در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال فرهنگ فیروزی | دیوار
S3 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 19:10:05
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
یه تئاتر طنز راجع به یه نفر که تو کما خیام و عطار و ... و ماهرخ عشق اولش رو میبینه و شوخی ایه که با شخصیت های ادبی میشه
کارگردانی نمایش عالی بود بازی ها هم خوب بودن هرچند که به نظرم سطح بازی سه نفر نقش اصلی (عزیز، ماهرخ و شیرین) بالاتر از شخصیت های تاریخی بود مثلا شیرین چقدر خوب و خوندنش چقدر روح انگیز بود و نمایش نامه هم خوب بود. یه اثر طنز و شوخیایی که با اثار ادبیات کلاسیک ایران میکنه. من این سبک کار رو خیلی دوست دارم ولی خب کاریه که مده و خیلی جدید و خلاقانه نیست.
طراحی صحنه نمره کافی نمیگیره تقریبا از سر سرواکنی فقط یه کاری کرده بودن. طراحی لباس هم بعی جا ها به پای بقیه نمایش نمیرسید مخصوصا تو لباس مشاهیر به عنوان مثال کفش خیام باتوجه به رنگ و کوتاهی شلوارش خیلی تو ذوق بود.
در طول نمایش خیلی خندیدم که بیشتر به نظرم هنر کارگردان میتونست باشه و صحنه هایی که بازیگرا ایجاد میکردن به نسبت نمایش نامه و دیالوگ ها. مثلا دنبال نور رفتن ادیسون:). این نکته خیلی مثبتب بود و دوستش داشتم
نباید از موسیقی زنده کار بگذریم که خیلی ملو و یه گوشه ای بدون اینکه مدام به آدم بخواد بگه منم هستم و بخشی از نمایشم به شکل زیبایی به نمایش روح میداد.
تاکید رو شوخی های بی ادبی یه ذره زیاد بود به نظرم. ما خودمون بی ادبیم دیگه نمیخواد انقدر واضح اشاره کنی
حسین چیانی، مریم زارعی، محمد فروزنده و امیر مسعود این را خواندند
بهناز نادری این را دوست دارد
سپاس از نظرات ارزنده شما 🙏🏻
۲ روز پیش، سه‌شنبه
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بازی محله اودلاجان رو تنهایی انجام دادم و یه اشتباهی که کردم این بود که ساعت ۵ عصر جمعه شروع کردم بازی رو. با توجه به اینکه تو دی ماه دارم بازی می‌کنم خیلی زود هوا تاریک شد و کوچه و خیابون‌ها خلوت شدند هم در و دیوار شهر به خوبی معلوم نبود هم خلوتی خیابون حس خوبی به آدم نمی‌داد. شما تو روز بازی رو شروع کنید
در مورد خود بازی باید بگم که بدک نبود بعضی سوال‌ها هیچ سرنخی براش پیدا نمی‌شد مثل سراینده تنصیف و اینکه جواب دادن به سوال‌های آخر بازی که باید سرنخ‌ها رو به هم وصل می‌کردی حداقل برای من خیلی سخت بود و هیچ کدوم رو نتونستم درست جواب بدم. درواقع خیلی باید با دقت بیشتری بازی می‌کردم ولی من سرسری گرفتم
محمد فروزنده، امیر مسعود و سپهر این را خواندند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایش سیئر یه نمایش پربازیگر و خیلی پر زحمت. به همه بازیگرا خسته نباشید میگم برای اینهمه انرژی که گذاشتن. البته این نمایش از همه لحاظ کار فکر شده و پر زحمتی بود
دوم باید بگم دم تک تک بچه های گروه موسیقی گرم چقدر موزیک خوبی میزدن، خیلی متناسب با فضا و واقعا نیمی از زیبایی نمایش مدیون اونها بود حسی که دیجیریدو میداد خیلی خوب بود سل عالی میزد گیتار و درامز هم درجه یک بودن. همینجا که بحث صداست باید بگم صدای شلیک گلوله ها به نظرم خیلی زیاد بود و باتوجه به تکرارش در کنار فریادهای بازیگرا منو اذیت میکرد. ضمنا ادای دیالوگ ها بعضی موقع ها گنگ بود و من متوجه نمیشدم دقیقا چه چیزی داره گفته میشه علیرغم اینکه بازیگرا خیلی انرژی میزاشتن. صدای ایجاد شده از کوبیدن پاها به کف صحنه خیلی حس خوبی میداد
نور پردازی خیلی خوب بود تغییر رنگ و خواموش روشن شدن و چراغ قوه ها هم فای بصری زیبایی ایجاد میکردن هم خیلی به انتقال حس کمک میکردن. فقط بعضی جا ها که چراغ قوه رو به تماشاچی گرفته میشد و پشت بازیگر رو روشن میکرد هم آزار دهنده بود هم فایده ای نداشت
تا اواسط کار دو سه بار باشنیدن دیالوگهای کلیشه ای داشتم از نمایشنامه نا امید میشدم ولی در ادامه با توجه به فضا و ادامه داستان متوجه دقت خوب و سرسری نبودن نمایش نامه میشدم. نمایش نامه خیلی خیلی خوب بود ساعتی رو خیلی دوست اشتم
ولی راجع به داستان کار هنوز نمیدونم باهاش موافقم یا نه انگار هم به جامعه خودم انتقاد میشد هم انتقاده درسته :( انگار بهم برخورد
من اجرای ... دیدن ادامه ›› سه شنبه 11هم رود دیدم. صحبت های آخر نمایش کارگردان رو درک میکنم وقتی حق هر کدوم از ما خورد میشه تصمیم درست گرفتن سخته اما خیلی مناسب نبود. من انتظار بیشتری از کارگردان یه همچین اثری دارم به نظرم هنرمندها و نخبه ها باید به جامعه جهت بدن اگه هیچ چیز برا شمای هنرمند مهم نیست باید انتظار داشت جامعه هم شبیه نمایشت بشه
کار خوبی بود دمتون گرم
کارمند دانشجوی کامپیوتر بیکار
زهرا خاقانی و سپهر این را خواندند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایش خوبی بود
یه تئاتر همراه با اجرای زنده موسیقی با داستانی از ایرج میرزا
موضوع خوبی برای نمایشنامه بود برای کسایی که مثل من نخوندن آثار ایرج میرزا رو هم خوبه که یکم آشنا هم بشیم با این آثار
حس طنزی که راوی به داستان وارد میکرد رو دوست داشتم
کارگردانی عالی بود بازی ها خوب بودن و نمایشنامه بد نبود
اما دوست دارم راجع به نظرات راجع به شوخی های بی ادبی هم نظرم رو بگم. نمیدونم چرا مد شده همه میگن شوخی ها بی ادبی بده و اخه و اینا. ما نهایتا میتونیم این شوخی ها رو دوست داشته باشیم یا نداشته باشیم وگرنه شوخی بی ادبی یه روش متداول و مرسومه تو همه هنری و تو همه جای دنیا. تو این نمایش هم شوخی بود من هم دوست داشتم
یه سوالی هم دارم اینه که چرا هر بار میرم تئاتر شهرزاد مسئولین انقدر دیر در رو باز میکنن که باعث کلی ازدحام میشه. بابا باز کن اون در رو مردم با آرامش وارد بشن
بازی تیراول هم که یه سری بازی که تو شهر بهت آدرس میده بر اساس در و دیوار و اسم مکانها یه سری معما طرح میکنه که به نظرم خیلی جالب بود
من بعد از بازی راز کارت ها ، لاله زارش رو بازی کردم از جنوب خیابون لاله زار تو میدون توپخونه شروع میشد یکم یکم به سمت شمال میرفت و معما های نسبت ساده طرح میکرد حدود یکساعت طول کشید. محدودیت زمانی نداره ولی حتما باید اونجا باشی تا بتونی سوالها رو حل کنی
به عنوان مثال یه سوال این بود که اسم فلان ساختمون که فلان نقش برجسته رو داره چیه؟ این باعث میشه با دقت بیشتری تو این خیابون قدم بزنی و چیزایی ببینی که تا حالا ندیدی
این وسط مسطا هم چندتا فایل صوتی کلی اطلاعات راجع به تاریخ سینمای ایران و سینماها تهران بهت میده. من در حال گوش دادن بهشون حواسم پرت میشد و کلی به سمت شمال میرفتم و آخرش میفهمیدم باید بر گردم به همون جایی که فایل پلی شده. از خود این داستان هم سوالاتی مطرح میشد سرسری گوش نکنید :)
