بمب بمب گذاری دیسکو قاهره» با چهره های مطرح برای مخاطبان اجرا نمی شود و گویا دغدغه ای متفاوت نسبت به سایر گروه های نمایشی دارد. جوان بودن بازیگران این گروه و موضوع جالب توجه این نمایش ما را بر این داشت تا به سراغ کارگردان این (مسعود میرطاهری) نمایش برویم و با او در رابطه با «بمب گذاری دیسکو قاهره» و برخی از مشکلات موجود در هنر تئاتر گفت و گویی داشته باشیم که در ادامه آن را می خوانید:
نمایشی که این روزها در سالن باران اجرا برده اید، موضوعی به نسبت متفاوت را به مخاطب ارائه می دهد. از سوی دیگر شما نمایشنامه ای را انتخاب کردید که گویی بستگانتان آن را ترجمه و بعد همان را اجرا بردید. چه شد که تصمیم گرفتید «بمب گذاری دیسکو قاهره» را کارگردانی کنید؟ آیا موضوع این نمایش به اندازه ای مهم بود که لازم دیدید حتما آن را ترجمه کنید و به نمایشنامه های دیگر آن را ترجیح دهید؟
مدتی است که کلاس های شیوه بازیگری متد اکتینگ را تدریس می کنم و در این مسیر همسرم به عنوان محقق و مترجم مباحث این رشته، به من کمک زیادی کرده است. متد اکتینگ روش جدیدی است که تا به امروز در ایران مطالب مرتبط زیادی با آن نداشته ایم گرچه این روزها مقالات و کتابهایی در این زمینه در حال ترجمه است که می تواند به رشد آن در کشورمان سرعت ببخشد.
پس از آنکه چند دوره ای با شاگردانم این روش را تدریس کردم تصمیم گرفتم تا آنهایی که بیشتر از بقیه خود
... دیدن ادامه ››
را نشان داده اند را به اجرای کار دعوت و از آنها استفاده کنم. در واقع این که جوانانی را آموزش بدهم و بعد از آن ها در کارهایم استفاده کنم جزو رسالت کاری من است. بنابراین بعد از گذشت چند دوره که البته هنوز هم تعدادی از آنها سر کلاسهایم حضور دارند کار را از شهریور ماه شروع کردیم. در تابستان سال گذشته متن اجرا به اسم « این پایان دنیاست و من احساس خوبی دارم » که ترجمه همسرم هست را انتخاب و به سرعت کارهای ابتدایی برای اجرا را فراهم کردم.
نویسنده این نمایشنامه الکس برون است که اصولا او را به نویسنده نمایشنامه های ۱۵ دقیقه ای می شناسند و گاهی اوقات به او لقب شکسپیر زمان حال را نسبت می دهند. دوازده یا پانزده نمایشنامه از او ترجمه شده اما بنا بر شرایط فرهنگی کشورمان برخی از آنها قابل چاپ نیست و به همین خاطر ما چهار تا از آنها را انتخاب کردیم و چاپ شد. دو نمایشنامه هم از ژان میشل ریب را برادرم ترجمه کرد که با دو نمایشنامه برون از لحاظ مفهوم همخوانی قابل قبولی دارد که مفهوم کلی آن در رابطه با صلح، حقیقت، زندگی، آرامش و ارتباط انسانی است.
چه چیزی از نظر شما باعث شد تا احساس کنید این نمایشنامه در همین زمان باید اجرا برود؟
مسائلی که اکنون مشاهده می کنیم همان دغدغه هایی است که در نمایشنامه آورده شده. ما در جامعه خود و بزرگتر از آن در جهان نیازمند صلح هستیم که متاسفانه وجود ندارد. حاضریم حقیقت گفته شود و جنجالی پس از آن به راه بیفتد ولی به صلح فکر نمی کنیم. این نمایشنامه به ما می آموزد که گاهی اوقات لازم است حقیقت گفته نشود و سعی در پنهان کردن آن داشته باشیم تا بتوانیم صلح را به دست بیاوریم. واقعیت هم این چنین است. حقیقت همیشه به سود بشر نبوده و این را به خوبی می توان در جامعه امروزی خود نیز متوجه شویم. هر کدام از اپیزودها به شکل های مختلف، این مفهوم را بیان می کند.
