در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال شاهین ه | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 18:44:22
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
متأسفانه اصلا نتونستم با متن ارتباط برقرار کنم و علی‌رغم زحمتی که کشیده شده بود، متن برای من شدیداً شعاری و خسته‌کننده بود.
با امید موفقیت برای دوستان
شاهین ه (shaahinn)
درباره نمایش منگی i
من ریشه‌‌هام اینجاست، من خانواده‌ام اینجان، من همه فلزهای سنگین اینجا رو‌ مک زدم، رگ‌هام پر جیوه‌ است، مخم پر سربه، تو سیاهی برق می‌زنم، آبی می‌شاشم
من اینجا عاشق شدم، من عشق رو اینجا تجربه کردم، رو صندلی‌های جرخورده اسقاطی، من از اینجا هیچ‌جا نمی‌رم
...
آدم به بدترین جاها هم وابسته می‌شه
...
شاهین ه (shaahinn)
درباره نمایش آناتومی i
من یه بچه دیگه نمی‌خوام ... اون مثل بنده، مثل یه قلاب ماهیگیری می‌مونه که من رو گرفته مدام از زیر آب می‌کشه بالا، وقتی که من می‌خوام زیر آب بمونم، من خودم می‌خوام زیر آب بمونم ...
شاهین ه (shaahinn)
درباره نمایش آناتومی i
اول از همه بگم که در کل کار رو دوست داشتم، خوشحالم که دیدمش و دیدنش رو به بقیه هم توصیه می‌کنم؛ اما متن برای من بسیار جلوتر از اجرا بود؛ با وجود این که مشخصاً زحمت زیادی برای اجرای هماهنگ این کار سخت کشیده شده، اما متاسفانه این تلاش کافی نبوده یا به اجرایی در همین سطح بسنده شده؛ بازی‌ها به هیچ وجه در یک سطح نیستن، به جزئیات توجهی نشده، طراحی درها و نمایشگر سال در اوج بی‌سلیقگی و با تنظیم اشتباه؛ در ابتدای کار که مخاطب هنوز در حال تلاش برای کشف داستان و ارتباط دادن اون‌ها است یکی از زمان‌ها به جای چند سال جلو رفتن پنجاه سال به عقب برمیگرده و مخاطب رو‌ گیج میکنه! و این اشتباه مجددا به نوعی دیگه تکرار میشه! در کل این نمایش پتانسیل بسیار بالاتری داشت.

اسپویل:
آناتومی (یک خودکشی) داستان سه زن در سه نسل (مادر: کارول، دختر: آنا، نوه: بانی) رو به‌طور هم‌زمان تعریف می‌کنه. شخصیت‌هایی که همگی به نوعی با افسردگی و میل به خودکشی درگیر هستن. کارول که چند نوبت تلاش ناموفق برای خودکشی داشته، بعد از تولد آنا به‌خاطر دخترش به زندگی‌اش ادامه میده، اما در نهایت بعد از بزرگ شدن آنا بالاخره جون خودش رو میگیره؛ و چیزی که برای آنا و بانی به ارث می‌ذاره ژن‌هاش و محیط اون خونه هستن. اگر میل به خودکشی رو به‌عنوان نوعی صفت تحت تاثیر ژنتیک و محیط بدونیم، آنا پس از امتحان کردن شوک‌درمانی (مثل مادرش) و نتیجه نگرفتن، در همون ابتدای تولد دخترش خودکشی می‌کنه تا اثر محیط رو از بین ببره و دخترش بدون اون بزرگ بشه؛ ولی وقتی افسردگی سراغ بانی هم میاد اون به فکر فروش خونه و البته حذف این ژن‌ها می‌افته، گزینه‌ای که به ... دیدن ادامه ›› معنی عقیم‌ کردن خودشه: «خونه تنها چیزیه که از من مونده، بچه تنها چیزیه که از من میمونه»

در نمایش به خوبی از یکسری عبارات و عناصر صحنه برای ارتباط دادن این سه بخش و تداعی تاثیر غیبت و در عین حال حضور همیشگی مادر در زندگی دختر استفاده میشه و هماهنگی مناسبی بین بازیگرها وجود داره، برخلاف نظر دوستان زمان کار برای من و بقیه دوستان طولانی نبود و داستان کشش کافی رو داشت؛ به امید اجراهای «درخشان‌تر».
ممنون مه اجراى ما رو دیدید و ممنون که وقت گذاشتید و برامون نوشتید 🙏🏻
در اجرای چند شب پیش، سالها در نمایشگرها ثابت بودن
۳ روز پیش، پنجشنبه
Captain
در اجرای چند شب پیش، سالها در نمایشگرها ثابت بودن
خب به نظرم دیگه بدتر، مشخصا زمان داره جلو می‌ره و سال‌ها باید تغییر کنن، اجراهای اول یک نفر دستی زمان‌ها رو تغییر می‌داد که متاسفانه این کار رو اشتباه انجام می‌داد و حتی وقتی متوجه اشتباهش می‌شد هم اون رو اصلاح نمی‌کرد
۲ روز پیش، جمعه
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
شاهین ه (shaahinn)
درباره نمایش انگلیسی i
ـ I am sorry
ـ اوکی، به فارسی ازم عذرخواهی کن تا ببخشمت
ـ Elham, I feel ....
ـ به فارسی! عذرخواهی کن؛ دو کلمه است: «عذر میخوام»
ـ Why?
ـ به‌خاطر این که می‌خوام از خودت بشنوم، از خود واقعی‌ات، خود خودت


در ارتباط با خود نمایش، توقعم به‌خصوص در مورد متن بیشتر بود
و اون شب خانواده خانم ساناز طوسی مهمان اجرا بودن و من متوجه شدم فرهنگ نمایش دیدن در هیچ سطحی در این مملکت وجود نداره
محمد کارآمد
این که بدتر شد! یعنی فکر کردی خود خانم نویسنده آمده تماشاش وسط تهرون و جفنگ بازی درآورده؟ البته حالا که فکر میکنم با این وضعیت خانواده اش که برای کار خودشونم ارزشی قائل نیستند هیچ بعید نبوده، ...
آقا فدای تو شما همیشه در قلب منی با ارادت خیلی زیاد‌. لطف شما همیشه شامل حال من بوده، امیدوارم زودتر ببینمت.
امید امیدی
دوست عزیز امیدوارم خوب باشید . ما از خود خانم ساناز طوسی و خانواده ی محترمشون که چند شب پیش مهمان ما بودند چیزی جز مهر و ادب ندیدیم .
سلام، فکر می کنم بحث مهر و ادب کلی با آداب نمایش دیدن مقداری متفاوت باشه
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
شاهین ه (shaahinn)
درباره نمایش ادبیات i
خانم من سر کلاس چی به شما یاد دادم؟ نگفتم نظر نمایش‌نامه‌نویس راجع به آنچه که می‌نویسه مطلقا مهم نیست، نگفتم هر نمایش‌نامه‌نویسی، هر جای دنیا همیشه درصد انتقال افکار ناخودآگاهش بیشتر از افکار خودآگاهشه ... هیچ نمایش‌نامه‌نویسی سراسر آگاه به منبع الهامش نیست و حتی اگه نخواد همیشه ناخودآگاه به‌طور مستقیم و غیرمستقیم در حال انتقال روح زمانه است ...

