در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | نوید آغاز
S2 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 16:27:50
 

فعال بخش روابط عمومی و تبلیغات تئاتر

 ۰۵ تیر ۱۳۷۲
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
🐀رونمایی از پوستر نمایش «موش ها و آدم ها» با طراحی صادق حسینی، در فاصله‌ی ۳ روز مانده تا شروع اجرا🚶🏿‍♂️

🔻پیش‌فروش بلیت روزهای تازه در سایت تیوال آغاز شد🔻
{٪۲۵ تخفیف دانشجویی ویژه‌ی روزهای یکشنبه و دوشنبه}

نویسنده و کارگردان: مهدی ‌رضایی
تهیه‌کننده: مهدی ‌کلانتری
با حمایت «هتل بوتیک اُرسی»

بازیگران: علی ‌باقری، میلاد ‌فرج ‌زاده، حمید ‌رشید، مهدی ‌رضایی، خشایار ‌قائدرحمتی، برنا ‌انصاری، نگار ‌سلحشور، ... دیدن ادامه ›› صادق ‌حسینی، رضا ‌گرجی، حسین ‌صادق ‌نائینی

اقتباسی از رمان «موش ها و آدم ها»
اثر برنده نوبل جان اشتاین بک

از ۱۷ بهمن‌ماه | ساعت ۱۸:۳۰ | تالار ‌حافظ

مشاور کارگردان: علی ‌باقری
مجری طرح: خانه ‌نمایش ‌دا، کارگاه ‌اشتراک
مشاور پروژه: آتنا ‌تندرو

طراح صحنه: صبا ‌صبحی
طراح نور: ایمان ‌اسماعیلی
طراح لباس: مهدی رضایی، فرنوش ‌مرواری
طراح گریم: اشکان ‌عسکری
طراح صدا: مجید ‌آقایی
طراح گرافیک: صادق حسینی

تیزر: Ranch Studio
@ranchstudio_

گروه کارگردانی: یاسمین ‌مهرعلی، صبا ‌صبحی، امین کعبی، ایمان ‌حاج ‌عظیمیان، اشکان ‌حسینی

مدیر روابط عمومی و تبلیغات: نوید ‌آغاز
عکاس: اردلان آشناگر
دستیار روابط عمومی: لی‌لی جعفری

مجریان گریم: نیما عبدی، سینا افشاری، زهرا علی اصغری، صدف ربی، مهدی حسینی
سرپرست ساخت دکور سید مصطفی طباطبایی نسب
دستیاران اجرا : مهدی عابدی، هادی عابدی، یاسمین مهرعلی، مهدیس بیدی
دستیاران صحنه: امین کعبی، محمدرضا الهیاری، محمد مهدی کاظم نژاد
امیرمسعود فدائی و محمد فروزنده این را خواندند
فاطمه هدایتی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نوید آغاز (navidaghaz)
درباره نمایش پیوتر اوهه i
مرتضی حسین زاده در نمایش «پیوتر اوهه»

پیش‌فروش بلیت ۳ روز نخست با ۲۰٪ تخفیف در سایت تیوال آغاز شد

نویسنده: اسلاومیر ‌مروژک
مترجم: محمدرضا ‌خاکی
دراماتورژ و کارگردان: فارس ‌باقری

بازیگران: مرتضی ‌حسین ‌زاده، فرزانه ‌میدانی، محمد ‌اشکان ‌فر، امیر ‌شمس، نیلوفر کاظمی، مهدی ‌ابوحمزه، بهراد ‌سلاح ‌ورزی، آیناز ‌جلیلی و با حضور: هوشنگ ‌قوانلو

طراح گرافیک: مهدی ‌دوایی

از ۲۱ بهمن‌ماه | ساعت ۱۸:۳۰
تئاترشهر ‌- ‌سالن ‌چهارسو
هفته پایانی نمایش «بعد از افتادن»

🔻فروش بلیت روزهای پایانی در سایت تیوال🔻

«٪۲۰ تخفیف دانشجویی» ویژه‌ی یکشنبه‌ها

کاری از «گروه تئاتر لیو»
سرپرست گروه: محمدحسن معجونی

دی و بهمن ۱۴۰۳
ساعت ۱۹
مجموعه تئاتر لبخند

نویسنده: روزبه ‌کاظمی
کارگردان: حسین ‌حسینیان
بازیگران: مهتاب ‌ثروتی، راحیل فلاح فر، پوریا احمدی، احسان ‌قره ‌داغی، حسین ‌حسینیان
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نوید آغاز (navidaghaz)
درباره نمایش پیوتر اوهه i
.
.
.
.
نمایش «پیوتر اوهه»
.
.
به‌زودی در تئاترشهر
.
.
دراماتورژ و کارگردان: فارس ‌باقری
.
.
.
.
امیرمسعود فدائی، امیر مسعود و محمد فروزنده این را خواندند
نیلوفر ش. و کیارش مسیبی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
طراحان نمایش «موش ها و آدم ها» معرفی شدند

طراح صحنه: صبا ‌صبحی
طراح نور: ایمان ‌اسماعیلی
طراح لباس: مهدی رضایی
طراح گریم: اشکان ‌عسکری
طراح صدا: مجید ‌آقایی
طراح گرافیک: صادق حسینی

پیش‌فروش بلیت روزهای تازه از فردا شنبه ۱۳ بهمن ساعت ۱۲ ظهر در سایت تیوال

نویسنده و کارگردان: مهدی ‌رضایی
تهیه‌کننده: ... دیدن ادامه ›› مهدی ‌کلانتری
با حمایت «هتل بوتیک اُرسی»

بازیگران: علی ‌باقری، میلاد ‌فرج ‌زاده، حمید ‌رشید، مهدی ‌رضایی، خشایار ‌قائدرحمتی، برنا ‌انصاری، نگار ‌سلحشور، صادق ‌حسینی، رضا ‌گرجی، حسین ‌صادق ‌نائینی

مشاور کارگردان: علی ‌باقری
مجری طرح: خانه ‌نمایش ‌دا، کارگاه ‌اشتراک
مشاور پروژه: آتنا ‌تندرو

اقتباسی از رمان «موش ها و آدم ها» اثر برنده نوبل جان اشتاین بک

از ۱۷ بهمن‌ماه | ساعت ۱۸:۳۰ | تالار ‌حافظ
امیر مسعود و امیرمسعود فدائی این را خواندند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
حسین ‌صادق ‌نائینی در نمایش «موش ها و آدم ها»

پیش‌فروش بلیت در سایت تیوال آغاز شد

اقتباسی از رمان «موش ها و آدم ها»
اثر برنده نوبل جان اشتاین بک

از ۱۷ بهمن‌ماه | ساعت ۱۸:۳۰ | تالار ‌حافظ

نویسنده و کارگردان: مهدی ‌رضایی
تهیه‌کننده: مهدی ‌کلانتری
با حمایت «هتل بوتیک اُرسی»

مشاور کارگردان: علی ‌باقری
مجری طرح: خانه ‌نمایش ‌دا، کارگاه ‌اشتراک
مشاور پروژه: آتنا ‌تندرو

طراح گرافیک: صادق حسینی
تیزر: Ranch Studio
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نوید آغاز (navidaghaz)
درباره نمایش اشتراکی i
همزمان با معرفی بازیگران نمایش «اشتراکی»
🔻پیش‌فروش بلیت در سایت تیوال آغاز شد🔻

نویسنده و کارگردان: مرتضی ‌شاه ‌کرم
بازیگران: مسعود ‌کرامتی، پروا ‌آقاجانی، فاطمه ‌نیشابوری، سهند جاهد، آیسان حداد، پیمان ‌نوری، مرتضی ‌شاه ‌کرم

از ۱۷ بهمن‌ماه | ساعت ۲۰:۳۰
تماشاخانه ایرانشهر ‌- ‌سالن ‌استاد ‌سمندریان

مجری طرح و برنامه ریز: محمد ‌حسن ‌درباغی ‌فرد
مدیر پروژه: احمد ‌صمیمی
مشاور کارگردان: ... دیدن ادامه ›› علی فرآورده

طراح صحنه: سینا ‌ییلاق ‌بیگی
طراح صدا و آهنگساز: بابک ‌کیوانی
طراح لباس: محمود بیاتی
طراح نور: رضا ‌خضرایی
طراح گریم: سیامک ‌احمدی
طراح گرافیک و تبلیغات: علی ‌زندیه
طراح ویدئو مپینگ‌: حجت ‌حاج ‌عبداللهی

گروه کارگردانی: پیمان ‌نوری، مسعود حیدر بیگی، نیلوفر ‌رازمند، علی عسکر پور، محمدشاه کرم

مدیر رسانه: میترا ‌رضائی
مدیر روابط عمومی و تبلیغات: نوید ‌آغاز
عکاس: سمیه ‌میری
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
رضا ‌گرجی در نمایش «موش ها و آدم ها»

پیش‌فروش بلیت در سایت تیوال آغاز شد

اقتباسی از رمان «موش ها و آدم ها»
اثر برنده نوبل جان اشتاین بک

از ۱۷ بهمن‌ماه | ساعت ۱۸:۳۰ | تالار ‌حافظ

نویسنده و کارگردان: مهدی ‌رضایی
تهیه‌کننده: مهدی ‌کلانتری
با حمایت «هتل بوتیک اُرسی»

مشاور کارگردان: علی ‌باقری
مجری طرح: خانه ‌نمایش ‌دا، کارگاه ‌اشتراک
مشاور پروژه: آتنا ‌تندرو

طراح گرافیک: صادق حسینی
تیزر: Ranch Studio
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
صادق حسینی در نمایش «موش ها و آدم ها»

پیش‌فروش بلیت در سایت تیوال آغاز شد

اقتباسی از رمان «موش ها و آدم ها»
اثر برنده نوبل جان اشتاین بک

از ۱۷ بهمن‌ماه | ساعت ۱۸:۳۰ | تالار ‌حافظ

نویسنده و کارگردان: مهدی ‌رضایی
تهیه‌کننده: مهدی ‌کلانتری
با حمایت «هتل بوتیک اُرسی»

مشاور کارگردان: علی ‌باقری
مجری طرح: خانه ‌نمایش ‌دا، کارگاه ‌اشتراک
مشاور پروژه: آتنا ‌تندرو

طراح گرافیک: صادق حسینی
تیزر: Ranch Studio
نگار سلحشور در نمایش «موش ها و آدم ها»

پیش‌فروش بلیت در سایت تیوال آغاز شد

اقتباسی از رمان «موش ها و آدم ها»
اثر برنده نوبل جان اشتاین بک

از ۱۷ بهمن‌ماه | ساعت ۱۸:۳۰ | تالار ‌حافظ

نویسنده و کارگردان: مهدی ‌رضایی
تهیه‌کننده: مهدی ‌کلانتری
با حمایت «هتل بوتیک اُرسی»

مشاور کارگردان: علی ‌باقری
مجری طرح: خانه ‌نمایش ‌دا، کارگاه ‌اشتراک
مشاور پروژه: آتنا ‌تندرو

طراح گرافیک: صادق حسینی
تیزر: Ranch Studio
نوید آغاز (navidaghaz)
درباره نمایش هدویگ i
تفسیری نشانه‌گرا بر نمایش؛ هدویگ / نادر برهانی مرند
عبدالحسین لاله

هدویگ، نام اثری است که نادر برهانی مرند با اقتباسی آزاد از "مرغابی ... دیدن ادامه ›› وحشی" نوشته هنریک ایبسن آن را نوشته و کارگردانی کرده است. این نمایش از ۲۹ آذر تا ۳ بهمن در مجموعه ایرانشهر بر روی صحنه رفته است.

پیش از پرداختن به نمایش «هدویگ»، که شباهت زیادی با نمایشنامه «مرغابی وحشی»[۲] ایبسن دارد، ذکر این نکته خالی از حسن نیست که هدویگ نادر برهانی مرند، فقط همجوار مرغابی وحشی هنریک ایبسن است نه عین آن؛ این ادعا تنها با مرور تمایزها، تفاوت‌ها و نوع روایت هر دو اثر آشکار می‌گردد. برهانی مرند شخصیت هدویگ را از دل نمایشنامه مرغابی وحشی بیرون کشیده و با روایتی دیگرگون شده، بر منویات نویسنده اثر، یعنی ایبسن آکسان می‌گذارد؛ با پرداختی «بینامتنیتی یا متن پنهان»[۳]، که من مایل‌ام آن را «بیش‌متنیت» بنامم. این تفسیر، به‌جای پرداخت تماتیک، به بررسی نشانه‌هایی دیداری یا شماتیک بسنده می‌کند تا نشان دهد آنها چگونه در تکمیل معنای اثر - و در ادامه اثر هنریک ایبسن- پیش‌برنده‌تراند.

همچنان‌که نمایشنامه مرغابی وحشی، در زنجیره بینامتنیت، شباهت‌هایی با نمایشنامه «دشمن مردم» همین نویسنده دارد، در نگاهی جزئی‌تر نیز مصادیقی از همین جنس تلقی، با خود حمل می‌کند؛ همچون شخصیت «گرگیرش» که شبیه شخصیت «دکتر استوکمان» دشمن مردم است؛ با این تفاوت که دکتر استوکمان فردی محکم، قوی و در پی اهداف والاست اما گرگیرش شخصیتی متزلزل، افسرده و حتی کمیک است. تمایز بارز نمایش هدویگ با نمایش مرغابی وحشی، دقیقا در شخصیت "هدویگ" متجلی است؛ او در مرغابی وحشی، با اینکه قهرمان نیست شهید است اما این شخصیت در نمایشنامه نادر برهانی، یک راوی است؛ یک راوی که ترجیح داده است بجای روایت قربانی‌شدن خود در نمایشنامه هنریک ایبسن، به شرح اشتباهاتی که دیگران باعث آن بوده‌اند تا وی قربانی شود، بپردازد و بخواهد عاشقانه، حتی با چشمانی کور به زندگی بپردازد. حال باید پرسید، شخصیت هدویگ چه ویژگی‌هایی داشته است که نادر برهانی ترجیح داده است او را از دل نمایشنامه مرغابی وحشی بیرون کشیده، احیا کرده و راوی قصه خود گرداند؟ شاید به این جهت که هیچکس به اندازه او نمی‌توانست بگوید آیا سزاوار کشته شدن بوده است یا زندگی کردن. یک راوی که آمده است بگوید؛ کمی ببخشیم، کمی کوتاه بیاییم و اشتباهات انسان‌ها را، به احترام زندگی، گاهی فراموش کنیم؛ تا زندگی جریان یابد. او برآن است بگوید لطفا خط‌خوردگی‌های زندگی را در حد خط خوردگی‌های زندگی بپذیریم و نه بیش؛ زیرا، چه بسا فجایعی که نهایتا نتیجه یک اشتباه کلامی و یا نگاهی بی‌غرض و ساده بوده باشند!

