در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال آرتمیس | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 17:39:11
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
نیمه ی اول نمایش بسیار کند و حوصله سربر بود اما از نیمه ی دوم و با ورود کنت فضا و صحنه کمی جان گرفت. با اینکه متن دورنمات و سبک اجرا تا حدودی اغراق را می طلبید اما این اغراق در بازیها تبدیل به ادا شده بود و خوشایند نبود. پشت سر هم دیالوگهایی با فریاد و صدای بلند ادا میشد که خیلی اعصاب خردکن بود. کاش بازیگران یاد بگیرند که برای شنیده شدن صدایشان مخصوصا در سالنهای بزرگ، بُرد صدایشان را تقویت کنند نه اینکه داد بزنند. از موسیقی و طراحی صحنه ی خوب که بگذریم نکته ی دیگر درمورد فاصله گذاری در اجراست.؛ وقتی بازیها تصنعی و صرفا ادا و داد باشد بالبطع تماشاگر با نمایش ارتباط عمیق برقرار نمی کند و همذات پنداری روی نمی دهد. یا به عبارتی غرق در احساسات و عواطف نمیشود که نیاز باشدبا فاصله گذاری مخاطب را از احساسات صرف بیرون کشید و به تعقل فراخواند. بنابراین فاصله گذاری جز در یکی دومورد کمکی به عوض کردن فضای نمایش یا جذابتر شدن آن نکرده بود.
امیر، محمد رفیعی و حمیدرضا مرادی این را خواندند
آذرمهر و احمد بوشهری این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایش خوب و ارزشمندی بود که البته از دکتر رفیعی جز این نباید انتظار داشت. نمایشی که هر صحنه اش یک تابلوی نقاشی زیبا و با کمپوزسیون دقیق و حساب شده است.... بازیها فوق العاده نبود اما قابل قبول بود. آدلا و مارتیریو و یکی دیگه از دخترها که اسم نقشش یادم نیست از بین دخترها بهتر از بقیه بودند ولی بازی آنگوستیاس رو دوست نداشتم. رویا تیموریان انتخاب مناسبی برای این نقش بود و مریم سعادت هم که بارها در قالب خدمتکار حرّاف و خاله زنک و دارای روحیات سرخوردگی و حسادت دیدیم و معمولا همین نقش رو بازی می کنند. بازی مائده طهماسبی خوب نبود هرچند که نقش ایشون هم کمکی به پیشبرد داستان و ساختن اون فضا نکرده بود.... طراحی صحنه و نور و لباس بازیگران خیلی خوب بود.... اجرا کمی طولانی بود و میشد که کوتاهتر بشه تا کمک بهتری به ریتم نمایش کنه.... ایده ی خدمتکاران رو چندان نپسندیدم. با توجه به زمان تاریخی داستان نمایش و روستایی بودن خانواده، داشتن یک خدمتکار برای هر دختر چندان قابل قبول نبود و شیوه ی روایت به راحتی این امکان رو در اختیار دخترهای برناردا آلبا قرار میداد تا افکار و انگیزه هاشون رو فاش کنند و به نظرم بودنشان لزومی نداشت... موسیقی هم خوب و کاملا در راستای اجرا بود... در کل با توجه به حس همذات پنداری و نزدیک بودن فضای بسته ی نمایش با فضای خفقان آور فعلی جامعه ما و شرایط و محدودیت هایی که بر زنان وارد می شود و همینطور به خاطر داشتن زیباییهای بصری در اجرا و البته امضای دکتر رفیعی عزیز بر کار با این نمایش ارتباط برقرار کردم و از تماشای اون لذت بردم. خسته نباشید به دکتر رفیعی عزیز و با آرزوی سلامتی و طول عمر برای ایشون ، به این امید که اجرای بیشتری از این استاد بزرگ بر روی صحنه ببینیم.
