بی اغراق زیباترین تئاتری بود که امسال دیدم. رضا ثروتی بینظیره. ثروت بزرگی برای تئاتر ایرانه. کارهاش همیشه متفاوت و درعین حال حرفه ای و دلنشینه.
در اجراهای قبلی اتاق ورونیکا توسط گروههای دیگه، نقدی خونده بودم که روایت این داستان را کلان تر میدید و تعمیم میداد به یک روایت اجتماعی که ورونیکا میتونه نماد مردمی باشه که با دل ساده و بیپیرایهشون دل میبندند و حاصل این دل بستن یا خیر و نیکی ساده ای را پیش گرفتن، چه میشود و چهها که نمیشود......
این نقد مزبور، در پرده، نقبی زده بود به داستان مردم ایران و بیم و امیدهایی که داشتند و دلهایی که بستند و چه و چه ... اون روز وقتی به دیدن نمایش رفتم این نقد در ذهنم تداعی شد ولی با دیدن نمایش، حس و حال همچین نقدی را احساس نکردم.
اما اینبار در وجود ورونیکا (با بازی زیبای خانم ستاره پسیانی) خودم و یا شاید پدرها و مادرهامونو دیدم و درد غریب اما قریبی کنج دلم نشست. بازی بی همتای خانم بهناز جعفری به زیبایی تمام پرده از این راز برداشت که حتا بازیگران طرف مقابل هم درگیرند و در گیرودار ملغمه ای که برپا بشه کسی در امان نیست. گیرم که ورونیکاها بسیار آسیب ببینند و حتا حذف بشن ولی دنیای زمین مقابل هم از وحشت و اضطراب مصون نیست. سکه دو رو داره. چه بسا که این نابسامانی ها منجر به تغییرات بنیادی بشه. گوشه ای از این تحولات غیرقابل انکار، بزرگ شدن مولود این ملغمه است که کم کم زیاده خواهی هاش گریبان خالقان خودش رو میگیره. البته که بلوغ این تحولات نیازمند زمانه و البته
... دیدن ادامه ››
بازی درست.
آخر کلام به رضا ثروتی همیشه عزیز: برای این تئاتر نوشتی که تجربهای شبیه خرد شدن استخوان بدون حق ناله و اعتراض را سپری کردی؛ تجربة گرانسنگ و ارزشمندی بود و بی نهایت به یاد موندنی. دست مریزاد و دمت گرم. خدا ثروت وجودت را از تئاتر ایران نگیره که منتظر معجزات دیگرت هستیم.
یادداشت رضا ثروتی کارگردان اتاق ورونیکا:
در این اجرا برای خودم چالشی را در نظر گرفتم که بر خلاف کارهای گذشتهام، رویکرد طراحانه و فرم گرایانه ام را در کارگردانی؛ به نفع انتقال قصه ای واقع گرایانه نمایش و هدایت بازی های باز کنار بگذارم، چالشی با متنی پیچیده؛ به نام اتاق ورونیکا که آنچنان مهندسی شده است که اجازه نمی دهد در پیچش های روایی اش،؛ نفس بکشی! نمایشنامه ای که مجال نمی دهد به مانند تجربه های پیشینم در مواجهه با متون نمایشی مثلِ "مکبث و ویتسک و فهرست" به عنوان دراماتورژ و نویسنده و کارگردان به ساختار درامش؛ چنگ اندازی کنم. تجربه ای شبیه به خرد شدن استخوان است در حالیکه حق ناله و اعتراض نداری؛ تجربه ای از جنسی دیگر که می بایست انجامش می دادم.