تصویر من ، از من مبهم شد
در آینه ذهنم نشناختمش
فراموشم شد تمام دانسته هایم از خودم
روحم شد همان تنم
و من شد گم شده در میان تمام آدمها
قسمت شد هر ذره اش و چسبید به تمام زن ها و مردها
تکه های اضافی اش هم بر زمین افتاد
تر و خشک را جدا نکرده قسمت کردند
بی هویت ... بی نشان شد این من
این من عریان شد
مثل یک اسباب بازی
که برایش اسم انتخاب نکرده باشند