پ.ن: متاسفانه علی‌رغم بازی‌های خوب و زحمتی که کشیده شده بود متن بیش از حد پراکنده‌ بود برام و نتونستم ارتباط برقرار کنم
پی‌نوشتت رو صد درصد هستم👌🏻👍🏻♥️🌹
شاهین ه
اگه چفت و بست محکم بود احتمالاً همون سری اول تا انتها متمرکز نمی‌موندید؟
نه، تمرکز و حواس جمع میخواست که من حالم بدتر ازین حرفا بود که بتونم تمرکز کامل داشته باشم.
مهرنوش نوری
دفعه اول توی اپیزود زندان گیر کردم و باقی نمایش رو نمیتونستم متمرکز بشم تا حدی که اصلا نفهمیدم اپیزود آخر چیه و از کجا اومد. بار دوم با تمرکز دنبال کردم و دیدم هر اپیزودی با اپیزودهای قبلی ...
این روانی و چفت و بست رو منم ندیدم البته...
با احترام، یکی از تماشاگران ادبیات...
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
شاهین ه (shaahinn)
درباره نمایش هار i
بعد از مدت‌ها اجرایی دیدم که برام 5 ستاره بود؛ مطمئناً دوباره خواهم دید ولی فعلا به زمان نیاز دارم برای هضم این حجم از دیتایی که بدون بیان حتی یک کلمه در مدت زمانی کمتر از یک ساعت به تماشاچی داده میشه
واووو !
5 ستاره درخشان !
آقا من دیگه صحبتی ندارم ، نوش جانتون :)
زهرا خلیلیان
آقای هنزکی… آقااای هنزکی….:)))
من باختم ، بَدَم باختم ، فقط بزارین برم من :))))
بنظرم یکی از تئاترهای متفاوت و جذابی بود که بعد از کلی وقت دیدم و حسابی کیف کردم.
خیلی خوشم اومد از این تئاتر و پیشنهاد می‌کنم حتما ببینید.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
شاهین ه (shaahinn)
درباره نمایش آدمبَچه i
متاسفانه یه نمایش ناامیدکننده دیگه
مهم‌ترین مشکل من با آدمبچه این بود که هر چقدر تلاش کردم نفهمیدم چی می‌خواد بگه، یکسری جاها هم دیالوگ‌ها برای من در ردیف چهار نامفهوم بود که شاید بهتر باشه ردیف‌های جلوتر نشست. فقط شیرینی بازی بچه‌ها کلیت کار رو یه کم تلطیف کرد، امیدوارم سایر دوستان بتونن از کار لذت ببرن
یه موسیقی بده، یه نور هم بده ...

