در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال روزبه جعفری | دیوار
S2 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 01:21:50
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
سلام رفقا

بنده روز شنبه ساعت ۱۹ بلیت خریده‌ام ، اما به دلیل آنکه می‌خواهم با رفیقی همراه باشم ، تقاضا دارم که اگر رفیقی مایل است بلیت شنبه ساعت ۱۷ خود را با بنده تعویض کند به شماره‌ام پیام دهد. ممنون می‌شم
09196740834
عاطفه گندم آبادی این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
رفقا تعجب می‌کنم از برخی اظهار نظرات. برخی دوستانمان چنان با نگاهی از بالا و زاویه دیدی عجیب در مورد تئاتر صحبت می‌کنند، که گویا صرفن خود و حلقه افراد اطرافشان حق دارند تئاتر ببینند. از انحصار دفاع می‌کنند و تئاتر دیدن را محدود می‌کنند به قشری خاص. و زحمت این را هم نمی‌‌کشند که به جای تخطئه مخاطب، و تقسیم مخاطب تئاتربین با عوام، این فرهنگ را از طریق گفت و گو جا بیندازند که در سالن تئاتر و یا اصولا هر مکان عمومی دیگری نباید کاری انجام بدهیم که منجر به آزار دیگران شود. به جای این می آییم از انحصار دفاع می‌کنیم و بازیگر خوب و درجه یکمان فریاد می‌کشد که رها کنید تئاتر را و من تشخیص می‌دهم که چه کسانی نمایش من را نگاه کنند. چون سه اجرای همزمان دارم و خستگی اجراهای پشت سرهم فراوان و بازی در فیلم های سینمایی خسته‌ام کرده و فریاد می‌کشم.
رفقا
در هیچ حالت و صورتی دفاع از انحصار کار درستی نیست. تئاتر و اصولا هنر برای ایجاد ارتباط و دیالوگ به وجود آمده. نه خط کشی میان مخاطبان و اینکه من می‌فهمم حق دارم تئاتر ببینم و ۹۰ درصد نمی‌فهمند و نبینند! متاسفم بابت این نگاه.. هرچند در طی این سال‌ها با نوع قیمت گذازی بلیت توسط اساتید و فروش بلیت های ۸۰ هزار تومانی برای تماشای فیلم تئاتر، عملن جمعیت تئاتربین را محدود به طبقه اجتماعی خاصی کرده. ولی تعجب می‌کنم که اهل فکر و هنر این ملک به جای گفت و گو از حذف استقبال می‌کنند.
با احترام به نظرتون، اما به نظرم شما تنها قسمتی از بحث رو متوجه شدید..ایشون نگفتند ادمای خاص بیان تیاتر، منظورشون این بود که اگر حدود یک ساعت نشستن اذیتتون میکنه و حوصلتون سر میره،نیایید تیاتر،که دیگران را هم اذیت نکنید..به نظر حرف غیر منطقی نیست..اگر یک نفر حوصله تحمل یک ساعت نمایش رو نداره و همش خودش رو با گوشیش مشغول میکنه، تیاتر اومدنش عجیب نیست..؟؟؟!!ایشون وقتی علاقه ای به نمایش ندارن چه گفت و گویی باهاشون باید بشه..یه وقت افرادی یادشون میره گوشبشون رو خاموش کنن،خب آدم میگه این باید فرهنگ سازی بشه، یا با هم حین نمایش صحبت میکنن. باز هم آدم میگه اینها مسایلی هستند که باید فرهنگ سازی بشن،اما وقتی یکی 50 دقیقه داره فقط با گوشی ور میره، چه فرهنگ سازی باید بکنیم؟؟؟بگیم خانوم محترم لطفا تیاتر رو دوست داشته باش؟؟!!یا سعی کن دل به کار بدی؟؟!!!
۲۳ مرداد ۱۳۹۶
دوست عزیز به طور کلی شما متوجه نشدید...
1- آقای بهبودی گفتند یه قشر خاص بیان تئاتر؟ یا گفتند اگر نمیتونید احترام بذارید به دیگر تماشاگران و بازیگران و صحنه تئاتر ترک کنید؟
2-از نظر من کسی که حتی بار اولش باشه به سالن تئاتر میاد قطعا قبل از شروع نمایش به طور مشخص از طریق اعلام عوامل در سالن ،مطلع شده که تلفن همراه خود را خاموش بفرمایید.. با این وجود وقتی حین اجرا یک ساعت موبایل روشن کل سالن رو آزار میده مخاطب عام نیست...یک بی فرهنگه... بدون تعارف.
3-جالبه که رعایت نکردن فرهنگ تماشای تئاتر از طرف تماشاگر بی ملاحظه و توهین و آزار باقی تماشاگران و بازیگران رو دلیل فریاد اعتراض آمیز آقای بهبودی (که خون دل خوردن توی تئاتر این مملکت ) نمی دونید و خستگی ناشی از اجراهای متعدد و بازی در فیلم های سینمایی می دونید. اینم در ... دیدن ادامه ›› توع خودش جالبه.
4- اگر کسی اعتراض کنه به اینکه اگر نمیتونید فرهنگ تماشای تئاتر رو با این همه تذکر قبل از اجرا رعایت کنید برای تماشای تئاتر نیاید هیچ ربطی به انحصار نداره...مغلطه نکنید.
5- دقیقا اگر کسی در این حد نمی فهمه بعد از کلی تذکر باز نور موبایلش همه رو آزار میده بله نیاد ... حق باقی تماشاگرها چی میشه؟ کی زیان آزار باقی تماشاگرها رو متقبل میشه؟
6-قبل از اجرا بارها با احترام و ادب درخواست نمیشه خاموش کنید؟ وقتی طرف درک نمیکنه و بی فرهنگی شو ادامه میده باید به احترام بقیه حذف بشه...

