در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | سجاد آل داود درباره نمایش بعد از افتادن: [متن حاوی اسپویل نمایش است] ما در برابر ضعف‌هایمان همیشه پابرهنه هس
S3 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 02:46:12
[متن حاوی اسپویل نمایش است]

ما در برابر ضعف‌هایمان همیشه پابرهنه هستیم!

روز پنج‌شنبه موفق شدم به تماشای نمایش بعد از افتادن بنشینم و چنان تجربه‌ی غنی‌ای داشتم که تصمیم گرفتم حداقل یکبار دیگر فردا تکرارش کنم.
اولین مواجه من با این نمایش این بود که بعد از مدت‌ها نمایشی توانست خنده‌ای از عمق وجودم از من بگیرد. خنده‌ای که در پس طنزی هوشمندانه براساس تناقضات شخصیت‌ها یا موقعیت‌هایی که به شکل هوشمندانه‌ای طراحی شده ‌بودند به وجود می‌آمد. واقعا بعد از مدت‌ها خیلی خیلی خندیدم و از کیفیت این خنده‌ها لذت بردم. اما نمایش بعد از افتادن شاید اتفاقا رسالتش خندان مخاطب نبود بلکه لایه‌های عمیق‌تری داشت که رسیدن به آن را قبلا در نقدم بر ریچارد سوم در خانه هنرمندان با واژه من‌در‌آوردی "کاتارسیس فکاهی" ... دیدن ادامه ›› توصیف کردم.
نمایش بعد از افتادن را می‌توان با تقریب خوبی و با نگاه به عناصر آن یک نمایش ابزورد دانست، نمایشی که از یک مونولوگ سوال برانگیز و "کاتالیستی" در صحنه‌ای مینیمال آغاز می‌گردد و با ورود بی‌معنی‌تر و درخواست حتی بی‌معنی‌تر خانواده برای ماندن پیک شاکله اصلی ابزورد بودن خود را شکل می‌دهد. اعضای خانواده که اسمی جز نقش‌شان در ساختار خانواده ندارند، شاید در آغاز واکنش‌های شدیدی به این موضوع نشان دهند اما به طرز طنزی با این موضوع کنار می‌آیند و حتی نوعی وابستگی به پیک پیدا می‌کنند.
نمایش بعد از افتادن، در خنداندن مخاطبش در عین حمل پیامش از ضرب نمی‌افتد و در موقعیت‌های متفاوت از صحنه غذا خوردن اعضای خانواده، تا صحنه‌ای که اعضای خانواده از اشتباهاتشان می‌گویند به نظر من به شدت نقطه‌زن عمل می‌کند و این طنز را با کیفیت قابل‌‌قبولی باز‌ تولید می‌کند. به نظر من کیفیت طنز این نمایش اصلا افت نمی‌کند بلکه زاویه نگاه خود را عوض می‌کند و مجددا به مخاطب تلنگر می‌زند. طنز این‌کار از تعداد زیادی موقعیت‌ تشکیل شده است که به نوعی از تضاد شخصیت‌های نمایش با یکدیگر ایجاد می‌گردد. به نظرم طنز نمایش بعد از افتادن به یک دلیل ساده طنزی محترم است و آن این است که فراتر از شوخی‌هایش، فراتر از تغییر صدای کاراکتر با گیر کردن غذا در گلویش و فراتر از تکرار جملاتش به انتقاد از شخصیت‌هایش و نمایش تضاد‌های رفتاری و شخصیتی آن‌ها می‌پردازد.
و اما در لحظه‌ای که خانواده برای چالش هفتگی خود گرد هم می‌آیند به نظرم نقطه عطف نمایش رقم می‌خورد، جایی که می‌بینیم مرد پیک با اینکه ظاهرا به داخل این خانه راه داده شده است به عنوان شخصی که احتمالا به خاطر شغلش یا پوشش جزو گروه خاصی تلقی نمی‌گردد مورد بی‌توجهی و طرد قرار می‌گیرد. به نوعی این آغاز همان فرآیند شیمیایی است که در آغاز نوشته، شروع آن را با یک مونولوگ کاتالیستی توصیف کردم. مرد پیک آماده است تا شروع یک واکنش شیمیایی باشد که شاید به سرانجام نرسد اما حداقل شروع خواهد شد و آن این واکنش شیمیایی است که اعضای خانواده در دنیای نمایش بعد از افتادن بعد از به راحتی قضاوت کردن، طرد کردن و .. در مورد فردی که متعلق به گروه یا دسته خودشان نیست، حالا با این موقعیت مواجه می‌شوند که او می‌خواهد از آن‌ها عکس بگیرد و آن‌ها را ببیند. به عقیده من این بزرگترین تناقض شخصیتی این خانواده است، همانطور که در گذشته از مرد پیک درخواست کردند که در مورد دعوای آن‌ها قضاوت کند، تناقض بزرگ آن‌ها این است که آن‌ها نمی‌خواهند دیده شوند برای آنچه که هستند، اما در عین حال در تلاش‌اند تا تصویری که از خودشان ارائه می‌دهند، بدون مواجهه با واقعیت‌های درونی‌شان، تایید شود. این تضاد در حقیقت هسته‌ دراماتیک اصلی نمایش است که به عمق ترس‌ها و ناراحتی‌های انسانی آن‌ها اشاره می‌کند.
