دوست خواهرم یه پست براش فرستاد. خواهرم اون پست رو به من نشون داد. درمورد آموزش بازیگری بود. از صفر آموزش میدادن و نیاز به رزومه یا کار خاصی نبود. دو دل بودم که شرکت کنم یا نه. نیم ساعته تصمیم گرفتم و ثبت نام کردم که زودترین تصمیم زندگیم بوده تا به الان و بعد از اون زندگیم کاملا عوض شد. کسی بهم آموزش میداد که روز به روز بیشتر به دانش و انسانیتش ایمان میاوردم و مسیری رو داشتم میرفتم که چندسال قبلش فقط تو رویاهام میدیدم. تمامی آموزش ها از پایه و اصولی بود. ما ذره ذره رشد کردیم و یاد گرفتیم و هر روز بهتر از روز قبل میشدیم. محیط و فضا کاملا امن و راحت بود. توی مسیر رشدمون به هزارتا مشکل خوردیم. وقتی که برای یه اجرا کلی تمرین کرده بودیم به خاطر کرونا اجرا کنسل شد. اما چند ماه بعدش دوباره دور هم جمع شدیم و برای کار جدیدی تمرین رو شروع کردیم و اون اجرا هم باز کنسل شد و چند ماه به تعویق افتاد اما بالاخره آبان ماه سال 99 ما روی صحنه رفتیم و این راه رو ادامه دادیم تا به الان. اعتماد و صبوری آقای ابراهیمی به ما که کاملا بی تجربه بودیم واقعا با ارزش بود. اگر شما هم بی تجربه هستید تو این کارگاه میتونید اصولی و درست از پایه یاد بگیرید و پیشرفت کنید.
اول از همه نقطه قوت اثر متنش بود به نظرم و پرداختن به جزئیات که اون رو زیباتر کرده بود. بعد از اون بازی بازیگران دیدنی بود و خسته نباشید میگم به همشون. نورپردازی هم با توجه به روند داستان تغییرات خوبی داشت و به خصوص اون نور آبی پایان کار به شدت زیبا و درست بود :)
این اثر با اینکه به یه موضوع روان شناسی می پردازه و این پردازش هم عمیق بوده اما با این وجود خیلی ساده و روان موضوع رو به نمایش گذاشته و برای بیان مقصودش از روش ارائه پیچیده ای استفاده نکرده پس شما موقع دیدن اثر کاملا متوجه اتفاقات و سیر داستان میشید. بعد از اینکه از سالن هم بیرون بیاید ذهنتون رو با خودش درگیر میکنه و به نظرم این اتفاق خوبی برای یه اجراست که ذهن مخاطبش رو حتی بعد از اتمام اجرا درگیر کنه و به تامل وا داره. روند نمایشنامه رو خیلی دوست داشتم و به نظرم خیلی عالی پیش رفت.
مسئله بعدی که خودم به شخصه خیلی دوست داشتم و جالب بود نحوه نشون دادن ناخودآگاه یک انسان و تاثیراتی که روی رفتار و عمل اون انسان میذاره بود.
نکته دیگه هم انتخاب ژانر کمدی برای بیان این داستان بود که به نظرم انتخاب درست و هوشمندانه ای بود چون اصلا باعث کسالت مخاطب نمیشد و در عین اینکه ذهنش رو بیدار میکرد حالش رو هم خوب میکرد.
ریتم اوایل اجرا پایین بود و خب این کمی ناخوشایند جلوه میکرد اما بعد از یه مدت در حالت درستی قرار گرفت و آدم رو با خودش همراه میکرد. صحبت های بین کایزر و فلوسی زمانی که داشتن اوتللا بازی میکردن کمی سریع و تند بود به شکلی که من بعضی جاها زمانی که میخواستم صحبت یکیشون رو درک کنم نفر بعدی شروع به صحبت میکرد و زمان کافی برای فهم صحبتاشون نداشتم. تابلوهایی هم که در آوانسن نصب شدن ( به خصوص تابلوی پارچه ای) دید کافی رو از مخاطب میگرفتن و بازی فلوسی هم کامل دیده نمیشد.
بازی همه بازیگران، حجم صدا و بیانشون خیلی عالی بود. شخصیت پردازی ها هم همینطور. واقعا از اجرا لذت بردم و خسته نباشید میگم بهتون.
از بازی بازیگران لذت بردم. تئاتری دیدنی ای بود خدا قوت