اگه به تاریخ معاصر، شهرگردی یا سینما علاقه دارید حتما توصیه میکنم من خیلی دوست داشتم و حتما بازی های دیگش رو بازی میکنم
امیر مسعود این را خواند
حامد این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یه تئاتر خوب و باحال. یه کمدی درام با موضوع جلسات یه کلاس انگلیسی آمادگی تافل. برای کسایی که کلاس انگلیسی رفتن حتی یه جور نوستالژیه و شاید همین موضوع این نمایش رو برام جذاب کرده بود. نمایش نامه خوبی بود ولی به نظرم با توجه به مدت زمان طولانی نمیتونست تا آخر تئاتر تماشاگر رو مشتاقانه نگه داره. انگار آخراش از ریتم بیفته. به کسایی که تجربه کلاس انگلیسی رفتن رو دارن بیشتر توصیه میکنم. با توجه به اینکه بخش زیادی از تئاتر به زبان انگلیسی ساده بود و زیرنویس داشت به نظرم برای کسایی که اصلا اصلا تجربه یادگیری زبان ندارن ممکنه خیلی جذاب نباشه.
بازیگرا عالی بودن هم با همشون میشد با تک تکشون همزاد پنداری کرد هم خیلی دوستشون داشت هم دلت براشون بسوزه. طراحی صحنه متوسط و طراحی لباس هم خوب بود.
آقا فرهنگ عزیز خوشحالم که دوست داشتید نمایش
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بازی تیراول هم که یه سری بازی که تو شهر بهت آدرس میده بر اساس در و دیوار و اسم مکانها یه سری معما طرح میکنه که به نظرم خیلی جالب بود
من بازی راز کارت هاش رو بایکی از دوستام بازی کردم از جنوب خیابون سی تیر شروع میشد یکم یکم به سمت شمال میرفت و به معما های نسبت ساده سر گرممون میکرد حدود یکساعت طول کشید. محدودیت زمانی نداره ولی حتما باید اونجا باشی تا بتونی سوالها رو حل کنی
به عنوان مثال یه سوال ساده اول بازی این بود که بزرگترین درخت پارک چه درختیه
شبیه یه جور اتاق فرار بود
حتما توصیه میکنم
اگه خواستید تنها برید زنگ بزنید منم بیام
محمد فروزنده این را خواند
روناک علوی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایش مثلث یه تئاتر عروسک گردانی کمدی
وقتی میگم عروسک گردانی خودم یاد یه چیز گلابی دم دستی میفتم اما این نمایش فوق العاده خلاقانه بود حتما اگه کار کمدی دوست دارید برید ببینید
یه نمایش با تم شوخی با آثار شکسپیر
صدا پردازی فوق العاده دوتا بازیگرا هر صدایی که بگی رو از خودشون در میاوردن واقعا عالی بود
نمایش نامه هم درجه یک پر از شوخی های به جا و بامزه و همچنین ریتم سریع و پیرنگ واقعا جذاب
نمایش کار گردان هم رفتم بدک نبود
داستان کاگردانی که میخواست به خاطر مشکلات مهاجرت کنه اما تو چمدونش جا برای همه خاطراتش نداشت
کاری با کارگردانی و متنش که بد نبودن ندارم بازی بازیگر اصلی هم خوب بود
پیشنهاد نمیکنم
ولی چیزی که دوست دارم بگم برداشتم از حس نقش اصلی بود
خطر اسپویل
اینکه که یه کارگردان حسی که از اطرافیان دوست ها و خانوادش میگرفت به نقشهاش میداد مثلا ظلم پدرش رو به پادشاه قربانی بودن مادرش رو به دختر نقش اصلی و بی دفاع بودن دوستش رو به برادر نقش اصلی میداد و اینجوری ولی من فکر میکنم در واقع همه اونه نقشها در واقع خودش بودن خودش بود که ظالم بود، مظلوم بود، قربانی بود، بی دفاع بود و ...
مثل زندگی خود ما