دست مریزاد. گفتگو از زخمی که تازه نیست ولی اونقدر دردناک هست که نمیشه ندیدش گرفت. تئاترمون نفس میکشه حتا با زخمهای بازش. تلنگری بود به من تماشاگر که ببینم و بازبفهمم که چه مرارتی پشت این صحنه ها است و شحنه های باصطلاح فرهنگی پشت میزها چه میکنند. انگار که خواب نویسنده را تعبیر میکنند که دور صحنه ی اجرا و پیش روی تماشاگر دیوار میکشند و من تماشاگر نشستم و فقط نظاره میکنم. فقط نظاره میکنم و فقط نظاره میکنم.
بازهم دست مریزاد به گروه که این نمایش هیچ کم نداشت.
پی نوشت: به قول معروفیکه زیاد شنیدیم "تماشاگر فهیم سرمایه ی تئاتر ماست" و اضافه میکنم که تماشاگر نه چندان فهیم و الکی سرخوش آفت تئاتر ماست مخصوصا وقتی که از دردهای تئاتر روی صحنه گفتگوهاست و در این اثنا خنده های الکی خوشانه ی معدودی فضای کوچک سالن را تسخیر میکنه !!! و بدتر اینکه این معدودان پس پشت سرت لمیده باشند.