امیر و سپهر امیدوار این را خواندند
آذرمهر این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایش ارزشمند و دغدغه مندی بود اما از جانب متن و دراماتورژی ضربه خورده بود. گویی محمد چرمشیر سعی داشته تا رمانی را به طور خلاصه و در قالب نمایشنامه درآورد و برای این کار صرفا وقایع داستان را بطور فرمایشی و از زبان اشخاص نمایش و راوی داستان، بیان می کند بی آنکه فرصت لازم و کافی را به کاراکترها برای آنچه انجام میدهند یا برایشان اتفاق می افتد، بدهد. بطور مثال گفته می شود که ویکتور نویسنده ی توانا و خوش ذوقی است که پس از دعوت وی به دفتر روزنامه برای سوگنامه نویسی، آن روزنامه از موفقیت چشمگیر و اقبال عمومی فراوان برخوردار می شود. چرا که نوشته هایش چنان زیبا و تاثیرگذار و اشک آورند که عده ی زیادی تمایل دارند تا برای خود یا نزدیکانشان سوگنامه نوشته شود. اما نوشته ای که از زبان راوی ( خود ویکتور) به عنوان نمونه ای از سوگنامه هایش قرائت می شود متنی بسیار سطحی و معمولی ست که نه به لحاظ ادبی و آرایه ها زیبایی خاصی دارد و نه هیچ ویژگی تاثیرگذار و متفاوتی دارد! و باعث می شود بسیار توی ذوق بخورد. از این نمونه ها که صرفا فرمایشی بوده و تماشاگر باید بی هیچ نمود عینی و عملی ، صرفا به حکم فرموده ی کاراکتر و دیالوگها آنها را بپذیرد، در این نمایش کم نیست و این مسئله باعث شده تا ارتباط درست و باورپذیری میان نمایش با مخاطب شکل نگیرد. یا درمورد رابطه ی ویکتور با سونیا اگرچه بازیگر نقش ویکتور به نظرم بازی خوب و شسته رفته ای دارد ( برخلاف بازی نسبتا ضعیف بازیگر زن) ولی باز به دلیل ضعف پردازش صحیح داستان و موقعیت ها، نوع این رابطه نیز مانند بسیاری روابط و موقعیت های دیگر نمایش، در نیامده و کاملا خام و فرمایشی است. البته کمرنگ نمودن فضای سیاسی داستان نیز چنانچه آگاهانه صورت گرفته باشد خود موجب عدم باورپذیری و همراهی با نمایش است. چون صرفا با حضور شخصیت گروهبان آنهم با یک بازی متوسط رو به ضعیف، نمیشود انتظار داشت که مخاطب سایه ی سیاه سیاست و نظامی گری و خفقان و آنچه بر سرنوشت اشخاص نمایش می گذرد را باور کند. اما با تمامی این احوالات به نظر میرسد که پیام دهکردی سعی خود را کرده که در حد بضاعت متن و بازیگران، نمایشی قابل قبول ارائه دهد و به گمانم تا حدودی از این جهت موفق عمل کرده . از سوی دیگر نکته ای که اجرای وی را قابل قبول و ارزشمند می سازد، توجه وی به تئاتر تفکربرانگیز و دغدغه مند است که حرفی برای گفتن دارد و به دور از هرگونه خودنمایی و بدون بازیگران چهره و شناخته شده یا فارغ از سایر معیارهای تجاری ( که جز ضربه زدن به بدنه ی تئاتر اصیل و تفکر برانگیز نتیجه ی دیگری ندارند) سعی دارد تا فضای سرد روابط امروزی و خلاء های عاطفی انسان امروز و حاکمیت مرگ و تنهایی را بر جوامع بشری و روابط انسانی به چالش بکشد.
بابک، امیر، آوا فیاض و عطیه عابدین این را خواندند
مهدی (آرش) رزمجو، رضا غیوری و رضا بولو این را دوست دارند
آوا فیاض (avafayyaz)
سپاس از حضورتان
۱۸ مهر ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
پیش از اجرا با خواندن برخی توضیحات و کامنت ها که اجرا رو خلاقانه توصیف کرده بودند انتظار چنین اجرایی رو داشتم اما اصلا اجرای خلاقانه ای نبود!! نمیدونم دوستانی که اجرا رو خلاقانه توصیف کرده بودند تا به حال چه اجراهایی رو و به چه تعداد شاهد بودند یا اساسا تعریفشون از خلاقیت چی هست؟! داستان چه به لحاظ موضوع و چه به لحاظ ساختاری و شخصیت پردازی بسیار سطحی و کم مایه بود و کشدار. شخصیت مهرداد مردی از دار و دسته ی اراذل و اوباش بوده و کارش صرفا خلاف و شر است و ادعای گنده لات تهران بودن را دارد اما بسیار کتاب خوانده و مایاکوفسکی را می شناسد و دوست دختری دارد که معلوم نیست چرا با اینکه یک دختر خیابانی ایرانی ست به زبان فرانسه حرف می زند. دختر دیگری که فقط گاهی رپ می کند و اینقدر رپ را فالش و بد اجرا میکند که کاری جز ایجاد مزاحمت برای شنیدن دیالوگهای دو بازیگر مرد ندارد؛ بازیگر مرد دیگر که نوچه ی مهرداد است و اسمش شهرام شبپره ست و با بازی لوس صرفا سعی دارد تا با دم دستی ترین الفای و اداها که عموما رنگ و بوی جنسی دارند، از تماشاگر خنده بگیرد. و همه این موارد کاملا بی منطق و بی ربط با یکدیگر و در کیفیتی بسیار سطحی در نمایش دیده می شوند. ضمن احترام به جناب کوشکی و آرزوی موفقیتهای بعدی برای ایشان امیدوارم در اجراهای بعدی به محتوای نمایش توجه بیشتری بکنند. چون یک اجرای درست، یا باید به لحاظ موضوع، محتوا و بار مفهومی و معنایی حرفی برای گفتن داشته باشد یا به لحاظ فرم اجرایی و خلاقیت در میزانسنها بتواند برای تماشاگر جذابیت بصری ایجاد کند و چه بهتر که از هر دو عنصر فرم و محتوا به خوبی و با منطق درست بهره بگیرد. اما نمایش شیطونی در هیچکدام از این دو زمینه نتوانسته بود موفق باشد. مجموع این نقاط ضعف به همراه گرمای بیش از حد سالن و عدم تهویه ی مناسب باعث شد که از اجرا لذت نبرم. امیدوارم بعد از این به جای تلاش در خنده گرفتن های سطحی از مخاطبان تازه کار تئاتر، تلاش کنند که فارغ از ادا، حرفی برای گفتن و چیزی برای دیدن ارائه نموده و برای شعور مخاطب حرفه ای و واقعی تئاتر احترام بیشتری قائل شوند.
عاطفه گندم آبادی، سپهر و مژگان عراقی این را خواندند
امـیـر، new@، بیژن وکیلی و بهزاد م.ا این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
چند سال پیش اجرای فرهاد مهندس پور از دیر راهبان را دیده و بسیار لذت برده بودم به نظرم متن بسیار خوبی داشت و در عین سادگی داستان، به شدت عمیق بود. بنابراین از تماشای دوباره ی آن، آنهم به کارگردانی کیومرث مرادی پس از چند سال دوری از صحنه استقبال کردم. بازیها اغلب خوب و قابل قبول بود، می توانست در یکی دو مورد بازیها بهتر باشد اما همین اقدام جناب مرادی برای استفاده از بازیگران ناشناخته و غیر ستاره ( برخلاف جریان حال حاضر تئاتر) بسیار ستودنی بوده و بر شرافت و دلنشینی اجرا افزوده بود. طراحی صحنه و لباس خوب، پخش صدای با کیفیت، متن تفکر برانگیز و عمیق، کاربرد نشانه های معنادار بصری و کلامی، میزانسن های کلاسیک درست و به دور از اغراق و خودنمایی و در نهایت پیام اخلاقی و اندیشمندانه ی نمایش، همه و همه باعث شد تا یک تئاتر واقعی و تاثیرگذار رو شاهد باشم. بعد از دیدن اینهمه نمایش های بی محتوا که در سالنهای خصوصی و معتبر صرفا با استفاده از بازیگران چهره قصد جذب مخاطب را دارند و چیزی فراتر از ادا و شوآف نیستند، تماشای این نمایش بسیار به دلم نشست. خسته نباشید میگم به گروه اجرایی و خصوصا به جناب مرادی عزیز. موفق و پیروز باشید. به امید تداوم این نوع از نمایشها که با برانگیختن تفکر و تعقل به جنس تئاتر نزدیکتر و وفادارترند.
