برهان را دیدم. دوستش داشتم. علیرغم اینکه اجرای دوم بود، بازیگرانش با نقشهایشان خیلی خوب عجین شده بودند. به خصوص علی سرابی. وقتی شوک اول را به ما می زند. آری او مرده است! و داستان، شروع می شود. وقتی از سرما، میلرزد و در ردیف نهم سالن، سردم میشود، و وقتی به خاطر تنهاییاش، دوباره دیوانه میشود و دخترش را میطلبد، اشک از چشمانم سرازیر میشود. و وقتی نقش یک استاد نابغه شوخ طبع رک را بازی میکند، دلم برای بعضی از اساتیدم با همین خصوصیات، تنگ میشود.
باید از دیگر عوامل کار نیز تشکر کنم. از مهدی پاکدل که شوخیهایش، معذب بودنهای به موقعش و در کل کنش و واکنشهای به موقعش جذابیت زیادی به نمایش داده بود. از طناز طباطبایی که خیلی خوب روی اعصاب بود و هر آن چه باید، انجام داد. از آیدا کیخائی که نقش را باور پذیر، بازی کرده بود و از همه مهمتر محمد یعقوبی که همه این عوامل را گردهم آورده بود و کارگردانی حسابشده و سادهای داشت و به فکر خودنمایی نبود و اینکه بعد از مدتها با انتخاب یک موضوع و عوامل خوب، تئاتری به یادماندنی را به اجرا برد. از پیمان معادی که نظاره گر این نمایش بود و با دستهای جانانهای که زد، انرژی زیادی را به جمع و به خصوص عوامل کار داد و شاید خستگی کار نمایشی -که در این زمانه فرسایشی نیز شده است- را از تنشان بیرون کرده باشد. باشد که تئاترهای بایستهتر و شایستهتری را از همین گروه و دیگر گروهههای تئاتری ببینیم.