در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال ستاره خلبانی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 17:43:59
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
ساعد سهیلی: کوله مهم نیست اون چیزی که توشه برام مهمه!
عطاران: انقدر چیز چیز نکن
عادل: اگه چیزچیز نکنم بعداً باید جیزجیز کنم.
رضا: فعلا که داری ویز ویز میکنی!!

3> 3> 3>
دیالوگ با مزه ای رو انتخاب کردی ستاره جان
۰۴ مرداد ۱۳۹۳
آدمو یاد متروپل میندازه!!!
۰۴ مرداد ۱۳۹۳
یاد آهنگ چیز افتادم :))
۱۶ مرداد ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
رضا کلاش (رضا عطاران) : تو این دنیا اگه نزنی میزننت اگه نخوری میخورنت!
ماها از اون دسته آدمایی هستیم که بدنیا اومدیم ، ولی دنیا به ما نیومده!
چقد کلیشه ای
۲۰ مرداد ۱۳۹۳
پس هرشب مشق کن این جمله رو شاید نتیجه داد
۲۳ مرداد ۱۳۹۳
تواناییش بود چشم.
۲۵ مرداد ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اگه گناه فقط با ریختن خون پاک میشه پس همه ی آدمای زنده پرهیزکارن؟!!
ولادیمیر: حالا چه کار کنیم؟؟
استراگون: بیا کاری نکنیم اینطوری خطرش کمتره!
میترا: زنا رو باید تو سه حالت دید
وقتی که گریه کردن وقتی که از خواب بیدار شدن وقتی که از حموم اومدن
تو این دختره رو تو کدوم یکی از این سه حالت دیدی؟؟

آرش: هر سه حالت

:)))))
the ways

صُب ظُهر شب همه روزامون شده مثلِ هم!


http://thewaysband.com/wp-content/uploads/2010/04/04%20-%20Sobh%20Zohr%20Shab.mp3
سلام خانم خلبانی نام پدر شما سعید هست؟
۰۱ مرداد ۱۳۹۶
بله اسم پدرشون سعید .
۰۷ مرداد ۱۳۹۶
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
"اشک" رازیست ، "لبخند" رازیست ، "عشق رازیست...

"اشکِ" آن شب "لبخندِ" "عشقم بود!

قصه نیستم که بگویی نغمه نیستم که بخوانی صدا نیستم که بشنوی

یا چیزی چنان که ببینی یا چیزی چنان که بدانی

من دردِ مشترکم! مرا فریاد کن!

"درخت" با "جنگل" سخن میگوید "علف" با "صحرا" ستاره با کهکشان

و من با تو سخن میگویم

نامت را به ... دیدن ادامه ›› من بگو دستت را به من بده

حرفت را به من بگو قلبت را به من بده

من ریشه های تو را دریافته ام

با لبانت برای همه لبها سخن گفته ام

و دستهایت با دستان من آشناست

در خلوت روشن با تو گریسته ام برای خاطر زندگان

و در گورستان تاریک با تو خوانده ام زیباترین سرودها را

زیرا که مردگان این سال عاشقترین زندگان بوده اند

دستت را به من بده دستهای تو با من آشناست

ای دیریافته با تو سخن میگویم

بسان ابر که با توفان بسان "علف" که با "صحرا"

بسان باران که با دریا بسان پرنده که با بهار

بسان "درخت" که با "جنگل" سخن میگوید

زیرا که من ریشه های تو را دریافته ام

زیرا که صدای من با صدای تو آشناست

"احمد شاملو"
عشقِ عمومی...
و در گورستان تاریک با تو خوانده ام زیباترین سرودها را

زیرا که مردگان این سال عاشقترین زندگان بوده اند <3
۰۶ تیر ۱۳۹۲
بــــله :D
چون من ریشه های تورا یافته ام! :)
۰۶ تیر ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
احمد: کجا با هم آشنا شدید؟
مارین: تو دارو خونه میومد دارو های زنشو بگیره
احمد پوزخند میزنه
مارین: چیه؟
احمد: تو فرهنگِ ما بهش میگن خندیدن
مارین: ولی تو فرهنگِ ما بهش میگن مسخره کردن!
با هم بحث میکنن بعد برنیس برمیگرده میگه: فقط موهات سفید شده!
دوست داشتم این قسمتو! :)
لوسی به احمد: بهم نگو بزرگ شدم وقتی فکر نمیکنی بزرگ شدم!