«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال
به سیستم وارد شوید
آقا من که دستم کوتاهه از نمایشا، بعد از مدتها اومدم دیوار تئاتر رو بخونم، دیدم قرقش کردن!
تیوال جان چه بلایی داره میاد به سر اینجا؟
والا گفتنیها رو خانم مقدم گفتن، من هم بگم که بازیها واقعن خوب بودن، به جز بازی سمیرا حسن پور که میتونست بهتر باشه.
فقط برای من سواله که چرا از سنجاق استفاده نکردین برای شال خانم حسن پور؟ هر ۱۰ ثانیه این بنده خدا مجبور بود شالشو درست کنه.
و اینکه چقدر اجرایی که من رفتم تماشاگرها بد بودن! ردیف جلویی با یه کیسه چیپس و ماست اومدن و مرتب هم صحبت میکردن. چند گوشی طی اجرا زنگ خورد و دوستان برداشتن و صحبت هم کردن! چندتا بچه زیر ۱۲ سال بودن که تو صحنههای زد و خورد و داد و بیداد بلند بلند همراه خانوادهها میخندیدن! این برای من خیلی عجیب بود! در این حد که بازیگرا با تعجب به جمعیت نگاه میکردن که چرا؟؟
پ.ن. پالیز (سابق) عزیز، خوشحالم که برگشتی :)
والا گفتنیها رو که دوستان گفتن...
جناب زارع هم واقعن مرزهای بازیگری و انرژی و حس روی صحنه رو جابجا کردن. متن خیلی خوب بود اما اجرای ایشون حس و حال دیگهای داده بود بش.
من سالن رو دوست نداشتم، صندلی بسیار ناراحت بود و واقعن اگه کار تا این حد خوب نبود نمایش زهرمارم میشد.
میثاق زارع عزیز بیش از اندازه خوب بودید، دمتون گرم!
گرچه دیگه دیره برای پیشنهاد کار به بقیه اما مینویسم به امید اجرای دوباره...
کار در ظاهر خیلی سادست، و این خیلی کمک کرده به در آرامش دیدنش و تمرکز روی دیالوگا. دکور جالب بود، با بازی، دیالوگ و نقش اضافه کار رو شلوغ نکرده بودن و همه چیز خیلی به اندازه و به جا بود. بازی هر دو کاراکتر رو هم دوست داشتم من.
خسته نباشید میگم به گروه. به امید اجرای دوبارتون :)
عارضم به خدمتتون که...
اجرا خوب بود، بهتر از انتظار بود واقعن. مهمترین نکته مثبت کار لهجه پدر بود. با توجه به موضوع و نوع زندگی خانواده و اینکه برگردان انگلیسی هست، منطقن یا باید لهجه بریتیش باشه یا لهجه ایالتهای مرکزی آمریکا. با توجه به تاکید کار بر لهجه آمریکایی، لهجه پدر خیلی خیلی خوب بود. دمشون گرم. دو نقش دیگه یه جاهای و عبارتهایی رو حس میشد که نزدیک شده ولی لحن حتی نزدیک هم نشده بود. نقد من صرفن بر روی لهجهست، و برای بهتر شدن. وگرنه به اجرای کار نمیشه ایرادی گرفت :)
دمتون گرم، خسته نباشید، منتظر کارای بعدی گروه هستیم :)
من تا الان فکر نمیکنم همچین کامنتی برای هیچ نمایشی گذاشته باشم. دلیلش شاید ارزش و احترام زیادیه که برای نویسنده عزیز این کار قائلم.
با احترام به گروه نمایش و خسته نباشید بهشون، کار خیلی بد اجرا شده بود. اولن اضافه شدن برخی صحنهها، مثل صحنه اول، بیدلیل بود به نظرم. اگر بنا به ایجاد تغییر بود به شکلی که هدف نمایشنامه حتی در ابهام بره، باید ذکر میشد. این مسئله به خصوص در صحنه آخر خیلی عذاب آور بود. صحنه آخر کامو، تقابل ماریا و ایده زندگی یا خدای کامو بود، که چشم به کمک اون داره و دست رد به سینهاش میخوره. نه اون اتفاقاتی که نشون داده شد.
اما نکته منفی نمایش، بازی نقش مارتا بود. به کرات تکرار میشه که مارتا نمیخنده و خوشحال نیست، در حالی ما مرتب شاهد لبخند ایشون بودیم و خیلی پرانرژی بودن. چطور نقش اول کامو میتونه اینقدر انرژی داشته باشه؟
دکور رو من دوس داشتم، بازی نقش مادر و پسر(یان) هم خیلی خوب بود.
باز هم خسته نباشید میگم به گروه، امیدوارم شاهد پیشرفتتون در کارهای بعدی باشیم :)
من ایده کار رو دوست داشتم، ولی متن رو نه. نور و موسیقی هم خوب بود خیلی، اما بر خلاف نظر سایر دوستان دکور به نظرم میتونست بهتر باشه خیلی.
بازیها خوب بود خیلی، البته حسین پاکدل، با احترامی که براشون قائلم، کم انرژی بودن و جایی که میتونست نقطه اوج کار باشه رو از دست داد نمایش سر این، ولی من هم موافقم که شلوغ کاری زیاد بود و با توجه به داستان به نظرم مانور روی پرفورمنس زیاد بود.
پ.ن. مثل این اواخر باز هم شاهد صحبتهای ممتد برخی بودیم که شاید ریتم نمایش متاسفانه کمک میکرد بهش.
یکشنبه شب نمایش تنشوری، ردیف پشت سر بادوم زمینی و آبمیوه آورده بودن، باز میکردن، میجویدن و تمام مدت در حال صحبت بودن.
این مسئله، علیالخصوص در نمایشهایی که یک بازیگر سینما حضور داره، اینقدر داره جدیدن تکرار میشه که من بعد از هر اجرا با اعصاب خورد سالن رو ترک میکنم. چرا مثل خاموش کردن گوشی تذکر جدی داده نمیشه در مورد این مسئله؟
نمایش خوبی بود. لهجه چند کاراکتر به نظرم خوب اجرا نشده بود، ولی در مقابل داستان، دیالوگها، و اجراهای خیلی خوب واقعن قابل ملاحظه نیست.
تنها ایرادی که میشه گرفت، سپردن بلیتها به سایت نامحترم دیگست!
پ.ن. کاش مینوشتند که حتمن دستمال به همراه داشته باشید.
دوستانی که رفتن برای ما نرفتگان تعریف کنن لطفن D:
اینقدر همه گفتن که نیازی به دوباره گویی نیست، ولی خیلی خیلی خوب بودید! خیلی خوب مخاطبتون درگیر کار میشه و این زندگی در تئاتر شما براش ملموس و قابل درک! خسته نباشید حسابی به همه اعضای گروه! :)
جالبه که اینقدر نظرات منفیه. من هفته اول اجرا به دیدن نمایش رفتم. بلی، دکور با توجه به محدودیتهایی که داشت بسیار ضعیف بود و سالن مناسب تئاتر نبود. در بین بازیها، سحر دولتشاهی بسیار اجرای خوبی داشتن و صدای محکم و قویشون نقش خانم تناردیه رو بهتر از اونی که باید به نمایش گذاشت!
هوتن شکیبا و پارسا پیروزفر هم مثل همیشه خیلی خوب بودن و اجراهای خوبشون از ضعف کار کم میکرد.
جدای از نقشآفرینیها، ارکستری که بالای دکور هنرنمایی میکردن اجراشون خیلی خوب بود و از نکات خوب کل اجرا بود.
