اول از همه باید گفت که ریتم کار بسیار پایین و خسته کننده بود. متن و موضوع با پیچیدگی های اضافه و زیاد ازحد موجب خستگی میشد. چیزی که در متن قابل
... دیدن ادامه ››
فهم نبود پرداختن و شخصیت پردازی مجدد و اشتباه کاراکتر های آنتوان چخوف بود. شخصیت هایی که از قبل توسط خود این نویسنده بسیار دقیق شخصیت پردازی شده است و دستکاری کردن آن موجب شکست کار در دیالوگ ها، بازی و لحن میشد.
ورود خود نویسنده(چخوف) در کاراکتری هیستیریک و شبه ترنس و دلیل نفرت او از کاراکتر های خودش نیز برایم قابل درک نبود. چیزی که برایم جالب بود کنترل شخصیت چخوف بر کاراکترهای خودش در نمایش بود. ولی دلیل زجر دادن و نفرت از آنها توسط او برایم بی معنی بود. درسته که در این نمایشنامه ها اتفاقات خوبی برای کاراکترهای دختر نمی افتد ولی آنتوان چخوف در هیچ جایی از متن هایش قبل از رخداد اتفاق ها به این سرنوشت آنها اشاره نمیکند. پس دلیل منطقی ای برای هشدار دادن این کاراکتر به دختران نمایشنامه اش توسط شخصیت چخوف در کار وجود ندارد.
بازیگرها تا حدودی خوب بودند. ولی وقتی از کاراکترهای مختلف چند نمایشنامه با شخصیت پردازی های مجزا از هم استفاده شود (و چه بسا که آنها را مجدد شخصیت پردازی کنید) ارتباط گیری بازیگر ها با یک دیگر بسیار مشکل میشود. برای همین بازی ها به خودی خود خوب بودند ولی وقتی کنار همدیگر قرارشان میدهیم چندان به دل نمی شینند.
طراحی صحنه بسیار زیبا بود. اما وقتی اتفاق در یک قطاررخ میدهد بهتراست که کمی شکل قطار هم به خود میگرفت و از انتزاعی کردن آن پرهیز میشد. وجود قاب جلویی از استاندارد بودن دکور کم میکرد چرا که در ردیف های عقبی تماشای بازی بازیگر ها بسیار سخت میشد. ولی از لحاظ بصری دکور بسیار خوب بود.
میشود گفت که نقاط قوت این کار نورپردازی و موسیقی آن بود.