از قدیم گفته اند ترک عادت موجب مرض است. بنابراین، علیرغم این که به رسم معمول نمایش ها در پایان تایتان از مخاطبین نمایش درخواستی نشد برای درج نظرشان در تیوال، بنده نظر تشعشع وار مشعشعم را در مورد این نمایش مینویسم باشد که جمیعا به عنوان فرزندان بشر رستگار شویم و کارمان به جناب زئوس و سفر اجباری به تایتان نکشد! 😉
شاید هم یادشون رفته بود....
اول این که فردی که به دیدن این اثر میآید بهتر است با اساطیر یونان باستان، کوه اُلمپ و الهه ها تا حدودی آشنایی داشته باشد در غیر این صورت سر در گم خواهد شد و لذتی از نمایش نخواهد برد. این مطلب را با احترام حضورا خدمت جناب کارگردان عرض نمودم. نشان به آن نشان که به جای واژه مشعشع اساطیر از واژه اشتباه و نیمه مشعشع اسطوره استفاده کردم 😉.
دوم این که موسیقی نمایش بلند بود طوری که بعضی وقت ها اصطلاحا بر دیالوگ هنرمندان نمایش سوار و جلو شنیدن کامل دیالوگ ها را میگرفت! مخصوصا
... دیدن ادامه ››
در ابتدای نمایش و معرفی جنابان درست اندرکار سرنوشت نوع بشر!
دکور نمایش خیلی میتوانست بهتر از این باشد و صد البته بسیار جای کار داشت.
برخی هنرمندان محترم خانم قادر به ادای رسای دیالوگ ها نبودند! این مطلب در هنرمندان آقا البته دیده نمیشد.
نور پردازی نمایش خوب به جا بود.
پیام نمایش شاید خیلی بهتر و روان تر از این و به دور از آشفتگی میتوانست منتقل شود که خب حتما تصمیم جناب کارگردان طی طریق از این مسیر پر پیچ خم بوده است.
استفاده نمادین از اشیایی مانند توالت فرنگی، ماسک، گلدان، درخت خشکیده و البته کودک معصومی که گاه به صحنه میآمد تشبیهات و استعارت بجایی بودند که سعی در کمک به انتقال پیام نمایش داشتند.
در نهایت خسته نباشید میگم به عوامل نمایش و البته تبریک میگم به دوستان کاخ هنر و کافه آن که فضای مطبوع و نوستالژیکی را برای انتظار مخاطبین فراهم کرده اند و اگر بدجنسی 😈 کنم باید بگم در قبال مخاطب نمایش قبل از اجزا به نوعی جبران مافات نمودهاند . جای پوآرو و زیر سیگاری و مدل راه رفتن و قهوه خوردنش خالی 😀
پاینده و پیروز باشید!