توجه: ,این نظر خطر اسپویل دارد.
درام فراموش نشدنی گویای حال جامعه ای است که اگرچه هر شخصی توانمندی های خاص و منحصر به فرد دارد و هر فردی رویاها
... دیدن ادامه ››
و آرزوهایی دارد اما چنان کورکورانه به یک شخص و باور چنگ زده اند که هیچ یک از توانمندیهایشان حتی در بحرانی ترین برهه های زندگیشان به کمکشان نمی اید. جامعه ای باهوش اما گمراه و وابسته . و همانطور که در پایان متوجه میشویم جماعتی که حتی وزش باد لای موهای دیگری را حس میکند و بویش را تشخیص میدهد قادر نیست از همان مسیری که آمده باز گردد و باز هم چشم به راه ناجی مینشیند حتی امید به نوزادی میبندد که گمان میکند کور نیست .
بازی زن دیوانه نقطه ی قوت این تئاتر بود. درخشش بازی کشیش را نمیتوان نادیده گرفت نقشی که اگرچه سایلنت و بی تحرک بود اما در واقع بسیار سخت و دشوار می باشد. نورپردازی، موسیقی، هماهنگی اجرا و انتخاب بازیگر بنظرم مناسب بود پرسوناژ در کل خوب بودن اما روی میزانسن میشد بیشتر کار کرد البته فقط در بخش طراحی صحنه . در این نمایش یکنواختی مشاهده نمیشود اما توالی وجود دارد. شروعی غافلگیر کننده و پایانی دردناک و باز هم غافلگیرکننده . نورپردازی به شدت قادر به انتقال حس بود به طوری که نور یخی در زمانی که متوجه مرگ کشیش میشدند در جا منجمدت می کرد . دیالوگهای دختر زیبا بیانگر شخصی بود که مدتی را در خارج از این حصار و بینا گذرانده بود میدانست در دوردستها زندگی جور دیگری جاریست پیشنهادی که برای اجرای این نقش دارم کم کردن سرعت حرکت این پرسوناژ هست. این تئاتر به طور شخصی برای من بیانگر حال جامعه ی امروز است نسلی سوخته که ناامیدانه دل به بینایی نوزادی داده اند که سالها میگذرد تا به جایی برسد که توانایی راهبری یا نجات آنها را داشته باشد. پایان باز داستان سبب میشود تا ساعتها بعد از نمایش با داستان کلنجار بروی. در پایان یادآور میشوم که با توجه به اینکه این اولین کارگردانی کارگردان کار است میتوان امیدوار بود که در کارها یا تکرارهای بعدی ضعفهای کنونی که کاملا قابل اصلاح هستند مرتفع گردد. به گروه پرتوان بی نام تبریک میگم و منتظر کارهای بعدی شما هستم. مانا باشید