چنانچه ذکرش رفت، شباهت دو نمایشنامه صرفا در وراء گفته‌ها و حس شخصیت‌های نمایشی نیست. شباهت‌های دو نمایشنامه با هم، معنای واحدی را می‌سازند؛ زندگی. اما در کنار انسان‌ها، باید به عناصر طبیعی و فیزیکی نیز اشاره داشت؛ که آنها نیز نقش کتمان‌ناپذیری در تکمیل چنین معنایی دارند. در کنار شباهت شخصیت‌ها به هم، همسویی داستان و موضوع این دو اثر، باید به شباهت‌های فضاسازی نیز اشاره داشت. باید کمی این مساله را شکافت؛ اول در میزانسن.

میزانسن[۴] در تئاتر فقط به معنای تعیین اندازه و حرکت بازیگر بر روی صحنه نیست. میزانسن، در ضمن یکی‌سازی فضایی به‌هم بافته از شخصیت‌ها و اتمسفر صحنه شامل رنگ، نور و اشیا نیز هست. در آثار نمایشی با دقت بالا، کارگردان، صحنه را با بازیگر یکی می‌سازد؛ تا عمل انتقال معنا چشم‌گیرتر، رساتر و باورپذیرتر انجام پذیرد. در کنار کنش‌های انسانی و کنش‌های تصویری، «سومین نوع کنش جسمی استفاده از وسایل دستی و صحنه­ای است. آنچه استفاده از آنها را خاص می­گرداند واقعیت جسمی آنها بر روی صحنه است. از آنجا که وسایل، جزو معدود چیزهایی هستند که در اجرا واقعیت عینی دارند، رشته­ای ارتباطی با دنیای واقعی به‌وجود می­آورند و فرصت­هایی را برای امور صحنه­ای ایجاد می­کنند. شخصیت­ها از وسایل برای تشریح داستان بهره می­گیرند و احساس نیز زمانی آشکار می­شود که وسایل به‌منظور ابراز احساسات شخصی مورد استفاده قرار گیرند» (تامس، ۱۳۸۷:۸۶). به‌عنوان نمونه، دو درخت با شاخه‌های خشکیده در نمایش هدویگ، نشانِ جنگلی است خشک، که فی‌الواقع، دیگر جنگل نیست. نمادِ موجودیتی که یادآور اتفاقات و معانی بسیاری است؛ مرداب، حیوانات مختلف و محل شکار. این دو درخت، نشان می‌دهند کارگردان مایل نیست همه تصاویر را با انتقال کلمه و معنابخشی ذهنی محقق سازد؛ او سعی دارد با کاشت دو درخت خشکیده در صحنه، تماشاگرش را متوجه محلی کند که ذاتا و طبیعتا نمی‌توانست در صحنۀ کوچک تئاتر جایش داد؛ اما به طور نمادین چرا.

به باور برخی از پژوهشگران، هر آنچه اطراف انسان دیده می‌شود، ادامه چیزی است که در درون وی است. مثلا کلاه ادامه سر اوست، کفش ادامه پای اوست و لباس ادامه پوست او. همچنان‌که فضای زندگی انسان، رگه‌هایی از خلقیات ساکنین همان فضاست، جنس، نوع و کاربرد و چینش وسایل یک خانه نیز نشانه‌هایی از شخصیت انسان‌های همان خانه است. بر این اساس، چوب نابینای هدویگ، علاوه بر آنکه مانع از افتادنش در چاله‌هاست، راه را هم نشانش می‌دهد. با دیدی نمایشی می‌توان گفت عصای دست او، همان چوب تعلیمی دست نقالی است که روایتی را برای تزکیه نفس و تحول یک انسان، نقل و روایت می‌کند؛ اما با نگاهی تمثیلی، شبیه همان عصای معروف موسی است. این تصورات در تفسیری همسو با معانی رویین و زیرین هر دو اثر مورد بحث قرار می‌گیرد. زیرا نماد، هم معنای خود را دارد و هم معانی «هستی‌شناسانه» را؛ مخصوصا به شکلی تمثیلی. «از نظر یونگ، نماد چیزی است بیش از نشانه. نمادها در حکم جلوه‌های طبیعی ماهیت، حیات، حرکات و قوانین ضمیر ناخودآگاهند و بنابر این، از راه نمادها می‌توان تا حدی به محتوای روان عینی انسان دست یافت. نماد، مثل نشانه نیست که جای یک واقعیت آشنا را بگیرد بلکه فرانمودی انسان گونه انگارانه[۵] از چیزی مافوق بشری است که فقط تا اندازه‌ای قابل فهم است. نماد، تصویر محتوایی است که غالبا از آگاهی فراتر می‌رود و به ذهن، احساسی از رمز و راز می‌بخشد» (مورنو، ۱۳۸:۴۴۸). به همین دلیل است که باید چوب دستی هدویگ را عصای موسی یا تعلیمی نقالان دانست. استفاده به‌جا از این عصا، به مخاطب می‌فهماند باید منتظر شنیدن یک روایت تلخ و سپس نشان داده شدن یک راه نجات باشد.

در تفسیر نشانه‌گرا، خود نشانه‌ها نیز ارزش جستجو و دقت نظر دارند. نادربرهانی مرند در نمایش هدویگ نشانه‌های شمایلی، شاخصی و سمبلیک را به‌خوبی می‌شناسد و آنها را در جای خود، به اندازه و متناسب با روح اثر به‌کار می‌گیرد. «بنیانگذار آمریکایی نشانه‌شناسی، چارلز سندرز پیرس[۶] سه نوع نشانه اصلی را از یکدیگر تفکیک می‌کند. نشانه‌های شمایلی[۷] (شباهت نشانه با مصداق خود و یا عکس شخص به‌جای خود او)، نشانه‌های شاخصی[۸] (پیوند نشانه با مصداق خود و یا دود با آتش) و نشانه‌های نمادین[۹]؛ مانند آنچه سوسور[۱۰] می‌گوید: «نشانه صرفا به‌صورت دلبخواهی یا قراردادی با مصداق خود پیوند دارد»» (ایگلتون، ۱۳۸۰:۱۳۹). اسباب‌بازی دستکاری شده مرغابی توسط یالمار ایکدال، نشانه‌ای است که به هر سه نگاه مربوط می‌شود؛ زیرا اولا از سوی کسی دست‌کاری شده که در روابط خانوادگی‌اش شخصیتی نه جدی که فریب خورده‌ای بیش نیست و پول اکتشاف‌اش را کسی پرداخته که به‌طور غیرمستقیم او را احمق فرض کرده است. ثانیا، این مرغابی یک پرنده مکانیکی بدون روح است که مایه شوخ‌طبعی و بازی کودکانه است نه تمثیل معنای عمیقی که در نمایشنامه ایبسن بر آن وقوف می‌یابیم. ثالثا این مرغابی، جسمی است که روح ندارد و یا نماد پرنده‌ای است که فقط او را یادآوری می‌کند؛ مصداق جمله «هر که مرد، مجسمه او را می‌سازند». این شوخی بامزه کارگردان در انتقال معنای واقعیت‌های زندگی یک و نیم قرن پیش به امروز است. انگار نادر برهانی در صدد است بگوید جدی‌ترین واقعیت‌های نمادین زندگی‌های گذشته، جایگاه پیشین را ندارند. دوربین عکاسی هدف فعالیت‌های اکتشافی و مخترعانه بعدی یالمار است. اگر منطق نمایش را در انتقال امروزین معنا بپذیریم باید فکر کنیم دوربین عکاسی امروزی چه تفاوتی می تواند با دوربین آن عصر داشته باشد؟ مسلما در یافتن پاسخ، به حریم خصوصی و مرزهای آن خواهیم رسید!

