این نمایش رو به اندازه ی دو کار قبلی کوهستانی دوست نداشتم؛ جوابش رو نمیدونم خودم... فقط می دونم وقتی که از سالن میای بیرون و به جای احساسی از شور و سرزندگی و غرابت ناشی از مواجه با تجربه ای تازه، با ذهنی انباشته و نامطمئن به استدلال و گمانه زنی درباره ی معنا و فرم اثر می پردازی تا شاید دلیلی برای دوست داشتنش پیدا کنی، یعنی اثر - لا اقل آن شبی که به تماشایش رفته ای - گیراییِ لازم را نداشته.
<< به نظرم در اظهار نظر درباره ی تئاتر باید خیلی ملاحظه کار بود... چون تئاتر به خاطر عمر کمش مثل موجودی ضعیف می ماند که ممکن است حتی فرصت دفاع از خود را پیدا نکند و این در حالی است که ممکن است بیننده کاملا در اشتباه باشد... در سینما فیلم های بسیاری بوده اند که در مواجه ی نخست درک نشده اند، ولی چون بعدتر امکان بازبینی اش فراهم بوده درکِ جدیدی از آن به دست آمده، ولی اثر نمایشی غالبا از این امکان محروم می باشد>>