آوا فیاض (avafayyaz)
سپاس از پیام پر مهر شما
۲۰ تیر ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یک اجرای شریف و متوسط از همه نظر. متن کاملا رئالیستی بوده و بازی واقعگرایانه و باورپذیری را می طلبید اما بازی خانم گلستانی به عنوان نقش اصلی، بسیار سطحی و بعضی جاها کاملا لوس و تصنعی بود و فقط سعی کردند تا در آخر نمایش با گریه کردن و چشمهای خیس بازیشون رو خیلی خوب و حرفه ای نشون بدهند که فکر می کنم تماشاگر حرفه ای تئاتر دیگر گول این حرفها را نمی خورد و فرق بازی با ادا را به خوبی می فهمد. بازی آقای امام بخش برای نقششون مناسب و باورپذیر بود و بازی نفر سوم هم در کل معمولی و در صحنه ی رو شدن آلبوم خانوادگی خیلی ضعیف بود. از بازیها که بگذریم کارگردانی از حیث میزانسن با توجه به محدودیتهایی که برای نمایش آنچه بر یک زن روسپی میگذرد وجود دارد، خوب و قابل قبول بود. تنها نکته ای که بعد از بازی تصنعی خانم گلستانی به رئالیستی بودن اجرا کمی ضربه میزد، نحوه ی نشان دادن زندگی نباتی (به صورت فردی با چشمان باز و گردنی کج نشسته بر روی ویلچر) بود. وضعیت کسی که زندگی نباتی دارد در واقعیت، بسیار وخیم تر از آن است که صرفا مانند فردی فلج بر روی ویلچر به تصویر در آید. این افراد به دلیل شرایط جسمی، طریق تغذیه و دیدی و روده ای، عفونت و زخم بستر و مشکلات عدیده ای که برایشان پیش می آید باید که همواره در بستری و به صورت درازکش باشند مگر هنگام تغذیه که باید سر ساختشان را کمی بالا آورد ( و توضیحاتی که در این شرح نمی گنجد). طراحی صحنه هم به لحاظ کاربردی خوب بود ولی ای کاش به جذابیت بصری هم توجه می کردند و مثلا به جای آن پلاستیکهای بی کیفیت از جنس دیگری استفاده می کردند، چراکه تکنیک سایه را برای این صحنه ها دوست داشتم و اگر قطعا به جای پلاستیک از پلکسی استفاده میشد تاثیر نمایشی و زیبایی آن دو چندان بود. در کل اجرا را به خاطر متن شریفانه و دغدغه مند محمود استاد محمد دوست داشتم و به نظرم به عنوان نمایشی قصه گو، بعضا از نمایشهای بی سر و تهی که ادعای مدرن و پست مدرن دارند بهتر بود.
عاطفه گندم آبادی، رضا بهرامی، میترا، امیر و رویا پاک سرشت این را خواندند
اعظم م و hss_Nt این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایش خوب و خلاقانه ای بود. نسبت به اجرای قبلی یرما که به کارگردانی اشکان صادقی چندماه پیش در ارغنون اجرا شد، خلاقیت بیشتری داشت و به جنس تقاتر نزدیکتر بود. برخلاف قبلی که فاقد تحلیل و نگرش مشخصی بود و بیشتر بر موسیقی استوار بود تا تئاتر؛ نمایش یرماغ کاملا براساس تحلیلی مشخص و فکر شده اجرا شد. تنها چیزی که از اول نمایش برایم تعجب آور و تا حدودی غیر قابل پذیرش بود، فیزیک بازیگری بود که نقش یرما رو بازی می کردند. اینکه یرما زنی چاق و کوتاه قد انتخاب شده بود بسیار دور از تصور بود! سعی کردم این فیزیک را با دیالوگ یرما که می گفت: "زن بودن سخته چون همه ازت انتظار دارند که ظریف و زیبا باشی" در ذهنم توجیه کنم اما حتی اگر به این دلیل و براساس چنین تحلیلی هم بود با این ظاهر غیرظریف و صدایی کلفت و بم، دروغ چرا ولی یرما را دوست نداشتم. ( ضمن احترامی که برای بازیگر نقش یرما و زحمتی که برای نقش کشیدند دارم) اما یرما نماد ظرافت و زنانگی و احساسات لطیف زنانه است و اگر در فیزیک شاهد چنین چیزی نباشیم اقلا باید در بیان و تُن صدا و جنس بازی این لطافت را به تصویر کشید. انتقاد دومم هم به موسیقی کار بود که اصلا یکدست نبود و در بعضی صحنه ها اسپانیش و در برخی صحنه ها آلمانی (و با کلام) بود! هرچقدر انتخاب گاو و استفاده از آن در نمایش به عنوان نمادی از جامعه ی اسپانیا انتخاب درست و بجایی بود، موسیقی متال که به زبان آلمانی خوانده میشد کاملا بی مناسبت بود. طراحی صحنه ساده ولی قانع کننده بود و میشه گفت به عنوان یه اجرای دانشجویی در عین سادگی کار خوب و جذابی بود. خسته نباشید میگم به گروه اجرایی و امیدوارم که در اجراهای بعدی هم موفق باشند.
