کار از نظر متن و ایده بسیار جالب بود. موضوعی که آدم را برای دیدن این اثر جلب میکرد. اما دو تیکه شدن داستان و چرخیدن نمایش حول محور دو ماجرا باعث دور شدنم از کار میشد. شخصیت امیر غفارمنش را خیلی درک نکردم. از بین بازی ها از بازی حسین پورکریمی اول از همه و بعد فرزاد حسنی بیشتر از بقیه خوشم اومد.
ایراد های اصلی کار بیشتر در کارگردانی و طراحی اثر بود. اول از همه انتخاب سالن برای این نمایش بود. از نظر کلی وقتی در اکثر صحنه ها تعداد کمی از بازیگران روی صحنه هستند انتخاب سالنی با این حجم ابعاد فقط موجب آزار تماشاچی میشود. طراحی صحنه شکلی مینیمال داشت ولی بیشترین چیزی که منو به شخصه اذیت میکرد تعویض صحنه های کار بود که بیش از هرچیزی موجب خستگیم میشد. نکته دیگه در مورد دکور وجود یک مبل در صحنه بود که تنها دو یا سه جا از آن استفاده شد اما با توجه به حیطه کاری اسپانسر کار توقعی جز این نبود. طراحی نور نقطه ضعفی برای کار بود. درسته که این اثر موضوعی تراژدی داشت. اما درجه نوریه کم و سایه های زیاد فقط بیشتر چشم رو خسته میکرد تا اینکه حس را انتقال دهد. طراحی لباس هم تا حد زیادی موفق بود که فضای پیش از انقلاب رو تداعی کند.
موسیقی ها هم تونست بازی نوستالژی خوبی را ایفا کند.
یه نکته دیگه که لازمه بهش اشاره کنم تماشاچی های این اثر بود. آنجا که دو صندلی کناری بنده مشغول خوردن شامشون در طول کار بودند و همراهشون هم آنقدری از کار فیلم دارند که پس از پایان این اجرا، امکان این وجود دارد که از فیلم هاشون برای ساخت فیلم تئاتر لکانطه استفاده کرد. آنجا که ردیف های پشتی با نور فلش گوشی موقع تصویر برداری درجه نوری رو جبران میکرد و کل سالن رو روشن
... دیدن ادامه ››
میکردن.
آنجا که مهمانان پشت سر بنده که زوجی دوست داشتنی بودند داشتند در مورد مشکلات خانوادگیشان صحبت میکردند.
دوستان خواهش میکنم تئاتر رو با سینما و کنسرت و نمایش های آزاد اشتباه نگیرید. شاید بازیگران آنقدر حرفه ای باشند که این چیز ها تاثیری روی تمرکزشان نداشته باشد، ولی خواهش میکنم خود و خانوادتان را از الفاظ رکیکی که دیگر تماشاچیان به شما در دلشان میدهند محفوظ بدارید. با سپاس فراوان.