در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | عاطفه زرگر درباره نمایش تن تن و راز قصر مونداس: اجرای جذابی بود از داستانهای مصور تن تن... طراحی صحنه و لباس و گریم خی
S2 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 19:44:35
اجرای جذابی بود از داستانهای مصور تن تن... طراحی صحنه و لباس و گریم خیلی خوبی داشت که کاملاً منطبق بر فضای اریژینال داستانهای تن تن بود... استفاده از باکس های جداجدا در کنار یا روی هم که با پرده های سیاه و لامپهای نورانی زرد از هم جدا می شدند باعث می شد تماشاگر درست همون حس خوندن کمیک استریپ رو داشته باشه... یه جور بازنمایی دوبعدی از شخصیتها که تا وقتی توی این باکس ها بودند فقط به چپ و راست می تونستند حرکت داشته باشند اما هر از گاهی انگار از توی صفحه های کتاب پرت بشن بیرون و انگار که سه بعدی شده باشند می اومدند روی صحنه و هر چه بیشتر به تماشاگر نزدیک می شدند و اجازه می دادند تماشاگر حسابی از دیدن این کاراکتر های جذاب دوران کودکی و نوجوانی ش لذت ببره... طراحی گریم و لباسِ خیلی خوبِ کار به هر چه بیشتر باورپذیری کاراکتر ها کمک می کرد... بازی ها جذاب بود, بخصوص طناز طباطبایی در نقش میلو و حسن معجونی در نقش کاپتان هادوک و امیرحسین طاهری در نقش نستور و اون دوتا درختچه که به شیرین تر شدن فضا کمک می کردند... به خصوص تیکه پرانی های کاپتان هادوک که با خونسردی و عصبیت خاصی همراه بود... شخصیت های منفی کار اما اونقدرها پرداخت نشده بودند تا پیروزی همیشگی تن تن در برابرشون به چشم بیاد و نکته ی دیگه اینکه حضور خود تن تن روی صحنه اونقدرها نبود که حضور کاراکتر های دیگه و این باعث می شد اونقدرها روی تیز و فرزی و باهوشی تن تن تاکید نشه... بازی سحر دولتشاهی هم در نقش کاستافیوره شیرین بود و در مورد طوطی هم باید بگم با توجه به اون صدای ظریف و دوست داشتنی خانوم کردا مشخص بود که روی صداسازی طوطی و در آوردن اون لحن و صدای زمخت از ته گلو زحمت کشیده شده... به نظر من که اونقدرها که دوستان اشاره کردند اعصاب حردکن نبود... نمی دونم از یه طوطی لمپن دزد پررو چه انتظار دیگه ای می شد داشت!!!:)) طناز طباطبایی هم تونسته بود یه سگ دوست داشتنی خلق کنه با صدا و حرکات و خلقیات مخصوص به خودش.. این سومین باری بود که طناز رو روی صحنه می دیدم و می تونم بگم هر بار با نقش های متفاوت از قبلش و با خلاقیتی که در اجرای اونها از خودش نشون می ده تماشاگر رو شگفت زده می کنه...
من کار قبلی آروند دشت آرای (کمی بالاتر) رو اصلاً دوست نداشتم چرا که فکر می کردم متنی که این نمایش از روش برداشت شده بود (مهمانسرای دو دنیا) ... دیدن ادامه ›› به خودی خود خیلی بیشتر از اون چیزی که روی صحنه دیدم جذاب بود و پر از لحظه های میخکوب کننده که مختص کارهای اشمیت هم هست اما اون چیزی که اجرا شد اجرای بی رمقی بود با طراحی صحنه ای که همه ی ذهن کارگردان رو معطوف خودش کرده بود و باعث شده بود اونقدر که باید به شخصیت ها پرداخته نشه و همه بازیگرها بیشتر درگیر گیره های ایمنی باشند که بهشون وصل بود تا بازیهاشون... تنها نکته ی مثبت و قابل دیدن اون نمایش بازی خیره کننده ی طناز طباطبایی در نقش یک دختر افغان بود... این بار اما آقای کارگردان در اندازه های نمایش سعی کرده روی طراحی صحنه و بازیها یکسان متمرکز بشه و همین باعث شده این کار نسبت به کار قبلی ش پیشرفت محسوسی داشته باشه.
چرمشیر هم با اینکه همیشه افتباس های موفقی نداشته مثل همین نامه هایی به تب و هملتِ چند وقت پیش, اما این کار جزو اقتباس های نه عالی که خوبِ او قرار می گیرد, در کنار کارهای موفقی مثل ریچارد سوم و آنا کارنینا.
چیزی که باید در تماشای این تاتر بهش توجه کرد اینه که تن تن اصولاً مجموعه داستانهای مصوری ست که برای گروه سنی کودک و نوجوان نوشته شده که اساس این نوع نوشته ها بر سرگرمی بنا شده... خصوصیت بارز کاراکتر های اینگونه داستانها اینه که همگی چه خوب چه بد فلَت و استیک هستند یعنی اصولاً هم ابعاد شخصیتی گوناگونی ندارن و تک بعدی ان و هم در طول داستان دچار تغییر و تحولی اساسی نمی شن و همچنین خوبی یا بدی اونها باید از خصوصیات ظاهریشان پیدا باشه... اینها معیارهای جهانی این گونه آثاره و همه جا به عنوان کانوِنشِن یا یک نوع قاعده آن را می پذیرند... پس اگر نمایشی برمبنای این داستانها ساخته می شه, دقیقاً باید خصوصیاتی که به اون اشاره شد را دارا باشه... که در مورد این نمایش به نظرم دقیقاً همینطوره و اصولاً نمی توان توقع دیگه ای داشت... مثل اینه که کسی نوجوان 12 ساله اش را ببره هملت ببینه و بعد بیاد بگه چرا گروه اجرایی اعلام نکرده بودند این تاتر مناسب این گروه سنی نیست!!! بعضی چیزها در ذاتشون مشخصه که برای چه هدفی تولید و ارائه می شن... فکر می کنم برای دیدن این نمایش باید کودک درون سرخوش و منعطفی داشت که همچنان بتونه از سرگرمی های کوچک اطرافش لذت ببره... اگر فکر می کنید اینطوره, دیدن این نمایش حتماً توصیه می شه!:))
مرسی ازت عاطفه جان. من که شخصا آدم چرمشیر گریزی هستم و حتی حضور وجود دوستداشتنی حسن معجونی هم نمیتونه منو به دیدن کار ترغیب کنه. ولی مرسی از تو و از نوشته ات.
البته به نظرم انتظار اینکه یه کارگردان از دل یه متن کودکانه با خلاقیت خودش بتونه نمایشی رو در بیاره که برای آدم بزرگا (!) هم حرف تازه ای واسه گفتن داشته باشه خیلی انتظار غریبی نیست و فک میکنم باقی بچه ها هم از همین برآورده نشدن انتظارشون دلخور بودن. به هر حال وقتی توی پوستر کار اسم هایی مثل چرمشیر، معجونی، دشت آرای، کردا و غیره رو میبینی که هیچکدومشون بطور تخصصی کار کودک نمیکنن انتظارتم از نمایش تغییر میکنه.
شاد باشی
۲۸ بهمن ۱۳۹۱
مرسی رعنا جان. امیدوارم هر چه زودتر بری ببینی کارو و نظرت رو مفصل بنویسی واسه مون و ما هم کلی لذت ببریم از خوندنش مثل همیشه:)
۲۹ بهمن ۱۳۹۱
مرسی از لطفت عاطفه ی عزیز.:) چَشم. ایشالله حتماً بزودی میرم میبینم. ;)
۲۹ بهمن ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید