در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | حسین چیانی درباره نمایش ستوان اینیشمور: دیشب به تماشای این نمایش نشستیم. اول از همه از متن ستوانِ آینیشمور (ت
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 16:00:01
دیشب به تماشای این نمایش نشستیم.
اول از همه از متن ستوانِ آینیشمور (توجه بفرمایید به کسره بین دو کلمه. درستش ستوانِ آینیشموره دوستان) اثر مارتین مک‌دونا شروع می‌کنم. همونطور که خیلی‌ها می‌دونن، مک‌دونا در این اثر آمیزه‌ای از طنز و خشونت رو به مخاطب خودش تحویل می‌ده‌. این نمایشنامه، یکی از نمونه‌های برجسته تئاتر ابزورده که حول محور موضوعاتی نظیر خشونت، هویت و اخلاقیات می‌چرخه. این نمایشنامه توی یه جزیره کوچیک ایرلندی اتفاق میفته و داستانش حول محور یه یه جدایی‌طلب ایرلندی می‌چرخه که در تلاشه تا حقیقت مرگ گربه محبوب خودش رو کشف کنه.
چرا این اثر ابزورده؟ ابزوردیسم به بررسی بی‌معنایی زندگی و جستجوی انسان برای معنا توی جهانی بی‌معنا می‌پردازه. توی ستوان آینیشمور، شخصیت‌ها در مواجهه با خشونت و بی‌رحمی‌های زندگی، مابین کشمکشی که با دولت انگلستان دارن، مصرانه دنبال عدالت می‌گردن، اما در نهایت با واقعیت تلخ زندگی روبرو می‌شن و با این سیلی واقعیت، متوجه هیچ بودن تلاش‌هاشون و برای هیچ تلاش کردن می‌شن. خشونت توی این نمایشنامه نه تنها به عنوان یه عمل فیزیکی، بلکه به عنوان یه پدیده اجتماعی و فرهنگی بررسی می‌شه. شخصیت‌ها تحت تأثیر خشونت‌های گذشته و حال خودشون قرار دارن و این خشونت به شکل‌های مختلفی توی زندگی اونا نمود پیدا می‌کنه. این مسأله نشون‌دهنده چرخه‌ای از خشونته که هیچوقت تموم نمی‌شه. چاشنی طنز به درستی با این خشونت ترکیب شده و دیدگاه دیدنی و جالبی از ابزوردیسم در خشونت رو نشون می‌ده. این نگاه متفاوت به مقوله خشونت من رو یاد بعضی از فیلم‌های گای ریچی کارگردان بزرگ میندازه؛ فیلم‌هایی نظیر snatch و lock, stock and two smoking barrels که اگه از سبک این نمایشنامه خوشتون اومده پیشنهاد می‌کنم این فیلم‌ها رو هم مشاهده ... دیدن ادامه ›› بفرمایید.
شخصیت‌ها توی این نمایشنامه با تضادهای اخلاقی عمیقی مواجه هستند. شخصیت اصلی اثر، به عنوان یه نظامی جدایی‌طلب، نماد بی‌رحمی و قساوته اما احساساتی و رقیق نسبت به یک گربه. این شخصیت توی این نمایشنامه در جستجوی یک حقیقته (حقیقت مرگ گربه محبوبش)، اما با انتخابای سختی روبرو می‌شه که اونو به سمت خشونت و انتقام سوق می‌ده. این تضادها می‌تونه نمایانگر بحران هویت و اخلاقیات در دنیای معاصر باشه.
زبان مک‌دونا توی این نمایشنامه به شدت تحت تاثیر فرهنگ محلی و کمدی سیاهه. دیالوگ‌ها به صورت خنده‌دار و در عین حال تلخ بیان می‌شن، که این خودش به ایجاد همون حس ابزوردیسم کمک می‌کنه. شخصیت‌ها به طرز عجیبی به وضعیت‌های وحشتناک واکنش نشون می‌دن و این تضاد بین کمدی و تراژدی، عمق ابزوردیسم رو در نمایشنامه تقویت می‌کنه. به صورت کلی ستوان آینیشمور، با استفاده از عناصر ابزوردیسم، پیچیدگی‌های انسانی و تبعات خشونت رو بررسی می‌کنه. مک‌دونا با خلق فضایی پرتنش و شخصیت‌های چندبعدی، تماشاگر رو به تفکر درباره معنای زندگی و چرخه‌های خشونت و بی‌معنایی دعوت می‌کنه و در کارش هم موفقه.
درباره اجرا هم کمی صحبت کنیم. کارگردانی کار به درستی انجام شده. شخصیت‌پردازی درست، نقطه‌قوت کاره. تمام پارادوکس‌های بین شخصیت‌ها به درستی پرداخته شده. تکلیف مخاطب با کاراکترها روشنه و جایی از این نظر دچار ابهام نمی‌شه.
اثر هستی حسینی تونسته اون چیزی که از اثر معروف مک‌دونا انتظار می‌ره رو به درستی نشون بده. متن اصلی درست فهمیده شده و به خوبی تحویل مخاطب داده می‌شه.
بازی‌ها توی سطح خوبی قرار داره. همه‌چی یکدست انجام شده و هماهنگ پیش می‌ره. بازیگرها و متن به خوبی باهم هماهنگ و یکی شدن و توی لحظاتی خنده‌های خوبی از مخاطب می‌گیرن.
طراحی صحنه و طراحی لباس می‌تونم بگم متوسط رو به بالا بود و ایرادی بهشون وارد نبود.
کار نوآوری و خلاقیت عجیب و غریبی نداشت و از این نظر صرفا اثری بود با وفاداری نسبتا بالا به یک نمایشنامه خارجی که به درستی اجرا شد.
این نمایش رو پیشنهاد می‌کنم. ۵ ستاره نیست اما یه ۴ ستاره خوب به شمار میاد. خیلی ممنونم از عوامل