برخی از اپیزودها وضعیت بسته تری دارند. به عنوان مثال در اپیزود اول فضای نمایش در خانواده شکل گرفته در صورتی که در اپیزود آخر فضا جهان شمول تر می شود و موضوع حول محور خبرنگاری می چرخد که خبر آن می تواند باعث کشتار تعداد زیادی از انسانها شود در صورتی که پنهان کردن حقیقت از این اتفاق ناگوار جلوگیری خواهد کرد.
ایده نمایشنامه به صورت مختصر این است که انسان را به صبر دعوت کرده و از گفتن هر حقیقتی باز می دارد. شاید بتوان گفت که پنجاه سال گذشته اولویت بسیاری گفتن حقیقت بود اما این روزها شرایط تغییر پیدا کرده است و در حال حاضر جهان نیاز به صلح و دوستی دارد. چیدمان اپیزودها را طوری قرار داده ایم که رفته رفته مسائل جهان شمول تر را مورد بررسی قرار می دهد.
البته لازم است چند نکته را هم به صحبتهایم اضافه کنم. در متن و اجرای خود هدف های دیگری از جمله دیده شدن بازیگرهای جوان نیز بود. فکر می کنم در حال حاضر بازیگری مرده ای داریم. هر ده تا پانزده سال خروجی بازیگری وجود دارد و این یک فاجعه است.
برخی از بازیگران آموزش هایی دیده اند و در این زمینه تجربه دارند اما آموزشهایشان مدون و درست نیست.
زمانی که کتابهای سایر کشورهایی دارای صاحب سبک را می خوانیم، متوجه می شویم که بسیاری از مفاهیم را اشتباه متوجه شده ایم و یا اصلا نمی دانیم! باید تلاش کرد که هر سال خروجی جدیدی داشته باشیم و این مسئولیت بر دوش موسسات و آموزشگاه های بازیگری است که متاسفانه به این مسئله توجه زیادی نمی شود.
بخشی از وظایف موسسه های شناخته شده این است که کار را با دانش آموخته های خود اجرا ببرند و به اسم موسسه نمایشی را اجرا کنند. به عنوان مثال موسسه کارنامه و استاد سمندریان می توانند در این زمینه پیش قدم شوند.
هزینه های اجرای این نمایش به عهده شخص خودم بوده و اصلا سعی نکردم تا هزینه هایی را به شاگردانم تحمیل کنم.
چه مدت زمانی بر روی این متن تمرین داشتید؟ آیا وزارت ارشاد به چاپ نمایشنامه ایراد وارد کرد؟ در بازبینی به مشکل برنخوردید؟
حدود ۸ ماه روی متن کار کردیم. خوشبختانه هر چهار نمایشنامه برون بدون تغییر چاپ شد و در رابطه با بازبینی نیز باید بگویم هیچ ایرادی به کارمان گرفته نشد و حتی یک کلمه هم تغییر نکرد.
آیا کسی می تواند در این عرصه زندگی خود را تامین کند؟
صنعت و مارکتنیگ در تئاتر کمی دشوار است و صادقانه باید بگویم بیشتر فعالان در این عرصه نمی توانند خرج خود را تامین کنند چه برسد به اینکه آن دسته دانشجویان و جوانان باشند. البته همه این مشکلات به این خاطر است که صنعت به تئاتر ورود پیدا نکرده. سینما توانسته خود را وارد صنعت کند اما تئاتر همچنان ناموفق است.
به همین دلیل است که بازیگرانمان نمی توانند به خوبی کسب درآمد کنند. زمانی که یک حامی مالی خوب برای گروهی وجود نداشته باشد در نتیجه بازیگران هم نباید توقع گرفتن دستمزد بالا را داشته باشند و این اتفاق ناگوار در حال رخ دادن است.
