,امید میتونه یه مرد رو دیوونه کنه.(احتمالا با دخل و تصرف:) )
دوبله فیلم رو من ندیدم لازم شد یه بار هم دوبله ببینم.
مینا:بذار بهت بگم… من صبح که پا میشم، دلم میخواد کسی باهام حرف نزنه… میخوام از خونه که برم بیرون، کسی منتظرم نباشه که برگردم… دل کسی واسم تنگ نشه… کسی منو نخواد… میخوام تنها باشم… دو روز دیگه پا میشم، نگاه میکنم، میبینم پیر شدم، دستام خالی یه… هیچی ندارم از خودم… اگه ولم نکنی برم، دلم میپوسه اینجا مرتضی…!
مرتضی: تو بند نمیشی اون طرف. سرت میخوره به سنگ برمیگردی.
مینا: اینا رو نگو مرتضی. اون همه سال که آذر نبود من تک و تنها گلیم خودمو از آب کشیدم. تازه، اومدیم و نشد، لااقل حسرتش رو نمیخورم، میگم تلاشمو کردم.
مرتضی: بی کس میشی مینا! بی کسی کم دردی نیست. من دوست دارم… عاشقتم
سحر جان به نظرم توی طبقه ی متوسط و تحصیلکرده جامعه مون هرازگاهی چنین حسی گریبانمون رو می گیره و سرمنشا اون همه ی سرخوردگی ها و اجحاف ها و نشدن ها و تبعیض ها و ... هست که داره به سرمون میاد و بی مهری ها و قدرنشناسی هایی که از اطرافیانمون می بینیم و به یک خلا و پوچی و همون حس مینا می رسیم.
پیشنهادم بهت اینه که دفعه ی بعد که با ورودت به خونه با چراغای خاموش و گرفتگی دل مواجه شدی، آهنگ "خالی" ابی رو play کن تا حال خرابت تکمیل بشه.
سحر جان به نظرم توی طبقه ی متوسط و تحصیلکرده جامعه مون هرازگاهی چنین حسی گریبانمون رو می گیره و سرمنشا اون همه ی سرخوردگی ها و اجحاف ها و نشدن ها و تبعیض ها و ... هست که داره به سرمون میاد و ...
مرسی از پیشنهادت علی جان :))))
من در مواجه با چراغا خاموش سریع یه اهنگ شاد پلی میکنم که بشوره ببره اما همیشه دوست داشتم یه بار حال مینا رو تجربه کنم که دوست داشته باشم کسی منتظرم نباشه
مرسی از پیشنهادت علی جان :))))
من در مواجه با چراغا خاموش سریع یه اهنگ شاد پلی میکنم که بشوره ببره اما همیشه دوست داشتم یه بار حال مینا رو تجربه کنم که دوست داشته باشم کسی منتظرم نباشه
به نظرم رسیدن به موقعیت مینا یک جور خودویرانگری هست که هم یه جورایی جرات می خواد و هم جنون و هم یاس و هم رهایی
همه ما از خود ویرانگی رو تجربه کردیم اما مثلا مال من شخصا جنسش این شکلی نبوده
سحر جان من این حال مینا رو تجربه کردم نمیدونم چی شد که به اونجا رسیدم ولی واقعا میخواستم از همه فرار کنم,جوری رقم خورد که 6 ماه از شهر رفتم ...تجربه بی نظیری بود.منتهی واس اون شرایط من,الان دیگه پذیراش نیستم.
شااید اگر مینا فکر میکرد مرتضی میتونه کمک حالش باشه,ترجیح میداد دوتایی مشکل رو حل کنن ولی مشکل اینجاست که از شخص اصلی زندگیش هم بریده بود.