در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | پانیذ شاهمرادی فرد
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 01:55:04
 

فعال هنری

 ۱۶ دی ۱۳۷۸
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
از تماشای اجرا بسیار لذت بردم، صحنه و نورپردازی و بازی ها خیلی خوب و فکر شده بود، خسته نباشید میگم به گروه نمایش روانی.
محمد فروزنده و امین کاکولکی این را خواندند
حسین آرین فر و آزیتا پارسا این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
در اولین شب اجرا مخاطب این نمایش بودم، بازی ها و کارگردانیِ خوب، مخاطب رو با خودش همراه کرد و بخش های کمدی به بهترین شکل و خلاقانه اجرا شد. از دیدن این اجرا لذت بردم و به تمامی عوامل خسته نباشید میگم.
خسته نباشید میگم به تمامی عوامل هولودومور، اجرا بسیار تاثیر گذار بود و به سادگی مخاطب رو تا پایان اجرا با خودش همراه کرد، با متن، کارگردانی و بازی های خیلی خوب.
خریدار
علی صفری (alisafari)
ممنونیم از حضورتون و انرژی خوبی که به گروه منتقل کردید
۰۳ اسفند ۱۳۹۹
خیلی ممنونیم از حضور و حمایت شما
۰۳ اسفند ۱۳۹۹
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خواب میبینم...خواب میبینم تو یه مکعب شیشه ای معلق تو هوا زندانی ام.
آدمای زیادی پایین این مکعب جمع شدن دارن منو تماشا میکنن.
مادرا منو با انگشت به بچه های کوچیکشون نشون میدن و در گوش بچه هاشون یه چیزی میگن،که من نمیفهمم چیه.
خواب میبینم دارم از یه کوه خیلی بلند سقوط میکنم انگار بال دارم.
یه پرنده افسانه ای منو رو هوا میقاپه و برای خوراک بچه هاش میبره.
از چشمام شروع میکنن،حتما چشمای خوشمزه ای دارم.
خواب میبینم تو یه بیمارستان روانی بستری شدم....بالاخره
به صورتم دست میکشم ولی صورت ندارم..انگار یه خمیر سفید تمام صورتمو پوشونده.
خواب میبینم تو یه خیابون خیلی شلوغ دارم راه میرم ولی لختم...لختِ ... دیدن ادامه ›› لخت‌‌‌...
وقتی رسیدیم خونه خیلی خسته بودیم مجبور بودیم مغزامونو در بیاریم بندازیم تو آب سرد...که صاف شن...تمییز شن...
ولی وقتی دوباره رفتیم سراغشون به جز یه مشت حجم سفت و سرد و پیر دیگه چیزی نبودن...آه
دیشب برای سومین بار این اجرا رو دیدم...هر لحظه مثل بار اول بود...تکرار نشدنی...بازی ها من رو هر دفعه شگفت زده میکنن...بداهه پردازی ها،حرف ها،راه رفتن ها...دیشب هر لحظه احساس خوشحالی میکردم که تو سالن هستم و دارم این نمایش بی نظیر رو باز هم زندگی میکنم...واقعا ازتون ممنونم بخاطر چیز هایی که در اختیارمون قرار دادید،بخاطر اجرای بی نظیرتون،بخاطر بودنتون...این تاتر چیزیه که باعث میشه با خودم بگم چقدر خوشبختم که تو دوره ای زندگی میکنم که محمد برهمنی کارگردانی میکنه،ایمان صیاد برهانی و میر سعید مولویان بازی میکنن و زندگی در تاتر اجرا میشه...واقعا فوق العاده اید
بعد از دو بار دیدن این اجرا هنوزم حیرت میکنم...
جوری که جان و رابرت باعث میشن یادم بره کجام و برای چی اونجام...
جوری که من رو هم شریک میکنن تو زندگیشون...تو زندگی در تاتر...
خندیدیم،گریه کردیم،غصه خوردیم...زندگی کردیم...ایکاش میشد این اجرا رو بغل کرد...تاتر زندگیته...تاتر زندگیمه...
 

زمینه‌های فعالیت

تئاتر
سینما

تماس‌ها

paniz201065@yahoo.co.uk