عاطفه گندم آبادی، امیرمسعود فدائی، جهان، فرزاد و امیر این را خواندند
زهره مقدم این را دوست دارد
موسیقی کار اسپانیایی نبود، بلکه آرژانتینی بود، و کمی کم توجهی به این موضوع شده بود
۲۷ خرداد ۱۳۹۷
منظورتان از کم توجهی رو متوجه نشدم که منظورتان کم توجهی گروه نمایش به موسیقی هست یا کم توجهی بنده؟چون اگر منظورتون من باشم باید بگم که زبان رسمی آرژانتین، اسپانیایی هست و اینکه سازنده یا خواننده ی آن احیانا آرژانتینی باشند بازهم اون موسیقی اسپانیش محسوب میشه و صحنه ی دیگر نمایش هم که موسیقی متال به زبان آلمانی بود.
۲۸ خرداد ۱۳۹۷
با انتقاد های شما کاملا موافقم. من هم کار رو دوست داشتم و بهتر بود اگر به جزییاتی که گفتید توجه می شد. امیدوارم تجربه خوبی برای گروه اجرایی بوده باشه و درکارهای بعدی موفق تر باشند.
۲۹ خرداد ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
من این نمایشنامه رو خیلی دوست دارم بنابراین طبعا از تماشای اجرای آن بر صحنه لذت بردم. اما شیوه ی روایی متن طوری هست که بیشتر مناسب خوانش هست تا اجرا. بطوریکه اگه شما چشمهاتونو ببندید هم چیزی رو از دست نمی دید و این اصلا خوب نیست. البته در اجرای حاضر کارگردان سعی کرده که این اجرا رو از حالت خوانش و روایت صرف به سمت اکت و اتفاق صحنه ای ببره که خب البته تا حدودی هم توانسته موفق عمل کنه. طراحی صحنه خوبه و به این تلاش کارگردان برای خلق تصاویر کمک کرده. اما طراحی لباس خوب نیست و کمی توی ذوق میزنه. بازی صابر ابر خوب و قابل قبوله هرچند که سعی می کنه مثل نمایشهای عامه پسند ایرانی (برای جذب گیشه شاید!) خنده بگیره از تماشاگر ، ( که با شخصیت فرانک نمایشنانه ی فریل که آدمی فلسفی و جدی هست کاملا فرق داره) اما توانسته نقش فرانک رو شیرین از آب دربیاره. بازی امیر آقایی هم با توجه به اولین کار صحنه ای ایشان خوب و قابل قبول است اما از خانم کردا به عنوان نقش اصلی نمایش انتظار خیلی بیشتری داشتم. شخصیت مالی باید بتونه تماشاگر رو با خودش همراه کنه تا اون تاثیر دراماتیک و تراژیک رو به مخاطب منتقل کنه اما بازی خانم کردا چندان باورپذیر نبود. موقع خواندن نمایشنامه ی فریل، کاملا با مالی و بقیه ی شخصیتها میشه همراه شد خصوصا مالی که ما باهاش لحظه به لحظه تجربه می کنیم و حسش می کنیم. اما در نمایش آقای میرمنتظمی میشد تنها با شخصیت دکتر و فرانک همراه شد. بازی بازیگر نقش مالی چنگی به دل نمی زد و نتونسته بود عمق درد و تراژدی وضعیت مالی رو به تصویر بکشه و چون بار اصلی نمایش مالی سویینی بر روی شانه ی شخص مالی است، بازی قوی تر و تاثیرگذارتری رو می طلبید. به نظرم اساسا انتخاب خانم کردا برای این نقش اصلا مناسب نبود. (برخلاف دو بازیگر دیگه که درست انتخاب شده بودند) . در مجموع با اینکه می تونست اجرای دلپذیرتر باشه، کار قابل قبولی بود و از دیدنش پشیمون نیستم.
عاطفه گندم آبادی، رضا بولو، فرزاد، اعظم م، امیر، celine و جهان این را خواندند
نسیبه متاجی و new@ این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
امشب این نمایش رو دیدم اما متاسفانه به نظرم هیچ نقطه ی مثبت و جذابی نداشت. بازیها بسیار ضعیف بود و خیلی توی ذوق میزد. طبعا کارگردانی هم دچار ضعف شدید بود. کاملا در حد کارهای دبیرستان بود و در عجبم که چرا باید کاری در این سطح در سالن حرفه ای آنهم با بلیط ۳۰ هزار تومن اجرا شود! یعنی هیچ معیاری برای ارزیابی لول کار و تناسب آن با بهای بلیط وجود ندارد؟! به گمانم حتی اگر تماشاگری بهایی برای این نمایشها نپردازد هم قطعا از وقت و حوصله ای که برای دیدن آن گذاشته پشیمان خواهد شد. این گروه نمایشی چه بازیگران و چه کارگردان، راه بسیار درازی تا موفقیت و رسیدن به اجرایی قابل قبول در پیش دارند. بهتر است که چندسالی تمرینات خود را در جاهای دیگر انجام دهند و هر زمان به حد قابل قبولی رسیدند برای اجرا به طور حرفه ای اقدام نمایند. زمانی که لااقل بتوان با اجرایی محکم و بازیهایی قوی، ناراحتی و غیراستاندارد بودن صندلیها و فضای سالن نمایش و نیز نارضایتی از گرانی بلیط را کمی تلطیف و قابل تحمل کرد.
عباس شیخی، امیرمسعود فدائی و مریم زارعی این را خواندند
حدیثم، رضا غیوری و حسن فرامینی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آرتمیس (artmiss7)
درباره کنسرت-نمایش یرما i
انتظار داشتم وقتی به دیدن نمایش یرما میرم، خوانشی جدید، تحلیلی تازه و برداشتی متفاوت و عمیق از این نمایشنامه ببینم که متاسفانه هیچکدام از این انتظارات برآورده نشد! از خوانش جدید و تازه که بگذریم، در سطح خود متن نیز نمایش موفق به ارائه ی تحلیل درستی از شخصیت ها به ویژه یرما و خوان نشده بود و با وجود تلاش خانم ابراهیمی و بازی نسبتا قابل قبول ایشان دقیقا مشخص نبود که درد یرما چیست؟ اینکه بچه می خواهد و بچه دار نمیشود؟ یا اینکه با خوان رابطه ندارد؟بالاخره خوان را دوست دارد یا خیر؟ و یا چرا خوان تمایلی به رابطه با یرما ندارد؟ و بسیاری ابهامات و پرسشهای بی پاسخ دیگر... البته موسیقی زنده ی زیبای اسپانیولی با صدای خاص و جذاب خوانندگان نقطه قوت نمایش بود. به نظرم اگر گروه موسیقی نبود تحمل اجرا تا به آخر برای تماشاگر سخت و تا حدودی غیر ممکن میشد. بهتر بود که بر روی بخش نمایشی و تحلیل نمایش و شخصیتها تامل و زمان بیشتری صرف میشد تا با توجه به هزینه ی بالای بلیطها و تاخیر در شروع اجرا و ... تماشاگر احساس نکند که وقت و هزینه ی خود را بیخود صرف کرده ست.