«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال
به سیستم وارد شوید
نمایش خیلی خیلی خوبی بود.
جدای از صحبتهای استاد عزیزم جناب آقای دکتر باباییزاد، داستان نمایش و اینکه شما رو با بزرگترین تعارضات عقلانی و عاطفیت درگیر میکرد، برای من جذاب بود. اونجا ک شما باید تصمیم میگرفتی براساس عقل حرکت کنی یا عاطفه؟ عاطفه نسبت به پیوندهای خونی یا یک آدم بیگناه ک ناخواسته درگیر این مسئله شده و . . .
اجرای بازیگران با توجه به اینکه اولین اجرای این نمایش بود، واقعا عالی بود و من بسیار بسیار لذت بردم
پرفورمنسها عالی بودن از نظر اجرا و در خصوص محتوای پرفورمنسها، وادیهای معرفت و حیرت از نظر من ملموستر بودن.
امیدوارم از این دست اجراهای مبتنی بر ادبیات عرفانی، بیشتر بشه
خدا قوت
موقع تماشای نمایش، احساس میکردم دارم وقایع ایران رو میبینم. اینکه چطور با جون مردم بازی میشه. اینکه چطور عدهای، مردم رو قربانی مطامع خودشون میکنن یا حرف و نظر خودشونو ب اسم مردم، سر زبونها میندازن. اینکه چطور ایستادن پای یک مسئله و کار درست، حتی خانوادهت هم ترکت میکنن و . . .
دست مریزاد میگم ب همه عوامل بخصوص آقای یحیوی ک مثه نمایش فین جین، کارشون خوب بود و نقش آقای فیلیپ ک بخوبی تونست استفاده شخصی از جامعه اصناف و کارگری رو ب نمایش بذاره.
نمایش خیلی خوبی بود و دست مریزاد میگم ب همه عوامل
از نظر من، 2 خط داستانی وجود داشت ک بسیار منو جذب کرد. یکی خط اول ک مربوط به پدیده کور بینایی هست ک عمیقا آدم رو بسمت جاهایی ک واقعا دیده ولی نفهمیده و درک نکرده، سوق میده و خط دوم مربوط ب اینکه چقدر پذیرش یا عدم پذیرش دیگری، میتونه روی زندگی اون فرد، تاثیر داشته باشه و حتی میتونه اون آدم رو بسمت ناکجاآباد سوق بده.
بازی بازیگران بخصوص خانم والیزاده، خیلی خوب بود بطوری ک تا اواسط اجرا، احساس میکردم ایشون واقعا نابینا هستن
خداقوت میگم به همه عوامل
پنجشنبه، این نمایش رو برای سومین بار دیدم. یک بار در ایرانشهر و دو بار هم در تالار حافظ.
برگ آخر زندگی فروید و اینکه همه گذشته و کارهای انجام شده توسط وی به چشم مخاطب اومد، خیلی خوب بود بخصوص قسمتی که ساختارهای شخصیت (نهاد، ایگو و سوپر ایگو) در حال جنگ و ستیز باهم بودن و نهاد، یک کودک شیطون و لذتطلب صرف بود که توسط ایگو، سرکوب میشد.
توی این مدت کم، پرداختن به اینهمه مسئله از زندگی چنین شخصیتی، کار واقعا سختی هست اما به شخصه، دوست داشتم شخصیتپردازی بیشتر و قویتری از خود فروید انجام میشد.
بنظر من، نقطه قوت این نمایش این بود که برای مخاطبی که شناخت زیادی از روانکاوی و تاریخچه اون نداره، به زبانی خیلی ساده و روان، مباحث بیان شده بود.
امیدوارم کارهای بیشتری با همین تم ازتون ببینیم
خدا قوت میگم به همه عوامل
نمایش خوب و ملموسی بود چون خیلی از ماها میتونیم حضور و وجود چنین فضایی رو کم و بیش، در اطراف خودمون احساس کنیم.
بازیهای بازیگران خردسال واقعا خوب بود و خیلی جا افتاده و مسلط دیالوگهاشونو گفتن و احساس اون نقش رو تونستن منتقل کنن.
بازی بازیگر نقش الهام هم خیلی خوب بود و تونسته بود احساس متناسب با نقش خودش رو منتقل کنه.
جدای از کوچک بودن سالن، اینکه وقتی در ردیف دوم قرار میگرفتی، بدلیل حضور افراد در ردیف اول، متاسفانه جلوی دید گرفته میشد ک تا حدی از انتقال حس نمایش، جلوگیری میشد.
در نهایت امیدوارم ب این مدل نمایشهای ملموس بیشتر توجه بشه و شما دوستان عزیز با تیم مستعدی ک دارید، در سالنها و فضاهای مناسبتری ب هنرنمایی بپردازید.
وطن، مادر ماست. جایی ک همه ما باید حفظ و نگهداشت اون از گزندها و آسیبهای زمانه. چیزی ک بیش از همه، این روزها نیازمندش هستیم. این روزها دیگه حتی ملیگرایی و وطندوستی هم داره رنگ میبازه و خیلیها بیتوجه شدن بهش.
خوشحالم ک شما در این دوره، چنین داستانی رو برای اجرا، انتخاب کردید و چقدر خوب تونستید ک اجرا کنید.
کار گروه، بسیار خوب بود و ترکیب موسیقی و داستان، اجرا رو لذتبخشتر میکرد. بخصوص در قسمت نبرد ک با استفاده از نور، حرکت آهسته رو ایجاد کردن ک برام بسیار جالب بود. البته بنظرم میشد آهنگها حماسیتر باشه تا اون شور و وجد رو ب حد اعلا برسونه.
و نکته پایانی: نکتهای ک دیشب اشاره شد هرشب بچههای گروه از قزوین میان و اونموقع شب هم برمیگردن، واقعا تحسینبرانگیزه. اینکه هرشب رنج سفر رو تحمل میکنن و میان و برمیگردن، واقعا جای تقدیر داره و بنظرم نشوندهنده چیزی نیست بجز عشق ب کار و این نمایش.
دست مریزاد میگم ب همه عوامل
نمایش خیلی خوبی بود. اینکه این قسمت از تاریخ زنان سرزمین و جنگ رو روایت کنیم، شجاعت میخواد. اینکه تا الان غالب فیلمهایی ک درباره جنگ ساخته شده، مربوط به خط مقدم جبهه بوده و کسی از ماهیت زنانه و اتفاقاتی ک پشت خطوط جنگ رخ داده، کمتر خبر داره یا حتی اصلا خبر نداره. دمتون گرم ک این شجاعت رو داشتید برای بیان این بخش از تاریخ.
بازیها هم خیلی خوب بود بخصوص خانم آباده ک واقعا خیلی خوب و با دقت بالای 90% تونسته بودن نقش و روحیات یک زن کاشانی رو با لهجه ایفا کنن.
دست مریزاد و خدا قوت میگم ب همه عوامل
نمایش خیلی خوب و جذابی بود و بازی خانم هاشمی، بسیار ب جذابیت این کار، افزوده بود.
کار قبلی آقای مولانیا رو هم دیده بودم و خیلی لذت برده بودم.
اون قسمتی ک خانم احمدی در خصوص تنهایی زمان برگشتن ب آپارتمان در زمان مریضی بیان کرد، واقعا درست بود. احساسی بود که بارها تجربهش کردم.
در کل به دلم نشست و لذت بردم ازش
نمایش رو دیشب دیدم و با اینکه آخر وقت بود و خستگی زیادی هم داشتم، در طول نمایش کاملا درگیر اجرا بودم و گذر زمان رو متوجه نشدم.
87 اجرا با این حجم از انرژی ک عوامل گذاشتن، واقعا کار تحسینبرانگیزی هست و دست مریزاد میگم.
خوانندهها بخصوص خواننده آقای آتشانی واقعا صدای خوبی داشتن و اجرای لذتبخشی رو بوجود آوردن.
ممنون از همه
خداقوت میگم به همه عوامل این نمایش زیبا و پر مغز
جدا از زیبا بودن و هنرمندی بازیگران و صدای خوب خوانندهها بخصوص خانم فیروزی (بازیگر نقش لیلی)، اینجور نمایشها که ما رو بیش از پیش با ادبیات غنی و کهن خودمون آشنا میکنه، برای من جذابیتی بمراتب بالاتر داره. زندگی روزمره و مشغلههای ما، خیلی از اوقات ب ما اجازه نمیده دغدغه دیگهای داشته باشیم اما اینجور نمایشها، تلنگری هست تا وقت بذاریم برای خودمون و روانمون و آشنایی با غنای ادبیاتمون
ی کتاب رو آقای کاکاوند از غزالی معرفی کردن ک درباره ادبیات عرفانی بود. اگر کسی میدونه، ممنون میشم کامنت بذاره.
واقعا حرف عمیقی هست: "بدبخت ملتی که نیاز به قهرمان داره" و این، حال و روز جامعه ماست. بجای قهرمانپروری، باید از خودمون شروع کنیم و ملتپروری و مردمپروری کنیم.
مثه نمایشهای دیگهای ک از فرهاد آئیش و نورا هاشمی دیده بودم، واقعا جذاب، طبیعی، با احساس و عالی بازی کرده بودن.
کار گروه پرفرمنس هم عالی بود. تنها مسئله این بود ک نمیدونستی هنر هر فرد رو ببینی یا هنر جمع رو
سلام. امکان تمدید این نمایش هست؟؟
تجربه جدیدی بود از نظر داشتن تعامل ولی فکر میکردم تعامل بیشتری وجود داره!
در کل، خوب بود و صدای خواننده، نمایش رو بسیار جذابتر کرد