شاید بینوایان گنجوندنش در یک نمایش ۲ ساعته و موزیکال مناسب نبود و قیمت بلیت غیرمنطقی بود، ولی اینکه اینقد بازخوردها منفی هستند یکمقدار دور از انصافه. حداقل برای گروه ارکستر :)
اجرای خیلی خوبی بود. دکور و نورپردازی در عین حال ساده بودن کمک میکرد به بیشتر غرق شدن در فضا. بازیها خیلی روان بودن، زوج عزیز یک ساعت زندگی بی سر و صدای پرهیاهو و آرزوها و عاداتشون رو با ما شریک بودن :)
کارگردان محترم، بی ادعا و موفق، دمتون گرم، ممنون از کار قشنگی که به اجرا گذاشتین، منتظر کارهای شما و گروه خوبتون هستیم :)
هنرمندها قهرمانند!
اجرای خیلی خوبی از یک متن گیرا و جذاب بود. بازیها خیلی روان، شخصیتها به خوبی پرداخت شده و اتفاقات جاری درگیر کننده بود. هماهنگی بازیها هم به انتقال هرچه بهتر کمک میکرد. دم کارگردان گرم و خسته نباشید حسابی به همه بچهها :)
نمایشی درباره قسمتی از یک روز یک خانواده که با وجود تمام مشکلات، بحثها و اختلافات زندگی توش جریان داره. روابط بین اعضای خانواده رو خوب نشون میداد البته کمی اغراق در اختلاف بین "تهراننشینان" و شهرستانیها شده بود به نظرم. ایده خوب بود، اجراش حتی بهتر و گروه خیلی پرانرژی بودند.
بدرخشید همیشه :)
درود بر آقای کوشکی و همه بچهها که مارو ۱۴۰ دقیقه پرهیجان همراه با خودشون کردن. قبل از دیدن کار با توجه به نظرات منتظر خشونت بیشتری بودم ولی کار برای من بیشتر طنز تلخی بود که در نکوهش اغراق و تعصب در هر کاری بود. شخصیت پردازیها خیلی خوب بود و ارتباط مفاهیم خیلی خوب صورت گرفته.
دیدنش رو به همه پیشنهاد میکنم.
اجرا خیلی پرانرژی بود و وجهه پرفورمنس کار بسیار چشمگیر بود. من هم با جناب آلما موافقم که جای کار بیشتری داشت ولی زحمت بچهها قابل تحسین بود و امیدوارم کارهای بیشتری از این گروه ببینیم.
نمایش ریتم خیلی خوبی داشت. کاراکترها خوب پرداخته شده بود و اجراها خیلی خوب بود علیالخصوص اجرای آقای راد.
سادگی بجای صحنه باعث تمرکز بیشتر روی حرکات بازیگران بود که از نقاط قوت کار بود.
خود نمایشنامه هم که در مرکز اگزیستانسیالیسم سارتری هست و نیازی به تعریف نداره و سارتر به خوبی الزام وجود دیگران برای تعریف خود و اهمیت فکر انسان در تقابل با زندگی رو به نمایش میذاره.
و در آخر، "جهنم، دیگرانند."
ما دیشب به تماشای این نمایش نشستیم. اجراها همونطور که انتظار میرفت بسیار خوب بود، البته اجرای نقش برندون به نظر شخصی بنده، که البته مخاطب عام تئاتر محسوب میشم، میتونست بهتر باشه. چیزی که ما از برندون در طناب هیچکاک میبینیم غیر از نارسیسیتی، پرشور و مواقعی احساساتی هست، علیالخصوص در مواجهه اول با روپرت و در انتهای کار. صحنه کار هم با رنگ زرد و آبی هم خیلی خوب کار شده بود، تنها نکته کوچک نبودن مترونوم بود که بودنش هیجان و ترس رو در فیلیپ و وارد کردن فشار رو از طرف روپرت بهتر به نمایش میذاشت.
نمایش در کل خیلی خوب بود، به نمایش و چالش کشیدن ایده superman نیچه، روشنایی گسترده روز و "هنر" قتل بی نقص رو به خوبی به اجرا درآروده بود.