«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال
به سیستم وارد شوید
میشل فوکو در مقاله "حق مرگ و قدرت اداره زندگی" از "قدرت پدرانه" سخن میگوید که به پدر خانواده رومی حق "در اختیار داشتن" زندگی فرزنداناش را میداد. پدر به فرزندان زندگی داده بود و میتوانست آن را پس بگیرد.
"مرگ محدوده قدرت است"، لذا پدر در این نمایش با اعمال قدرت و پدرسالاری همچون یک حاکم، مدیر زندگی و بقا و حتی مدیر بدن جسمانی فرزندانش است. این حاکم، تماشاگر را به یاد شاه لیر و رابطهاش با کوردلیا دختر نازپروردهاش میاندازد. همان کسی که در مقابل پدرسالاری شاه لیر ایستادگی میکند و سعی دارد بر محور گفتمان قدرت، جنسیت خویش را تثبیت نماید.
فوکو میگوید "آغاز عصر زیست-قدرت بیشک عنصری ضروری در تکوین و توسعه سرمایهداری است". او مسئله بدن اجتماعی را نیز مطرح میکند. در این نمایش جنگ قدرت و جنسیت تا عرصه بدن اجتماعی پیش میرود.
جنگ سرمایهداری، جنگ استعمارگرایی و جنگ فمینیستی در کشمکشهای میان پدر با دخترانش، فقط و فقط با بازی فیزیکی، نگاه و زبان بدن و در سکوت محض، یادآور نه تنها زیست تاریخی بشر بلکه تجربیات این روزهای ماست.
سالها پیش اثری از شل سیلور استاین خواندم به نام "قطعه گمشده" که اشارهای است به میل جاودانه انسان برای یافتن نیمه گمشدهی وجودش. نمایش "داری اونجا چی کار میکنی؟" که ترکیبی از چند نمایشنامه کوتاه شل سیلور استاین است بار دیگر اشارهای به قطعه یا همان نیمه گمشده دارد اما طراحی تصاویر آنیما و آنیموس بر روی پوستر تئاتر راهنمایی است به جنبه دیگری از نیمه گمشده و نظرات یونگ به این دو کهن الگو.
سعی و تلاش مرد نمایش برای ایجاد ارتباط با جنس مخالف، بدون آگاهی از بخشهای پنهان روان بیفایده است و همین، ریشه مشکلات او در روابط عاطفی و هیجانیاش است.
یونگ میگوید: تنها از راه رابطه با فرد روبرو است که میتوان به وجود سایه پی برد ولی آنیما و آنیموس را تنها از راه رابطه با جنس مخالف میتوان شناخت زیرا تنها در چنین رابطهای است که فرافکنیهای آن اتفاق میافتد.
دین این نمایش را به کسانی که به جنبههای روانشناختی انسان علاقمندند پیشنهاد میکنم.
واقعا دردناکه
کاش بتونین بفهمین منظورم چیه
زین خرد جاهل همی باید شدن
دست در دیوانگی باید زدن
دیدن این تئاتر متفاوت و بدون دیالوگ اما پر از دیوانگی و صدای درون رو از دست ندید
با دیدن این نمایش همان لذتی را بردم که دیدن فیلم آن بهم داد.
نمایشی پر پرسوناژ و پرسوناژهایی با هزاران لایه شخصیتی و روانشناختی و اکنون همگی زیر یک سقف و درگیر ماجرایی مشترک.
نمایش رو برای بار دوم دیدم و بیشتر از بار اول لذت بردم.
کارهای خانم فروزند رو به دلیل رئال بودنشان دوست دارم.
دغدغه های ذهنی بازیگرانِ این کارِ گروهی با بازی خوب هر یک از آن ها به خوبی به نمایش گذاشته می شود. به این تئاتر از دو منظر می توان نگریست: یک، نگاهی جزئی گرایانه به افراد جامعه با فرهنگ ها و ویژگی های شخصیتی متفاوت که هر یک می توانند نماینده ی بخشی از جامعه باشند و همچنین روابط بین فردی و اجتماعی آن ها که در اینجا در قالب نقش همسایه های یک آپارتمان نشان داده می شوند. دوم، نگاهی کلان به این آپارتمان قدیمی به عنوان جامعه ای که تلاطمات زیادی را پشت سر گذاشته و به نوبه ی خود در زندگی و ساختار و کاستی های شخصیتی هر یک از افراد و خانواده های نمایش اثری به سزا داشته است.
ساختار اجرایی خاص نمایش، باعث درگیری ذهنی تماشاگر برای کنار هم چیدن قطعات پازلی می شود که لذت دیدن نمایش را دو چندان می کند.
در نهایت مهم آن است که این کارِ گروهی و کارگاهی در ارائه ی آن چه که می خواسته نشان دهد موفق بوده است.
لازم نیست تئاتر قضاوت کند و یا مانیفست صادر نماید. همین که آینه ای باشد از رفتار تک تک افراد جامعه کافی است برای تحلیل این رفتارها و شاید هم انگیزه ای برای تغییر.
نمایش نیازمندی ها نتیجه کار تیمی موفقی برپایه "از متن تا اجرا" است که از هم دلی و عزم راسخ حدود بیست بازیگر آماتور و صد البته کارگردانی موفق خانم سیما تیرانداز در تولید نمایشی منسجم به وجود آمده است.