امشب به دیدن اجرای محاکمه النا نشستم.
نمایش درباره کاراکتری به نام النا است که کور مادرزاد بوده و وقتی شفا پیدا میکند و بینا میشود مورد محاکمه
... دیدن ادامه ››
قرار میگیرد.
حرف اصلی نمایش این است که جامعه و نظام حکومتی همواره سعی دارد تا مردم عادی را کور نگه دارد و وقتی کسی میتواند بینا شود او را محاکمه و در نهایت محکومش میکنند که کور بماند و اجازه ندهند مردمان کور به قدرت بینایی برسند. حرف اصلی نمایش بسیار خوب و درست است اما آیا درست به آن پرداخته شده است؟
مشکل اصلی نمایش این است که گرفتار زیاده گویی میشود. برای مثال صحنه های فلش بک. آیا حذف آنها لطمه ای به اجرا میزند؟ آیا اطلاعاتی که در این صحنه ها داده میشود چیزی به نمایش اضافه میکند؟ خیر. اطلاعاتی که در این صحنه گفته میشود هم لزومی ندارد و هم میشد آنها را در طول صحنه دادگاه هم به تماشاگر داد. اینگونه دیگر خبری از تعویض صحنه های طولانی و خسته کننده که ریتم نمایش را هم خراب میکرد نبود. شاید دلیل اصلی این مشکل این است که نویسنده متنش را مانند فرزند خود میداند و وقتی قصد اجرای نمایشنامه خود را میکند به اصطلاح دلش نمی آید تا از آن چیزی حذف کند. شاید وجود یک دراماتورژ بی رحم این مشکل را حل میکرد.
از لحاظ بازیگری هم اگر بخواهم صحبت بکنم باید بگویم اکثر بازیها قابل قبول بود و این نشانه هدایت درست بازیگران توسط کارگردان است اما بازی به شدت اور اکت خانم رحیمی به جای اینکه تماشاگر را همراه کند او را پس میزند و در صحنه آخر که باید تماشاگر تحت تاثیر النا قرار بگیرد دیگر با او همذات پنداری نمیکند و بیشتر با وکیل و منشی دادگاه همراه میشود.
شخصیت خبرنگار هم خوب پرداخت نشد و ناقص رها میشود. میشود درک کرد دلیل وجود این کاراکتر چیست اما آقای ذوالفقاری در این امر موفق نبود.
بازیهای خوب وکیل و منشی و دادستان و بازی درخشان میوه فروش که میتوان گفت شیرین ترین و جذاب ترین قسمت نمایش بود از دیگر نکات مثبت نمایش بود.
میتوان توصیه کرد که آقای ذوالفقاری در اجراهای بعدی از یک مشاور یا یک دراماتورژ استفاده کند.