ادامه در کامنت
محمد فروزنده، سپهر و مریم اسدی این را خواندند
یکی دیگر از عناصر مشترک فیزیکی هر دو اثر، تفنگ است؛ همان تفنگ معروف چخوف که در قصه ایبسن با آن به مرغابی وحشی شلیک می‌شود اما در اثر نادر برهانی، پدر بزرگ خودش به خودش شلیک می‌کند؛ یعنی تفاوتی بارز از روند قصه هر دو اثر. بسیاری از محققان بر این باورند که کشته‌شدن قهرمان در عصر طلایی یونان، اصولا توسط دشمن قهرمان انجام می‌شود اما - اقلا از ساموئل بکت[۱۱] به این‌سو-، این خود انسان است که به خودش شلیک کرده و می‌میرد؛ به باور بکت، جهان از "رویایی بودن" به "زباله شدن" تنزل پیدا کرده است و اگر انسان خودش را در چنین جهانی بکُشد، عاری از عار نیست! بررسی چنین رهیافت‌هایی اگرچه در ادبیات نمایشی ایران امری محال و حتی گاهی توام با استهزاست اما در سطح جهانی امری پذیرفته‌شده است. به‌طور مثال، پیتر وولن[۱۲] بر آن است که «علم نشانه‌شناسی علمی که زندگی نشانه‌ها را درون جامعه بررسی کند، تصورپذیر است. این علم بخشی از روانشناسی اجتماعی و در نتیجه بخشی از روانشاسی عمومی خواهد بود. من اسمش را می‌گذارم نشانه‌شناسی[۱۳] که از واژه یونانی[۱۴] سیمیون به معنای نشانه گرفته شده است» (وولن، ۱۳۷۶:۱۱۷). یکی دیگر از نشانه‌های بصری نمایش هدویگ، وجود چمدانی بزرگ در صحنه نمایش است؛ نماد و نشانه مسافرت، تنهایی، طی‌شدن مسافت پرمشقت و طولانی برای رسیدن به یک هدف ارزشمند. استفاده از این نماد، بر قدرت شخصیت هدویگ و هویت و اراده او آکسان می‌گذارد و مسیر ... دیدن ادامه ›› تنهایی وی را روشن‌تر می‌سازد. اگر کسی نمایش مرغابی وحشی ایبسن را خوانده باشد، فکر خواهد کرد این هدویگ، که در آن اثر می‌میرد، زنده شده و راهی طولانی از مرگ تا زندگی را طی می‌کند تا بیاید و شکوائیه و گلایه خود را برای ما انسان‌ها بازگوید. بازگوید تا آگاه شویم او هرگز سزاوار مرگ نبوده است و دلیلی برای مردن او وجود نداشته است. در ادامه می‌توان به یک میز ناهارخوری اشاره داشت که از ابتدای نمایش هدویگ در وسط صحنه جای گرفته است.

میز ناهارخوری، فی‌الواقع دکور ثابتی است که ماجراهای نمایش پیرامون آن شکل می‌گیرند. شبیه میز ناهارخوری حواریون؛ نمادی که اصولا بخشی حجیم از آثار نمایش و سینمای کلاسیک را در طول تاریخ سینما و تئاتر تشکیل می‌دهد. مثلا در فیلم «دره‌ من چه سرسبز بود» (جان فورد، ۱۹۴۱)، در یک سکانس پسران خانواده‌ای‌ روستایی پای میز غذا رو در روی پدر می‌ایستند و در مخالفت با او، منزل را ترک می‌کنند. نه گفتن پای میز غذا، مسیر زندگی خیلی از مردم روستا را تغییر می‌دهد و قصه وارد گره اصلی و تعیین کننده‌ سرنوشت می‌گردد. توماس وینتربرگ در فیلم جشن (۱۹۹۸) بر سر میز ناهارخوری، پسر کوچک خانواده را نشان می‌دهد که راز وحشتناکی را افشا می‌کند؛ رازی که بقیه فیلم با هیجانی مضاعف از سوی تماشاگر پی گرفته می‌شود. فضای این میز به سادگی طراحی شده اما با جزئیاتی که نشانِ طبقه‌بندی اجتماعی و روابط درون خانوادگی است. دقیقا کاری که نادر برهانی در نمایش هدویگ انجام می‌دهد؛ یعنی متمرکزکردن میزانسن‌ها بر سر میزناهارخوری، با آدم‌هایی از طبقات مختلف اجتماعی که فقط در نوشیدن و خوردن با هم به وحدت می‌رسند. پائولو ژنووزه کارگردان فیلم غریبه‌های کامل (۲۰۰۳)، فیلم، ابتدا در معده و سپس در ذهن می‌ماند. داستان فیلم زمانی شکل می‌گیرد که گروه چهل ساله متشکل از سه زوج و یک دوست، در خانه‌ اوا وروکو برای صرف شام جمع می‌شوند؛ داستان بی‌وفایی یک دوست مشترک سبب می‌شود اوا از مهمانانش بخواهد که در یک بازی شرکت کنند. تلفن‍‌های‌شان را روی میز بگذارند و به همه‌ تماس‌ها به صورت علنی پاسخ دهند. شبیه صحنه‌ای در نمایش هدویگ که در ضیافتی، آدم‌هادی دور میز آرام آرام از پوستۀ تعارف به در آمده و شروع به پرده دری و فخاشی به هم می‌کنند.

نشانه‌هایی که بر هر صحنه نمایشی قابل رویت‌اند، تنها شامل اشیاء نیست و چنانچه پیش‌تر نیز به گفته آمد، ترکیبی از طبیعت، انسان، اشیاء و حتی ماورای کلام و صورت‌هاست. مثلا در نمایش هدویگ، از سگ، تمثیلا نام برده می‌شود. اگرچه این حیوان نه مجازا و نه واقعا، در صحنه حضور ندارد اما می‌توان با دیالوگی از "گرگیرش" حس‌اش کرد. آنجا که وی آرزو می‌کند کاش به‌جای انسان یک سگ بود و می‌توانست یک مرغابی وحشیِ در حال غرق‌شدن را نجات دهد. هدف او از بیان چنین خواستی و حتی "واق واق" کردنش، خط بطلان کشیدن بر انسان‌هایی است که خالی از خصائص انسانی‌اند و عامل خط‌خوردگی‌های زندگی دیگر انسان‌ها. نشان دادن نزول انسان تا "اسفال السافلین". چنین مقایسه‌ای نشانه‌هایی در ادبیات داستانی و تاریخ دارد؛ تمثیل وفاداری سگ، زبانزد شعرا، داستان‌پردازان و حتی فلاسفه است. نادر برهانی با بهره‌مندی از سودمندی سگ - که به باور بدطینتان، نجس است-، انسان‌هایی خودمحور و خودخواه را پست از سگ نشان می‌دهد.