اگر بازیگران دستمزد ماهیانه ای دریافت می کردند خیالشان از خیلی مسائل راحت بود.
به همین دلیل است که برخی از دوستانمان در این عرصه به سراغ بازیگران مطرح سینمایی می روند زیرا این شیوه قابلیت صنعتی شدن را به تئاتر می دهد. در این مواقع می توان به تئاتر صنعت گفت نه هنز زیرا مکانیزم پول درآوردن را برای خودش خواهد داشت. زمانی که در نمایشی چهره وجود دارد، مردم برای دیدن آنها هم که شده به دیدن نمایشهایشان می آیند. مردم ما بیشتر آدم بین هستند تا تئاتر بین و به همین دلیل است که بسیاری به قصد دیدن تئاتر نمی آیند و اصلا نمی دانند نمایشنامه را چه کسی نوشته و یا چه شخصی آن را کارگردانی کرده است.
آیا شرایط تئاتر به طور کل نسبت به سالهای گذشته بهبودی یافته است؟
بی شک اوضاع و احوال تئاتر بهبود نیافته و فقط می توانیم ادعا کنیم که فضا برای چهره های مطرح بهتر شده است.
خانم ایکس و آقای زد را می توانیم در کارهای متفاوت دیگری از جمله سینما ببینیم ولی باید به سمتی حرکت کنیم که بازیگرهای جوان هم دیده شوند. جوانها خروجی کار ما هستند و بها دادن به آنها باعث رشد همه طرفها می شود که متاسفانه این تفکر در گروه های ما نیست. برای همین گروه های مختلف به سراغ بازیگرهایی می روند که مردم بیشتر آنها را بشناسند. من اسم این دسته از بازیگرها را استار و یا سوپر استار نمی گذارم چون به عقیده من بازیگر، بازیگر است و هیچ کدامشان مطرح نیستند.
آنها فقط بیشتر شناخته شده اند زیرا تصویرشان بیشتر دیده شده. اگر یک سبزی فروش در تلویزیون بیش از اندازه حضور پیدا کند مردم آن را خواهند شناخت. اگر بخواهیم مثال بارزتری ذکر کنیم می توانیم به فضای مجازی اشاره کرد که در آن کسانی مطرح می شوند که صحبت کردن از آنها شرم آور است ولی مشاهده می کنید که آنها در کشور مطرح هستند در صورتی که هیچ هنری و یا توانایی خاصی ندارند! اینها نیز بخشی از اشکالات تئاتر و در کل کشور ماست که نیاز است روی آن کار شود. تماشاگران باید بیاموزند که تئاتر را برای خودش ببینند نه اینکه برای دیدن شخصیتی مشهور پا به سالن های تئاتر بگذارند. گاهی اوقات بازیگرانی که شناخته شده نیستند، با بازی هایشان همه را متعجب می کنند اما به علت مطرح نبودنشان دیده نمی شوند و این ظلم به آنهاست. البته من مخالف صد در صدی استفاده از چهره های سینمای در تئاتر نیستم و معتقدم این گونه از نمایش ها هم باید دیده شود. تمام صحبت من این است که به جوان ها و سایر بازیگران نیز اهمیت دهیم. جوان ها وقتی متوجه شوند که دیده می شوند، تمرینات بیشتری می کنند، مطالعاتشان را افزایش می دهند و همه اینها سبب رشد آنها و در نهایت پیشرفت این حوزه می شود. متاسفانه این مشکل به شهرستان ها هم کشیده شده و نمایش هایی در دیگر شهرها اجرا می شود که بازیگران چهره در آن ایفای نقش می کنند. راه باید ادامه داده شود تا تئاتر را به سمت صنعتی شدن ببریم تا این هنر قدیمی بتواند روی پای خود بایستد و درآمد کسب کند. در حالی که جهان پیش از ما این کار را کرده است.
گفتنی است که این نمایش از ساعت ۱۹ به مدت یک ساعت و پنج دقیقه تا ۲۵ اردیبهشت در سالن باران اجرا می رود.