سلام.
امشب_با چنددقیقه تاخیر_به دیدن نمایش سیزیف رفتم. ولی_متاسفانه_ روی صندلی انتخابی خودم نتونستم بشینم.اما خب تونستم سیزیف رو تماشا کنم...
واقعا دلم نمیخواست که راجع ب این نمایش چیزی بگم.میخواستم فقط بگم که برید این شاهکار رو ببینید.
_به عنوان یک تماشاگر_دلم به حال اون دوستانی که تاب تا آخر ماندن نیاوردن و سالن رو ترک کردن،حسابی سوخت.نه بخاطر اینکه آخر نمایش رو ندیدن که بفهمن چی به چیه. نه.اصلا آخر نمایش خبر جدیدی نبود.داستان از نیمه به بعد قابل تشخیص و حدس زدن بود.کلا داستان جدیدی نبود این متن.فقط تونسته بود جدیدتر بهمون ارائه بده.همین... البته شایدم باید دلم به حال خودم میسوخت که به جای غرق شدن در نمایش،حواسم به آدمایی بود که سالن رو ترک میکردن...اصلا به قول سید،باید نمایش جذبت کنه که تا آخر بتونی ببینی...واقعا نمیدونم اصلا باید دلسوزی می کردم یا نه...بگذریم.
چقدر خوبه دکور نمایش با فضای سورئال و ذهنی کاراکتر هارمونی به وجود بیاره،مثل سیزیف.
چقدر خوبه که پرداخت متن یه کوچولو از کلیشه فاصله بگیره و مزه ی نسبتا جدیدی رو به فکرمون تزریق کنه،مثل
... دیدن ادامه ››
سیزیف.
چقدر خوبه که کارگردان،ما رو _تا حدودی.یعنی خیلی تا حدودی.منظورم خیلی خیلی تا حدودی ه_همچون فینچر و نولان بازیچه ی خودش قرار بده.[البته اینو از روی ذوق لحظه ایی گفتم]مثل سیزیف.
و چقدر خوبه که بازی بازیگرا به ما یادآوری کنه که هنوزم هستن بازیگرایی که شب و روزشون رو _با اشتیاق_ به تمرین میگذرونن، مثل سیزیف.
...
در آخر باید بگم که این گروه همون گروهیه که با زندگی در تیاترشون ما رو وارد یه زندگی جذاب کردن. که این بار هم با سیزیفشون دارن همون کار رو با ما می کنن.البته با این تفاوت که دیگه نمیشه لم داد و فقط نگاه کرد و ازشون لقمه ی حاضری تحویل گرفت ...
و در بعد از آخر بگم که پیشاپیش منتظر کار بعدی این گروه میمونم.
و در بعد از بعد از آخر بگم که دیگه نمایش های بالای هشتاد دقیقه،نمیتونن تماشاگر رو میخکوب خودشون کنن... شایدم یه متاسفانه رو باید توی جمله ام میاوردم...نمیدونم.
و در سه تا بعد از آخر بگم که دمتون گرم سیزیفی ها...