شاید درخواست برای قرار گرفتن در یک عکس خانوادگی، نیز می‌تواند یک نوع محافظه‌کاری باشد. آن‌ها می‌خواهند در یک قاب ثبت شوند، اما باز هم نه قابی که نشان دهنده حقایق داخل خانه و روابط‌شان است، بلکه برای یک تصویر فریبکارانه که در آن همه چیز مرتب و خوشایند به نظر برسد (نوعی Cheerleader Effect). تا این عکس نه به عنوان یک نمایش حقیقت، بلکه به عنوان ابزاری برای حفظ ظاهر و پنهان کردن نقص‌ها استفاده شود. در واقع، این تمایل به "دیده شدن" از زاویه‌ای است که هنوز هم در آن، خود و دیگران را فریب می‌دهند.
در نهایت، صحنه‌ای که اعضای خانواده از دوربین فرار می‌کنند و دلهره‌ای که به مرور در آن تزریق می‌گردد، شاید بیش از هر چیزی یادآور این باشد که انسان‌ها چقدر از مواجهه با واقعیت‌های خود هراس دارند. وقتی که پیک سعی می‌کند از آن‌ها عکس بگیرد، همه به نوعی از حقیقتی که دوربین می‌تواند آشکار کند می‌گریزند. فراری که در اصل به دلیل ترس از دیدن خود و نقاط ضعف‌ خود است. این طنز نه تنها موقعیت‌های ساده، بلکه یکی از ترس‌های عمیق انسانی را هم به نمایش می‌گذارد.
مینیمالیسم صحنه نمایش به طرز جالبی به این احساسات کمک می‌کند. فضای ساده صحنه، تمام توجه مخاطب را به شخصیت‌ها و دیالوگ‌ها جلب می‌کند. شخصیت‌ها در فضایی ساده و بدون زرق و برق حضور دارند، بنابراین هر حرکت، هر کلام و حتی هر سکوت آن‌ها وزن بیشتری پیدا می‌کند. در این فضا، خود شخصیت‌ها و روابط‌شان با هم هستند که بیشتر از هر چیزی مهم است، نه دکور یا فضای پیچیده‌ای که اطرافشان را شکل می‌دهد.
نکته جالب دیگری که در این نمایش وجود دارد، پابرهنه بودن تمامی شخصیت‌هاست که این ویژگی در کنار اشاره به بی‌پناهی آن‌ها، در واقع نوعی عریانی شخصیت‌ها و رفتارهایشان را به تصویر می‌کشد. به‌طور خاص، در لحظاتی که نمایش به اوج تنش‌ها و درگیری‌هایش می‌رسد، این حس بی‌پناهی و آسیب‌پذیری به شدت ملموس است. این انتخاب دکور و لباس به نوعی بیانگر این است که شخصیت‌ها هرگونه دفاع خود را از دست می‌دهند و در برابر حقیقت‌هایی که در معرض آن قرار می‌گیرند، عریان خواهند شد.
در مجموع، بعد از افتادن نمایشی است که از ترکیب طنز، تئاتر ابزورد مینیمالیستی و نقد اجتماعی به شکل ماهرانه‌ای بهره می‌برد. این نمایش، هم در لحظات خنده‌دار خود و هم در مواقع جدی، ما را وادار می‌کند به سوالاتی فکر کنیم که شاید در دنیای روزمره از آن‌ها غافل بوده‌ایم. این طنزهای ظریف و تأثیرگذار نه تنها باعث لذت مخاطب است، بلکه او را به تفکر در مورد رفتارهای اجتماعی، فردی و حتی خودش وا می‌دارد.
این نمایش برای من یک 5 ستاره درخشان است، هم در بازیگری و هم در نمایش‌نامه نویسی. (5+)