«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال
به سیستم وارد شوید
یه فیلم بیزمان و بیمکان که همه بعد از گفتن یه دیالوگ از تو کادر خارج میشدن. روایت فیلم بسیار ضعیف بود و اتفاقاتی که برای قهرمان داستان میافتاد بههیچ وجه احساسات رو برانگیخته نمیکرد. روابط بین افراد بهشدت ابتدایی و غیرقابل باور بود. در کل دیدنش رو پیشنهاد نمیکنم.
به نظرم خیلی کار مسخره ای بود. اگه با یه سری داد و فریاد و دویدن این ور اون ور می شه نمایش ساخت مام بریم بسازیم. هیچ نقطه قوتی نداشت این نمایش. چرا تیوال این رو پیشنهاد داده دوستان اگه می دونن به مام بگن!! در یک کلام وقتم حروم شد. اون ژانر 18+ که دیگه آش رو خیلی شور کرده بود. یه سری از دوستانم که می گردن ببینن یه جمله خوب داره بگن خیلی خوب بود. بابا اگه جمله خوب می خواستم که می موندم خونه تلگرامم رو چک می کردم یا سرچ می گردم سخنان ماندگار از بزرگان جهان!!! انقدر ابکی آخه. انقدر بی هدف. انفدر بدون ساختار روایی. نه زمان اثر مشخص بود نه مکانش. خیییییییلی بد بود. از اون نمایشهاس که یه هفته بعد از اتمامش کسی اسمشم یادش نمی مونه چه برسه به این که درباره چی بود.
دعا به جان مادر که فقط سه روز وصیت کرد. چون خودش که به رحمت خدا رفته بود فقط ما رو بیش تر از اینا تو دردسر مینداخت.
حتی بچه هام تو فیلم خوب بازی نکردن. هر چند دقیقه دو نفر از بازیگرا البته به انتخاب کارگردان جلوی هم قرار می گرفتند یه سری حرفا میزدند.( بخوانید حرف خاصی نمی زدند) بعد می رفتن تا نوبت به دو نفر بعدی برسد.
فیلم انقدر بد بود که یکی دو دلیل برای توضیح بد بودن کافی نیست ولی به نظرم انتخاب بازیگرها غلط ، کارگردانی بی حوصله،فیلمنامه ضعیف از دلایل اصلیست. می مانیم تا فیلم بعدی کارگردان تا شاید بشود تکلیف را با این کارگردان یک سره کرد.
باید اسم فیلم رو می ذاشتن من یک غافلگیرکننده هستم. فیلم به نظرم کارگردان و نویسنده نداشت به جاش غافلگیر کننده و غافلگیر نویس داشت. بازیگرام بندگان خدا غافلگیر بودن همشون. فیلم نتونست تو این همه غافلگیری حرفشو بزنه. واقعا بازی هیچ کدوم خوب نبود. شاید بشه گفت ده دقیقه اول فیلم خوب بود ولی بعدش خود کارگردانم گفته بدویید بدویید برسیم به قسمت غافلگیریش تا ملت ذوق مرگ شن، غافل از این که آخرای فیلم ملت خودشون سناریوی غافلگیری می نوشتن. یه نمونش مثلا این که شکوفه با بابای مسعود رابطه داشته و اونی که اون شب با دوچرخه رفت تو خونه، دوست بابای مسعود بوده. یا مثلا اون ایده رو راننده آژانس که شکوفه رو می بره خونشون تو راه به شکوفه می گه که از قضا ماشینش رو تو کارواشی که مسعود توش کار می کنه می شوره و قس علی هذا.
دوستان فیلم خوبیه.
اگه یه وقت رفتید تو صف یه فیلمی بلیت بهتون نرسید و این فیلمم کنارش بود حتما برید ببینیدش :)
کاش یه خورده فیلم به صورت هوشمندانه شعاری میشد به نظرم بهتر از آب در میومد. مثلا کاش چمران حاتمی کیا بیشتر حرف میزد. یه جاهای با سکوت حس منتقل میشه ولی یه جاهایم خب نمیشه. به قول شاعر عزیز حمید مصدق، حرف را باید زد، درد را باید گفت.
بازی عرب نیا رو هم دوست نداشتم بعضی سکانسا یاد مختار میافتادم :(
به نظر من می تونست یه قسمت از یه سریال طنز باشه یا حداکثر یه فیلم تلویزیونی که عصر یه روز جمعه از کانال یک پخش می شه.
فیلم خوبی بود. با این که کارگردان جوونیه برام جالبه که زوایای مختلف شخصیتی آدمای زیادی رو خوب درک کرده و بهشون خوب پرداخته.