شعر سیزدهم گروه "اورانیا"
<<دلواژه>>
شعر بگو چه گویمت همچو شراب کهنه ای*
شاد شوم به نغمه ای، مویه کنم به ناله ای
حال مرا به لحظه ای قافیه بر هم بزنی*
هلهله و فغان کنم بر اثر پیاله ای
شکر که این شراب را شاه کند شعبده ای*
حیف که خراب را عشق کند فسانه ای
گرنه همه طواف من گرد شود به خانه ای*
توبه کنم هر شب و باز، خراب خم خانه ای
دل به دل کلام تو، تا ته
... دیدن ادامه ››
بیت آمدم*
تا که ز تو مست شوم اى تو که جام باده اى
شور سرودن از درون، مستی باده از برون*
هست شود وجود تو، گوشه ی دنج خانه ای
هیچ شده زمان من، پوچ شده زمین من*
درد درون سینه ام، دوای هر زمانه ای
خیره سرى مکن دلا یار به ناز شهره است*
ناز تو را به جان کشم اى تو که یار و همرهی