در انتقال وراء مفاهیم اثر ایبسن به امروز بشر، کارگردان هدویگ از همه امکانات صحنه مدد می‌جوید تا میزان و نوع تفاوت‌ میان مفاهیم نمایشی دیروز و امروز را رساتر سازد. او در این راه، از همه تمهیدات ممکن استفاده می‌کند. مثلا وقتی بخشی از دیالوگ‌ بازیگران را از آنسوی صحنه به گوش می‌رساند، تماشاگر بدون آنکه دقت درخوری داشته باشد، به‌طور عادی شاهد فضایی از پرسپکتیو صوتی است و در آن مشارکت می‌کند؛ تا بر میزان تاثیرپذیری‌اش افزوده شود. شاید این ریشه شگرد ماهرانه برهانی را بتوان در سال‌ها تجربه وی در رادیو دانست. استفاده از ویدئو پروجکشن، نوع فیلم‌های سیاه و سفید کلاسیک، صحنه‌های والس و استفاده از انیمه‌های خطاطی در همین راستا انجام می‌پذیرد تا پیام رسای ایبسنی را رساتر سازد. به‌نظر می‌رسد یکی از دغدغه‌های برهانی مرند، آن باشد که اگر ایبسن در این زمان می‌زیست و می‌نوشت، چگونه همین اثر را می‌نوشت و آیا این بار هم هدویگ را می‌کشت؟

در ادامه مبحث مربوط به «بینامتنیت» اشاره شد که حضور یک متن و یا یک فهم متنیک، ممکن است وابسته به متن و یا فهم متنیک دیگری بوده باشد. در آنالیز ذهنی هنرمند یا نویسنده در چنین واشکافی، باید به ذهنیت کلامی، تصویری و آوایی سازنده اثر ادبی و بخصوص هنری مراجعه کرد. شباهت بی‌نظیر آغاز نمایش هدویگ با سکانس آغازین فیلم ساعت‌ها (استیون دالداری، ۲۰۰۲) – صدای غرق‌شدن ویرجینیا وولف[۱۵] در ته رودخانه‌ای که اتفاقا پایش به علف‌های سبز ته رودخانه گیر می‌کند- انسان را به بهت فرو می‌برد. شاید در ذهنیت پیشین برهانی مرند، چنین سکانسی وجود نداشته باشد اما چنین شباهت بی نظیری، نشان می‌دهد نتیجه دو موقعیت یکسان به دور از هم و در دو مکان دور و اصلا لامکان، نتیجه یکسانی دارد. اینجاست که باید اعتراف کرد، دغدغه برهانی مرند تکمیل معنایی است که ایبس آغازگر آن است اما کامل کننده وی، کسی نیست جز نادر برهانی مرند.

لینک نوشتار: khabaronline.ir/xn8wd
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
برنا ‌انصاری در نمایش «موش ها و آدم ها»

پیش‌فروش بلیت در سایت تیوال آغاز شد

اقتباسی از رمان «موش ها و آدم ها»
اثر برنده نوبل جان اشتاین بک

از ۱۷ بهمن‌ماه | ساعت ۱۸:۳۰ | تالار ‌حافظ

نویسنده و کارگردان: مهدی ‌رضایی
تهیه‌کننده: مهدی ‌کلانتری
با حمایت «هتل بوتیک اُرسی»

مشاور کارگردان: علی ‌باقری
مجری طرح: خانه ‌نمایش ‌دا، کارگاه ‌اشتراک
مشاور پروژه: آتنا ‌تندرو

طراح گرافیک: صادق حسینی
تیزر: Ranch Studio
حسین چیانی، محمد فروزنده و سپهر این را خواندند
آتنا تندرو و کارگاه اشتراک این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نوید آغاز (navidaghaz)
درباره نمایش هدویگ i
نگاهی به نمایش «هدویگ»
اقتباس درخشان برهانی از «مرغابی وحشی» ایبسن
علیرضا کتابدار

نادر برهانی‌مرند پس از هشت سال دوری از اجرا، «هِدویگ» ... دیدن ادامه ›› را بر اساس نمایشنامه «مرغابی وحشی» اثر هنریک ایبسن نوشته و کارگردانی کرده است.

اساس نمایشنامه‌های این نویسنده برجسته نروژی بر افشای دروغ و مذمت مصلحت‌اندیشی بنا شده است. در این اثر معروف نیز او با برملا کردن یک دروغ ـ ولو با نابودی آرامش یک خانواده ـ بر ضرورت افشای حقیقت تاکید می‌کند.

کار برهانی مرند یک اقتباس کم‌نظیر از این نمایشنامه است. او براساس ضرب‌المثل «جز راست نباید گفت، هر راست نشاید گفت»، دیدگاه ایبسن را نقد می‌کند. همچنین برهانی تاحدی تلخی داستان اصلی را گرفته و هدویگِ نوجوانِ مغلوب متن ایبسن به‌جای خودکشی به موفقیت رسیده و برنده جایزه نویسندگی می‌شود؛ در عوض افشاکننده حقیقت دچار عذاب وجدان شده و خودکشی می‌کند. هدویگ برخلاف مرغابی وحشی، راوی‌ای دارد که به صورت خطی داستان خود را که زنی کم‌بینا به همین نام است روایت می‌کند. او در تقابل آرزو و واقعیت، روی آرزوهایش «خط‌خوردگی» ایجاد می‌کند و پرده از رنج‌ها و رازهای خانوادگی‌اش برمی‌دارد. شاید مهم‌ترین نقطه‌قوت «هدویگ» را بتوان همین تغییرات ظریف و بجای برهانی‌مرند در کار اسطوره نمایشنامه‌نویسی قرن ۱۹ دانست.

نکته قوت دیگر این کار، بازی‌های کم‌نقص بازیگران است. حضور چهره‌های حرفه‌ای چون امین میری، رحیم نوروزی و بهرام ابراهیمی در کنار سایر بازیگران کمتر شناخته‌شده ترکیب غیرمتجانسی را ایجاد نکرده است. امین میری با وجود اینکه نقشی به ظاهر فرعی دارد بهترین بازیگر نمایش است و با تجربه فراوان خود حضوری درخشان در صحنه دارد. طراحی صحنه و نورپردازی به‌رغم سادگی در خدمت روایت است. شما در خانه و برای اتاق‌ها دری نمی‌بینید که بیانگر نبود امنیت در این خانه است، گو اینکه «هاکون و گرگیرش ورله» هر وقت دل‌شان خواست وارد خانه شده و آرامش ساکنان را برهم ‌زدند.

از ویدئو پروژکتور بجا و مناسب در صحنه استفاده می‌شود و خللی در روایت کلاسیک داستان ایجاد نمی‌کند و تصاویر در خدمت موضوع اصلی است و ذهن تماشاگر را از بازی‌ها و دیالوگ‌ها دور نمی‌کند. شاید تنها نکته منفی نورپردازی زمانی است که در پایان نمایش، پرده اتاقی که جنگل خودخوانده پدربزرگ است بالا می‌رود. نورپردازی به‌گونه‌ای است که تماشاگر نمی‌تواند به‌خوبی اتاق اسرارآمیز پدربزرگ و هدویگ را ببینید. هر چند شاید از آنجایی که آن جنگل به نوعی تاریکخانه روانی خانواده بود کارگردان قصد داشته در حد یک «خط‌خوردگی» به آن نگاه کند!

هدویگ را به دلیل قوت نمایشنامه و «خط‌خوردگی»‌های جذاب برهانی از «مرغابی وحشی» باید دید و از بازی‌های کم‌نقص بازیگران آن لذت برد، چون با وجود موضوع جدی این اثر، شما کمتر متوجه گذشت زمان در این نمایش ۱۰۰ دقیقه‌ای می‌شوید.

نمایش «هدویگ» که به نظر من، بهترین اثری است که برهانی ‌تاکنون نوشته و کارگردانی کرده است دی‌ماه ۱۴۰۳ در سالن استاد سمندریان تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه بود و در جشنواره چهل وسوم فجر هم اجرا شد.

لینک نوشتار: khabaronline.ir/xn88T
سپهر، امیرمسعود فدائی، محمد فروزنده و پونه ٢٥ این را خواندند
فهیمه تردست این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خشایار ‌قائدرحمتی در نمایش «موش ها و آدم ها»

پیش‌فروش بلیت در سایت تیوال آغاز شد

اقتباسی از رمان «موش ها و آدم ها»
اثر برنده نوبل جان اشتاین بک

از ۱۷ بهمن‌ماه | ساعت ۱۸:۳۰ | تالار ‌حافظ

نویسنده و کارگردان: مهدی ‌رضایی
تهیه‌کننده: مهدی ‌کلانتری
با حمایت «هتل بوتیک اُرسی»

مشاور کارگردان: علی ‌باقری
مجری طرح: خانه ‌نمایش ‌دا، کارگاه ‌اشتراک
مشاور پروژه: آتنا ‌تندرو

طراح گرافیک: صادق حسینی
تیزر: Ranch Studio
مهدی رضایی در نمایش «موش ها و آدم ها»

پیش‌فروش بلیت در سایت تیوال آغاز شد

اقتباسی از رمان «موش ها و آدم ها»
اثر برنده نوبل جان اشتاین بک

از ۱۷ بهمن‌ماه | ساعت ۱۸:۳۰ | تالار ‌حافظ

نویسنده و کارگردان: مهدی ‌رضایی
تهیه‌کننده: مهدی ‌کلانتری
با حمایت «هتل بوتیک اُرسی»

مشاور کارگردان: علی ‌باقری
مجری طرح: خانه ‌نمایش ‌دا، کارگاه ‌اشتراک
مشاور پروژه: آتنا ‌تندرو

طراح گرافیک: صادق حسینی
تیزر: Ranch Studio
حمید رشید در نمایش «موش ها و آدم ها»

پیش‌فروش بلیت در سایت تیوال آغاز شد

اقتباسی از رمان «موش ها و آدم ها» اثر برنده نوبل جان اشتاین بک

از ۱۷ بهمن‌ماه | ساعت ۱۸:۳۰ | تالار ‌حافظ

نویسنده و کارگردان: مهدی ‌رضایی
تهیه‌کننده: مهدی ‌کلانتری
با حمایت «هتل بوتیک اُرسی»

مشاور کارگردان: علی ‌باقری
مجری طرح: خانه ‌نمایش ‌دا، کارگاه ‌اشتراک
مشاور پروژه: آتنا ‌تندرو

طراح گرافیک: صادق حسینی
تیزر: Ranch Studio
حسین چیانی و محمد فروزنده این را خواندند
آتنا تندرو و کارگاه اشتراک این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
میلاد فرج زاده در نمایش «موش ها و آدم ها»

پیش‌فروش بلیت در سایت تیوال آغاز شد

اقتباسی از رمان «موش ها و آدم ها» اثر برنده نوبل جان اشتاین بک

از ۱۷ بهمن‌ماه | ساعت ۱۸:۳۰ | تالار ‌حافظ

نویسنده و کارگردان: مهدی ‌رضایی
تهیه‌کننده: مهدی ‌کلانتری
با حمایت «هتل بوتیک اُرسی»

مشاور کارگردان: علی ‌باقری
مجری طرح: خانه ‌نمایش ‌دا، کارگاه ‌اشتراک
مشاور پروژه: آتنا ‌تندرو

طراح گرافیک: صادق حسینی
تیزر: Ranch Studio
علی باقری در نمایش «موش ها و آدم ها»

پیش‌فروش بلیت در سایت تیوال آغاز شد

اقتباسی از رمان «موش ها و آدم ها»
اثر برنده نوبل جان اشتاین بک

از ۱۷ بهمن‌ماه | ساعت ۱۸:۳۰ | تالار ‌حافظ

نویسنده و کارگردان: مهدی ‌رضایی
تهیه‌کننده: مهدی ‌کلانتری
با حمایت «هتل بوتیک اُرسی»

مشاور کارگردان: علی ‌باقری
مجری طرح: خانه ‌نمایش ‌دا، کارگاه ‌اشتراک
مشاور پروژه: آتنا ‌تندرو

طراح گرافیک: صادق حسینی
تیزر: Ranch Studio
شاهین ه، پونه ٢٥ و امیر مسعود این را خواندند
آتنا تندرو و کارگاه اشتراک این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
«یک خانواده خوشبخت مشغول مراسم خودانتقادی»
درباره نمایش بعد از افتادن حسین حسینیان
محمدحسن خدایی
منتقد تئاتر

نمایش «بعد از افتادن» حسین ... دیدن ادامه ›› حسینیان را می‌توان ذیل زندگی شهری و استلزاماتش صورتبندی کرد. مواجهه‌ای مابین خانواده‌ای از طبقه متوسط شهری با پیک غذای یک رستوران که برای تحویل سفارش مشتریانش به خانه‌شان مراجعه کرده و بی‌آنکه اجازه بگیرد به حریم آنان وارد شده است.

زندگی در کلانشهرها واجد امکان‌ها و محدودیت‌های فراوانی است که گریزی نمی‌توان از آن‌ها داشت. به قول زیمل، شهروندان برای تاب‌آوری مناسبات پیچیده شهری ‌باید توان فاصله‌گیری از محرک‌های پیدا و پنهان زندگی شهری را داشته باشند و مقهور افراد، اشیاء و مکان‌ها نشوند. در غیر این‌صورت ذهن انسان در مواجهه با این حجم پدیده‌های غیرمنتظره، مقاومتش را از دست داده و فرومی‌پاشد.

نمایش «بعد از افتادن» حسین حسینیان را می‌توان ذیل زندگی شهری و استلزاماتش صورتبندی کرد. مواجهه‌ای مابین خانواده‌ای از طبقه متوسط شهری با پیک غذای یک رستوران که برای تحویل سفارش مشتریانش به خانه‌شان مراجعه کرده و بی‌آنکه اجازه بگیرد به حریم آنان وارد شده است. به‌واقع تا لحظه‌ای که پیک غذا وارد حریم خانه نشده کم‌وبیش عامل سهولت زندگی است و لحظه‌ای که بی‌اجازه به محیط خانه ورود می‌کند عامل تهدید.

زندگی شهری به‌مثابه عرصه تبلور حیات اجتماعی، می‌تواند آسایش و هراس را به یک اندازه در یک پدیده یا شخص متمرکز کند. پیک غذا برای خانواده همچون یک شیء قابل استفاده و فراموشی مطرح است. فردی بی‌اهمیت که وظیفه‌اش آوردن غذا از رستوران و دریافت پول است. اما اعضای خانواده با خطاپوشی، عمل خارج از ضوابط پیک غذا را به‌نفع خود تفسیر کرده و از او می‌خواهند شب را نزد آنان بماند.

این درخواست نامتعارف با صاحبان رستوران در میان گذاشته شده و اجابت می‌شود. تو گویی پیک غذا بدل به قسمتی از خانواده شده و حال باید در تصمیم‌گیری‌ها و قضاوت کردن‌ها مشارکت کند. اما نکته اینجاست که این پذیرش به تمامی اتفاق نمی‌افتد و همچنان شاهد هستیم که رفتار اعضای خانواده با مرد غریبه، ترکیب متناقضی از آشنایی و نادیده‌گرفتن است.

حسین حسینیان در مقام کارگردان، این روزها در سالن 3 مجموعه تئاتر لبخند به بازتولید نمایش «بعد از افتادن» اهتمام ورزیده است و این‌بار خود او به‌جای عرفان امین، نقش پیک غذا را بازی می‌کند. حسینیان اجرایی بازیگوشانه تدارک دیده که هراس و بی‌خیالی آدم‌ها نسبت به یکدیگر را بازتاب دهد. طراحی صحنه خلاقانه و کمینه‌گرایانه اجرا، اتاق نشیمن خانه را با درهایی که ورود و خروج را ممکن می‌کنند تماشایی و چشم‌نواز کرده است.

فضایی سفید رنگ که قرار است سادگی و انتزاعی‌بودن را به مخاطب انتقال دهد و در ادامه موجب هراس و شگفتی‌اش شود. خانواده در این نمایش چنان بازنمایی می‌شود که رفتارها و مناسکی که در حضور یکدیگر برگزار می‌کنند کم‌وبیش عجیب و نامتعارف باشد. بدین‌منظور حسینیان ترجیح داده دقایقی از اجرا، بدن بازیگران از حالت طبیعی خارج شده و حضوری کاریکاتوریستی داشته باشد.

بنابراین حال‌وهوای اجرا، مبتنی است بر عادی‌بودن و غیرطبیعی‌بودن توأمان موقعیت و آدم‌هایش. فی‌المثل برگزاری مراسم خودانتقادی امری است نه‌چندان عادی، همچنان‌که غذاخوردن مقابل پیک غذا و تعارف نکردن به او امری نه‌چندان مرسوم. اجرا از دل این رفتارهاست که مناسبات نامعمول خانوادگی را آشکار کرده و نسبت فرادستی و فرودستی مابین پیک غذا و اعضای خانواده را گوشزد می‌کند.

این دو گروه، به لحاظ موقعیت اجتماعی و طبقه اقتصادی، در یک رده نبوده و نمی‌توانند مسالمت‌آمیز با همدیگر رفتار کنند. نوعی کشاکش مابین‌شان در جریان است که در انتها و به‌هنگام عکاسی توسط پیک غذا از اعضای خانواده نمود می‌یابد. صحنه عکاسی از اعضای خانواده در انتهای نمایش بدل به ابهامی حل‌ناشدنی می‌شود. به دیگر سخن شاهد هستیم که چگونه پیک غذا با رفتار تحکم‌آمیزش به هنگام عکاسی میل دارد تمامی آن تحقیرهایی که در این چند ساعت متحمل شده را پاسخ دهد و انتقام خویش را از تضادهای طبقاتی بگیرد.

درنهایت می‌توان اجرایی چون «بعد از افتادن» را با بازی خوب مهتاب ثروتی، راحیل فلاح‌فر، پوریا احمدی، احسان قره‌داغی و حسین حسینیان در این برهوت آثار خوب، قدر دانست و به تماشایش نشست و به دیگران هم توصیه کرد. اجرایی که زیستن پر از هراس در زمانه‌ای این چنین متناقض را در کلانشهری مثل تهران با لحن و اتمسفری شوخ‌طبعانه به نمایش می‌گذارد، در دام ملال بی‌مازاد نمی‌افتد.

حسینیان سال‌ها با حسن معجونی همکاری کرده و به‌خوبی می‌داند که چگونه و با چه سیاست اجرایی می‌توان از ملال‌انگیز اجرا کردن ملال اجتناب کرد و موجب ملال مخاطب نشد. فانتزی و کمدی همان سلاحی است که «بعد از افتادن» با آن به جدال با ملال رفته و لبخند بر صورت ما نشانده است.

لینک نوشتار: https://hammihanonline.ir/fa/tiny/news-31322
نوید آغاز (navidaghaz)
درباره نمایش هدویگ i
یادداشت سعید اسدی بر نمایش «هدویگ»
نوشته و کارگردانی نادر برهانی مرند

دراماتورژی روزآمد حاصل گفتگویی در زمانی با متن دراماتیک تاریخی شده ... دیدن ادامه ›› است. با منطق گفت و گویی باختین در شناخت زبان، هر واژه و گزاره معانی گذشته خود را تا به امروز حمل می‌کند و در انتظار معنایی تازه‌ای در افق امروز می‌ماند. این منطق شامل متون دراماتیکی هم می‌شود که گذار تاریخی و معنایی خود را تا به امروز طی کرده‌اند و در انتظار معنای تازه‌ای می‌نشینند. این معنا بخشی تازه نه تنها در تفسیر «نص» متن بلکه با کنشی فاعلانه در تغییر کانون روایت هم می‌تواند قوت بپذیرد. همان کاری که نادر برهانی مرند با مرغابی وحشی ایبسن می‌کند. هدویگ کم‌بینا می‌کوشد تا با خط زدن و بازخوانی رویدادهایی که مسیر زندگی فقیرانه اما گرم خانواده‌اش را به سوی متلاشی شدن و فاجعه سوق می‌دهد، بازنگری کند. کتری که نسل تازه باید در قبال تاریخ زیسته‌ی خاندان و دودمانش انجام دهد. دعوت به روایت فاعلانه‌ای که خاطره گذشته را بر زندگی نسل‌های بعدی آوار نکند. درک تاریخ زیسته ناگزیری ماست در مواجهه با حقیقتی که در عین رستگاری ویرانگر نیز می‌تواند باشد.

خطابه‌ی پایانی هدویگ در هنگام دریافت جایزه برای نمایشنامه‌اش تناقض همیشگی را در برخورد با حقیقت را آشکار می‌کند. حقیقتی که به قصد آگاه کردن از واقعیت زندگی بیان می‌شود، خودِ واقعیت را علیه حقیقت زندگی می‌شوراند و علیرغم باور به رستگاری بخشی حقیقت، زنگ‌های نابودی و سقوط را به صدا درمی‌آورد.
برهانی مرند کوشیده است تا سه جانمایه‌ی اساسی را که در اغلب آثار ایبسن وجود دارد، در بازخوانی خود نگاه دارد و آن را در روایت هدویگ، بازمانده‌ی فاجعه‌ی زندگی خانوادگی‌اش، بازنمایی کند.

جانمایه‌ی نخست «زیبایی‌شناسی شکست» است. امری که تراژدی مدرن را در آثار ایبسن با اعتلا می‌رساند. شکست اغلب با دو نمود در رویکرد زیباشناختی ایبسن در ساختار نمایشنامه‌های او جای می‌گیرد: شکست‌خوردگان تبعات شکست خود را به دنیای دیگران وارد می‌کنند و زنجیره شکست را تداوم می‌بخشند. چنانکه پسر ورله ناکامی‌ها و شکست‌های در زندگی‌اش همچون ناکامی از وصال جینا، ناتوانی در تغییر دیدگاه سیاسی کارگران و شکست در ارتباط با پدر به واسطه‌ی شکست‌هایی که از نگاه مادر به او انتقال یافته، را به کنشی ویرانگر در بیان حقیقتی تبدیل می‌کند تا رویای یک زندگی رو به آینده را در خانواده‌ی جوان یالمار ایکدال نابود کند.

این شکست در خانواده ایکدال در پدر یالمار نیز نمایشی از تباهی و فرو رفتن در پستویی است که جنگلی را توهم کند که هنوز در آن سروان ایکدالی است که ده خرس را شکار کرده است. این پستو را برهانی مرند در پس پرده‌ای پنهان می‌کند تا در پایان باز شدنش بر ما شکست این توهم را آشکار کند. پرده‌ای که روایت‌گر بصری گذشته و شکست‌هایی است که همگی در زنجیره‌ی محتوم آن رو به زوال می‌روند.

