در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال مهسا سروش | دیوار
S2 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 21:40:18
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
دو ست د ا ش ت م .
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
... من امشب یک جایی دعوت داشتم... اما یادم نمیاد کجا... یادم نمی یاد...
اتاق سفید... آسایشگاه ... و فراموشی ...

اتاق قرمز... خاطرات ... و فراموش شدن...

هما ... هما ... هما

چقدر این نمایش عجیب بود !!!
علی سیمایی، ابرشیر، شادی بهرامی و افسانه س این را خواندند
هـ . محمدی، پ.ر و monah_monah این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
مهسا سروش (mahsasorush)
درباره نمایشنامه‌خوانی روز واقعه i
مگه میشه؟؟ !! نمایشنامه خوانی تا این اندازه جذاب؟؟؟!!!
هیچ کسی توی سالن جیک نمیزد ... آن هم نمایشنامه به قلم بیضائی با اون دیالوگ های سنگین مگه داریم اصلا؟؟
واقعا خسته نباشید

sara niki این را خواند
زهره طالبی، farhad riazi، حمیده صمدی و مجتبی مهدی زاده این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
علی: جل الخالق تو و لیلا؟!!!
مهتاب: می خواستم بدونم وقتی لیلاحاتمی برای شوهرش می رفته خواستگاری توی چه حسی بوده!!!!
علی: یه دایره دستش می گرفته می خونده هو هو دارم هو...
مهتاب: آره، ولی من شلیته گلدار ندارم. نداری توی جنسات؟... نه جنابعالی از تریومف و ویکتوریا سیکرت پایین تر نمی یای، شلیته قجری مال زنهای مطبخی... یکی مثل من!!!!
علی: توقع نداشتم یک همچین ماهی پشت ابر بمونه...
شرط می بندم 99% از تماشاچی ها مفهوم این دیالوگ ها را نفهمیده باشند.هامون بازها از سنگین ترین نمایش هایی بود که توی زندگیم دیدم.
همش این دیالوگ ها توی ذهنمه...
رومینا خلج هدایتی این را خواند
زهره طالبی و مجتبی مهدی زاده این را دوست دارند
چرا چنین شرطی می بندید خانم سروش؟
۰۷ شهریور ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نقد کارشناسان
امیرحسین سیادت درباره ی نمایش "هامون بازها"
«هاون‌بازها»ی محمد رحمانیان بسیار تماشایی‌ست. می‌شود آن‌ را نقطه‌ی تلاقیِ آثارِ قدیمی‌ترِ رحمانیان با تجربه‌های سال‌های اخیرِ وی (از «ترانه‌های قدیمی» به بعد) دانست. ساختارِ اپیزودیک و بخش‌بندی‌شده‌ای که هر قسمتش با یک فیلم («سوته‌دلان»، «گوزن‌ها»، «ضیافت»، «مرثیه» و ...) نشانه‌گذاری شده و نقشِ چشمگیرِ موسیقیِ زنده، آثارِ متاخّرِ او را به یاد می‌آورد امّا مضمون آشکارا «فنز» را تداعی می‌کند. کسانی که به خاطرِ وجهِ نوستالژیک نمایش‌های اخیرِ رحمانیان از او دور شده بودند می‌توانند با خیالِ راحت به تماشای «هامون‌بازها» بروند چرا که این یکی سراپا ضدّ نوستالژی‌‌ست. رحمانیان انگشت بر جنبه‌ی تخدیری و آیینیِ نهفته در عملِ «تکرار» گذاشته؛ عملی که هامون‌بازها به آن مفتخرند؛ آن‌ها با هم کورسِ «هامون»بینی گذاشته‌اند. نیازمندِ آن‌اند که طی مناسکی خاص مدام دورِ هم جمع شوند و دیالوگ‌های فیلم را طوطی‌وار تکرار کنند. هامون‌بازی بدل به فرقه‌ای شده و رهروانی دارد که بی آن که بکوشند با هر بار دیدنِ فیلم مواجهه‌‌ی نقادانه‌تری با آن داشته باشند، بیشتر در آن ذوب می‌شوند و برایش یقه می‌درانند؛ درست مثلِ عشاقِ سینه‌چاکِ منچستر یونایتد در «فنز». نتیجه این که کُنش مدرن و روشنفکرانه‌ی نقد رسماً مرخص می‌شود و جای خود را به آدابِ پیشامدرنِ قبیله‌ای می‌دهد. این‌جا دیگر استادیوم عملاً تفاوتی ماهوی با سینما ندارد. آدم‌ها می‌توانند حتّی به خاطرِ «هامون» دزدی کنند و دست به اسلحه ببرند (ارتباطِ نمایش با «هفتِ» فینچر که در آغاز بر آن تأکید می‌شود از همین‌جاست، و رخدادهای جاری در هر صحنه‌ی «هامون‌بازها» چه نسبتِ مستحکم و معناداری با فیلم‌های پس‌زمینه دارند). قلمروِ اسطوره‌زی‌ها آن قدر گَل و گشاد هست که ساکنانِ رنگارنگش هر کدام به نوعی حمید هامون را آینه‌ی خود بپندارند امّا از طرفی به همان اندازه تاریک است؛ تاریک تا حدّی که کورمال رفتن‌های همان‌ ساکنین، ... دیدن ادامه ›› تمایز و تفکیک را برایشان عملاً ناممکن کرده. آن‌ها با جهانِ «ضیافت» خویشاوندترند تا «هامون». «هامون‌بازها»ی رحمانیان مسأله‌ای به شدّت چالش‌بر‌انگیز را به بحث و تحلیل گذاشته. می‌شود تا مدّت‌ها درباره‌اش گفت و نوشت؛ نمایشی بازیگوش، هجوآمیز و رندانه که در کُنه عمیقاً تلخ است امّا خوب خنده می‌گیرد، حتّی از خودِ هامون‌بازها. --

همیاری عزیز تیوال متاسفانه نتونستم این نقد را در دسته بندی نقد کارشناسال قرار بدهم در قسمت انتخاب دسته نگارش، این قسمت فعال نبود.
گروه همیاری (support)
درود بر شما
این نوشته به بخش نقد کارشناسان منتقل شد.
۰۳ مرداد ۱۳۹۴
چه عالی بسیار سپاس.
۰۳ مرداد ۱۳۹۴
نقد های آقای سیادت همیشه به دور از جانبداری و پخته است.که نشان از احاطه ایشان به زوایای پنهان و پیدای هنر است...ممنون
۰۴ مرداد ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید