با درود این نظر کاملا شخصی ست..در خدمت چند نفر از اساتید تیوال این کار رو دیدم.و از دیدنشان بسیار مشعوف.شدم.دیکتاتورها به بهشت نمیروند مخصوصا اگه قدرت داشته باشن.عاشق باشن.اگاه باشن ..و رگه هایی از خشونت عریان وجودشان رو گرفته باشه. ( نقش کارگردان چه نشسته بود به خانم نیک اندیش)بازی تک تک بازیگران من رو مسخ کرد..موسیقی جنوبی من رو مسخ کرد. واویلا واویلا (ریتم جنوبی).داستان رو پسندیدم.بالا پایین شدن و دست به هر عملی زدن برای مهاجرت باعث شد درک کنم داستان رو..ولی با عرض پوزش کارگردانی کار رو اصلا نپسندیدم... بازی و اکت ها و امادگی بدنی تک تک بازیگران..موسیقی ..داستان ..همه و همه مثال چرخ دنده هایی از جنس طلا بودن که تسمه ای ( کارگردانی )که باید این اجزا رو به هم مرتبط میکرد..مثال یک تسمه پلاستیکی بود که یارای به حرکت دراوردن چرخ دنده های طلایی رو نداشت( در مثل مناقشه نیست)..ولی با عرض پوزش کارگردانی کار باعث شد کار در اخر درنیاد..البته نظر من شخصی ست..و ممکنه دوستان دیگه یی با من موافق نباشند ولی این نظر منه ...و طولانی بودن کار هم کمی به داستان ضربه زد...و صندلی های هیلاج که حقیقتا بیشتر یک ساعت یارای نشستن روش نیست..به امید کارهای بهتر.موفق باشید...