یه مصطفی لطیفی‌خواه عالی، و یه اجرای جسور و دوست‌داشتنی هم کنارش باشه نتیجه‌اش میشه تجربه یه حال خوب بعد اجرا.
امیرمسعود فدائی
https://www.tiwall.com/wall/post/363392
یه دنیا ممنونم از بزرگی و انسانیتی که خرج کردید. خدا رو شکر شما بعنوان کسی که منتقد اجرای ما بود چنین مطلبی نوشت. ممنونم برادر
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
متاسفانه به شدت ناامید کننده بود واسه من.
علتش توقع بالا از تیم این نمایش بود؟ فکر نمی‌کنم
به امید یک پنج مطمئن و حال خوب بعدش رفتم، ولی چیزی جز بازی‌های خوب نداشت واسه من
ای وای من :((( امیدمون ناامید شد که
۰۳ شهریور
محمد کارآمد
شاهین جان کاش همشهری نبودیم😥 چقدر نظراتمون متفاوت شده اینروزها، برای من بهترین ترین ترین بود این لعنتی
برگ به تنم دیگه نذاشتی همشهری :))
۰۴ شهریور
محمد کارآمد
نه بابا فقط نمیتونم دوستش نداشته باشم و از این ناراحتم کاری در اینمورد از دستتون برمیاد؟
عزیزی در هر صورت :)
۰۴ شهریور
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اَووو
به به از این اجرا!
حقیقتاً بلیط نمایش رو صرفاً از روی دلتنگی واسه کارهای محمد مساوات گرفتم؛ ولی غافلگیر شدم! از بازی‌‌ها و طراحی لباس گرفته تا کلیت اجرا؛ همه چی عالی بود.
امیدوارم اجرا تمدید بشه یا در سالنی بهتر بازاجرا بره
با آرزوی موفقیت
برگهایم شاهین جان، حتی پرزهایم برادر جان!!!!!!!!!!!!!!!!!!
سی ساله نمایش میبینم شاهین جان، شاید بدترین نمایش عمرم بود و اون بازیگر سیاه که سفید بود! آزار دهنده ترین کاراکتر تئاتری همه این سالها😥
محمد کارآمد
سی ساله نمایش میبینم شاهین جان، شاید بدترین نمایش عمرم بود و اون بازیگر سیاه که سفید بود! آزار دهنده ترین کاراکتر تئاتری همه این سالها😥
برگ‌های منم ریخت الان از این که بدترین بوده واسه‌ات :))
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
متاسفانه به هیچ وجه نتونستم با کار ارتباط بگیرم و سلیقه‌ام نبود
شاهین ه (shaahinn)
درباره نمایش تاری i
جهنم
من تو خود خود جهنمم
آخرین طبقه
اونجایی که حتی حرومزاده‌ترین حرومزاده‌های تاریخ هم راه نمی‌دن
فقط من
ببین منو که دارم تو جهنم راه میرم
ببین منو که تو جهنم بالا میرم
من بانوی اول جهنمم
من بانوی اول جهنمم😓
mahaya
من بانوی اول جهنمم😓
کیه اهل جهنم؟ که خونه اش تو بهشته جز ماهایا...
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایشی که تا پات رو از سالن می‌ذاری بیرون برات تموم میشه و بعیده دیگه هیچ وقت یادش بیفتی
شاهین جان نمایشهای بسیار خوبی در حال اجراست مثل مثلث و تاری و بورش و خون صابر ابر و کمدی الهی و غیره، امیدوارم توی انتخابهای بعدید نمایشهای جذابتری کشف کنی برادر
محمد کارآمد
شاهین جان نمایشهای بسیار خوبی در حال اجراست مثل مثلث و تاری و بورش و خون صابر ابر و کمدی الهی و غیره، امیدوارم توی انتخابهای بعدید نمایشهای جذابتری کشف کنی برادر
کمدی الهی هست هنوز؟
شاهین ه
:)) همین که کلافه‌کننده نبود من راضی‌ام
برای من که کلافه کننده بود:-((((
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
شاهین ه (shaahinn)
درباره نمایش پس از i
علی‌رغم زحمت و بازی‌های خوب بازیگرهای مرد که به نظرم نقطه قوت کار بود، و هر چه بهتر شدن نمایش با نزدیک شدن به پایان، در نهایت کار متوسطی بود؛ این هم متوجه نشدم چرا آخر نمایش تو رورانس باید ایستاد و واسه دوستان دوره تحصیل کارگردان محترم دست زد؟!
در کل نمایش متوسطی بود، تو یکسری فاکتورها عالی و تو یکسری دیگه ضعیف، یه موج سینوسی که هی امیدوارت می‌کنه و خیلی طول نمی‌کشه که ناامید شی ازش
چیزی که مسلمه زحمتیه که واسه کار کشیده شده، اگرچه شاید بعضی جاها در مسیر درستی خرج نشده
درخشان از هر نظر، ریحانه رضی درخشان‌تر از همه.
«لحظه‌ها و همیشه» رو به دعوت پیمان کریمی عزیز دیدم، و نمایش راضی‌کننده‌ای بود برام، بازی‌ها عالی و هماهنگی و سینک بودن به طرز غیر منتظره‌ای خوب! اگرچه نمایش شروع امیدوارکننده‌ای داشت، اما متأسفانه نتونستم خیلی با متن همراه بشم؛ دیدن مجتبی پیرزاده عزیز و ویدئوکال‌ها من رو یاد نمایش «سوم ماه می» انداخت که پارسال همین روزها اجرا می‌رفت.

با آرزوی موفقیت برای همه عزیزان
هر روز بعد از تعطیل شدنِ مدرسه میومدم با یکی از دوستام، «اعتمادسعید»، زل می‌زدیم به ویترین اون اسباب‌بازی‌فروشی؛
که این دوستم بعد از یه مدت دیگه نیومد ...
و امروز خبر دیگری منتشر شد:
«نرگس سرداری، همسرِ مهدی اعتماد سعید» بازداشت شد
۲۶ مرداد ۱۴۰۲
< نظر مورد پاسخ، در دسترس نیست >
وای وای وای!
۲۷ مرداد ۱۴۰۲
_تو چه کرده‌ای؟
_شعری به سمت ماشین اشغالگران پرتاب کردم...

برشی از نثر #محمود_درویش
ترجمه: #سعید_هلیچی


۲۷ مرداد ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید