خیلی وقتها ذهن فرد خالی است و شاید در آن به اندازه یک تخت بیشتر جا نباشد. امادر پس هر ذهنی چه بیمار و چه سالم ناخود اگاه تاریکی وجود دارد ودر ان کاراکترهای وجود دارند که با فرد رابطه ویژه برقرار میکنند .کاراکترهای پستوی ناخوداگاه با خود هم ارتباطاتی دارند.ناخوداگاه در پس ذهن بیمار یک سایه است که از نور پشت سرش بر صفحه ای سفید نقش بسته است.سایه ها گاهی مادری است که برای پسرش لالایی میخواند و یا پدری است که بدبینانه به همسرش اتهام میزند و یا مثلث پر تکرار ادیپ است .
اما سایه ها، به ذهن فرد از راههای متعدد، با اجازه و بی اجازه وارد میشوند با طراحی ساده ولی هوشمندانه صحنه راههای مخفی یکی یکی برای ما کشف میشوند درب های کشویی مخفی سغید ساده، درب اصلی- پنجره کوچک بالاو زیر تخت و درون صندوق و سایر شکافهای پیدا و پنهان دیگر
زیرکی کافی نیست که برای ورود کاراکترهای ناخوداگاه به هوشیار فرد ، گاهی درها خودبه خود باز میشدند .
هشیار فرد در ظاهر خسته و درمانده و مفلوک است و انگار نمیتواند بیشتر از این تاب و توانی داشته باشد و نشانش نشان درماندگی است اما حرکات بی وقفه هنرمندان کاربلد که اشفتگی درونی بیمار را نشان میدادند و یک مخزن سرشار از انرژی . این اثر هنری نشان میدهد که ذهن به هم ریخته برای هیج و توهم ، به چه میزان تاب و توان و انرژی صرف میکند. در این شبیخون ناخوداگاه به خوداگاه غمها ، ترسها ، ومردن ها ، خیانتها ، رقص ها و بوییدنی ها و اهنگهای زیادی بگوش میرسد . پاد زهر عشق ایا میتواند هارمونی این دنیای اشوبناک کائوتیک را دوباره باز تولید کند و نشان سلامت روان باشد؟ نمایش روانشناختی " پس از" به کارگردانی هنرمند ارجمند جناب کوهی است که توصیه میکنم به روانپزشکان، روانشناسان و به هر کسی که به مقوله روانشناسی علاقه دارد به تماشا بنشیند البته نه یکباره شاید چند باره به مثل خودم ، به این امید که خودم را در آینه ببینم.
س. ح .ص