اگرچه ایکدال پیر خود قربانی است اما راه نجاتی در عینیت زندگی جز پذیرش شکست و پناه بردن به وهم و خوابیدن در بیداری پیدا نمی‌کند. هدویگ او را در یک خط خوردگی دوبار روایت می‌کند. دو تصویر از ایکدال پیر: یکی استوار با غرور زمانی که از میهمانی روله بیرون می‌آید و دوم حقیقت فرو مرده و حقیر او در بازخوانی هدویگ، که ریزه‌خوار روله‌ی استیلاگر و موجد زوال خانواده‌اش.

جانمایه‌ی دیگر نمادی مرکزی است که نمایشنامه‌های ایبسن حول آن تنیده می‌شوند و در این نمایشنامه مرغابی وحشی است. نمادی پر تاثیر که رفتارش در نحوه کنش شخصیت‌ها و نشانه‌های بیانگر نمایش تسری و تکثر می‌یابد. این نماد در خود داستانی شگفت‌انگیز دارد. مرغابی وحشی در مخاطره، مرگی خودخواسته را در اعماق مرداب انتخاب می‌کند. مرگی که فقط اجبار محتوم بر آن حاکم نیست و مرغابی وحشی می‌خواهد اراده خود را بر آن تحمیل نماید. اما ایبسن این نماد برآمده از طبیعت را با داستانی برآمده از کنش طبیعی دیگری کامل می‌کند. سگی که در مرداب مرغابی چسبیده به خزه‌ها را بیرون می‌کشد، نفشی که گرگیرش ورله برای خود در نظر می‌گیرد تا در آخرین لحظات زوالش هم ایکدال‌ها و هم ورله‌ها رستگار کند.

برهانی مرند در تمهیدی هنرمندانه مرغابی وحشی نجات‌یافته را در پس پرده و پستوی جنگل پرتوهم ایکدال پیر می‌گذارد و مرغابی وحشی مکانیکی را که اختراع ابلهانه‌ی ایکدال جوان است در دید تماشاگر. تو گویی هر دو از حسرتی رو به گذشته در پستو و رویایی رو به آینده در روی صحنه برای ایکدال‌ها در نهایت نابود خواهد شد یاد می‌کند.

هدویگ هم در روایت خود این نماد را پرورش می‌دهد و بر این نکته تاکید می‌کند که علیرغم خواست شاعرانه‌ی گرگیرش بر رفتن «به اعماق نیلی دریا» برای آوردن مرغابی وحشی، کراهت تحمل‌ناپذیری در زندگی همگان منتشر خواهد شد.

جانمایه سوم انتقال گناه از گذشتگان به نسل بعد است که دو مرجع دینی و علمی دارد.

مرجع دینی آن انتقال گناه در روایت خلقت از آدم ابوالبشر به فرزندان آدم و مرجع علمی آن باور ناتورالیستی جبر وراثتی است که ایبسن بنابر افق زمانه‌ی خود به آن باور داشت.

این وراثت در کم‌بینی هدویگ که یا از مادر یالمار یا از ورله پیر انتقال یافته و یا از وراثت فلاکتی است که از گناه ورله پیر به ورله‌ی جوان منتقل شده است.
این جبر تاریخ مدام در زندگی حال حاضر یک دودمان احیا و احضار می‌شود. انفجار گذشته در حال تکنیک نمایشی واپس‌نگری ناگزیر را در آثار ایبسن برجسته می‌کند. گفتگوی برهانی با این امر ساختاری، در تغییر کانونی روایت یعنی خوانش زندگی از منظر هدویگ دو چندان تاثیرگذار می‌شود. ما از منظر سوم شخص محدود به نمایش نگاه نمی‌کنیم. ما از لا به لای خط خوردگی‌هایی که هدویگ در ساخت بخشی جدید به روایت زندگی انجام می‌دهد، متوجه این جبر و انفجار ویرانگر گذشته در حال می‌شویم. در این مقام هدویگ و برهانی هر دو یک کار انجام می‌دهند: هدویگ خاطره‌ی زندگی‌اش را با خط زدن واسازی می‌کند و برهانی نمایشنامه ایبسن را.

این تصرف و از آن خودسازی، برای هدویگ فاعلیت یک سوژه‌ی عامل را ممکن می‌کند تا در زیر بار تاریخ زندگی خود مدفون نشود و علیرغم کم‌بینی رو به تزاید زندگیش، بینایی روشنگر از زندگی خود را از دست ندهد و برای برهانی نیز خط زدن نمایش ایبسن نوعی از آن خودسازی (appropriation) را ممکن کند تا علاوه بر تازه‌سازی، مخاطب را در جایگاه بازنگری دراماتورژیک و معنایی تازه‌تری قرار دهد. همان که پیش از این گفته شد: بیان حقیقت با زندگی ما چه خواهد کرد و کنش اخلاقی ما در مواجه با حقیقت چه خواهد بود؟ این بغرنج یک موقعیت بنیادین و دیرین و حل‌ناشدنی در زندگی ماست.

صحنه نمایش از پرسپکتیو دو نقطه‌ای ساخته می‌شود. گریز از یک بازنمایی مألوف است؛ پرسپکتیو تک نقطه‌ای و مرکزگرا مکان را به زاویه‌ای نامعمول در مقابل ما قرار می‌دهد. اگرچه این بدعتی تازه نیست اما کارایی خود را در موقعیت تماشگری ایفا می‌کند. نوع میزانسن با ورودی‌ها و خروجی‌های صحنه که دیالکتیک فضای درونی و بیرونی را در اجرایی مدرن ممکن می‌کند، تا برهانی مرند الزامات متن ایبسن را که در دو مکان خانه ورله و ایکدال رخ می‌دهد کنار بگذارد و با قرار دیگری مخاطب را تنها در یک ادراک سیال از مکان نمایشی فعال کند.

همین تمهید در متن و اجرا حضور شخصیت‌های جانبی چون خدمتکاران پیر، حسابدار ورله، نجیب‌زادگان و غیره را برای مقدمه‌چینی و بسط موقعیت‌ها در نمایشنامه ایبسن را خط بزند. این خط خوردگی‌ها حیات دراماتورژی جدیدی را برای برهانی مرند با امکانات جایگزین مدرن تامین می‌کند.

بازی بازیگران جوان در کنار مجربان شایسته ستایش است. اما تناقضی هم در سبک بازی مجربان و جوانان وجود دارد. جوانان به بازی واقع‌گرایانه و مجربان به بازی شیوه‌پردازانه در بدن و بیان تمایل دارند. ایجاد تعادل میان این رویه انسجام بیشتری به بازی‌ها و فضای نمایش می‌بخشید. و شاید در زمان‌هایی ضرباهنگ صحنه‌ها اگر با اتمسفر حاضر در صحنه تناسب می‌یافت، تاثیر لحظه‌ای کنش‌ها افزایش می‌یافت.

هدویگ نمایشی است از تجربه‌ی تعمق در دنیای تمام نشدنی آثار ایبسن. دیدن آن بخش فراموش‌نشدنی از تجربه‌ی تماشاگری ماست.
 

زمینه‌های فعالیت

سینما
تئاتر

تماس‌ها

navidaghaz@gmail.com
navidaghaz
navidaghaz