باز هم میگم شما به طور کلی متوجه نشدید ...

۲۴ مرداد ۱۳۹۶
شما در جواب یکی از نظردهنده ها گفتی که داره بحث رو مبتذل میکنه چون حرف بی ربطی میزنه
به نظر من شما خودتون بحث آقای بهبودی رو مبتذل کردی با نتیجه وارونه ای که گرفتی، شاید من هم از لحن ایشون که شاید به خاطر خستگی باشه و شاید هم نباشه خوشم نیاد، اما ایشون داره درست میگه
اگه کسی میخواد از اول تا آخر اجرا سرش تو گوشیش باشه؛ بدونه که نور گوشی داره اذیت میکنه و مخل تمرکز اطرافیانشه، این فقط محدود به گوشی نیست، اینایی که مدام بلند حرف میزنن، خنده های فراوان بی ربط دارن و ... رو هم شامل میشه
نیاد تئاتر، بله این تماشاگر کم فهم باید حذف بشه، برخورد قهری آخرین چاره کار با کسیست که ایتدایی ترین قواعد یک امر رو نمیخواد یا ... دیدن ادامه ›› نمیتونه رعایت کنه
در مورد بخشی از حرف بی ربط شما، که میگه همین امثال آقای بهبودی باعث به وجود اومدن این موضوع شدن تا حدودی موافقم و در جای دیگری و موضوع دیگری قابل بحثه.
۲۴ مرداد ۱۳۹۶
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بنده اجرای ارسباران را دیده‌ام. متنِ مک‌دونا فوق العاده و سرشار از جزئیات و ایماژهایی است که به یک کارگردانِ خلاق و جسور نیاز دارد که بتواند فضاهایش را بسازد و اگر خیلی کارش خوب باشد، نگاهِ خود را به این دنیا و شخصیت‌هایش بیاورد. اما شخصا تا به امروز اجرای خوب و قابل توجهی از متن‌های مک‌دونا ندیده‌ام. از اجرای نه چندان خوبِ معجونی از ستوان اینیشمور بگیرید تا کار یعقوبی. مردِ بالشی‌ای که من در آن سال با آن مواجهه شدم، عاری از جزئیاتی بود که انتظارش را داشتم. کارگردانی در مقابل متن کم می‌آورد. میزانسن‌ها در ساده‌ترین شکل ممکن، بدون تصویر سازی و کاملا متکی بر بازی‌هایی که جز پیام دهکردی، بقیه چنگی به دل نمی‌زدند.
حال با توجه به عوض شدن ترکیب بازیگران، و با توجه به تجربه بسیار بدی که از دیدن فیلم " خشکسالی و دروغ" داشتم و تنها دلیلِ دیدن فیلم برایم حضور یعقوبی بود، انتظاری از این نمایش ندارم. محمد یعقوبی هم‌چنان برای من در " زمستان 66 " و " دل‌ سگ" خلاصه می‌شود و در طی این سال‌ها از این دو اجرا جلوتر نیامده.
پرند محمدی، الهام. ب، Raffaelle، علی مهدوی، آرمین، محمد ظلی و Mohammadreza این را خواندند
پویا اندیشه این را دوست دارد
بنظرم نمایش "هیولاخوانی" رو جا انداختین...اونم نمایش فوق العاده جذابی بود با متنی گزنده...
۲۵ مهر ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
فیلمِ " مهمونی کامی" را دیدم. اساسا نگاه تیز و برنده به محصولاتی که کاملا " دورهمی " و دوستانه، و با بودجه شخصی و امکانات کم و چریکی ساخته شده‌اند، درست نیست. اما نمی‌توان از این نکته گذشت که فیلم ابدا کارگردانی ندارد. نماهای شلخته و غیر دراماتیک، کلوزآپ‌هایی که به مانند معدود لانگ شات‌ها گویا از سر جبر لوکیشن گرفته شده‌اند، و فیلمنامه‌ای که نمی‌تواند دو خط روایت موازی را به شکل درست به سرانجام برساند. خط روایت جسد، بدون هیچ‌گونه تعلیقی، و بدون هیچ اثر درست دراماتیکی شروع می‌شود و به انتها نمی‌رسد . و تنها می‌ماند بازی با کلمه امید و ادعای اینکه این جوانان دارند امید مرده را با خود حمل می‌کنند؛ که بیش از موقعیت فیلم مضحک است. ای کاش فیلم‌ساز محترم "جاده " و " ولگردها"ی فلینی را ببیند. بارها ببیند و تامل کند و بیاموزد..
سپهر امیدوار و ذوق زده این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
روزبه جعفری (epoch)
درباره نمایش اگر i
نمایش وحید رهبانی بیش از حد "ساده" و بدون نگرش و جهان بینی و طراحی ای است که از یک اجرا انتظار داریم. صحنه طراحی شده شامل یک سطحی است که از نقطه ای بالاتر از سطح صحنه شروع شده، و هرچه به پایین می آید وسیع تر می شود. دو کاراکتر در طول نمایش، بنا بر وضعیتی که دچارش هستند( شروع یک رابطه، اواسط یک رابطه، نقطه اوج یک رابطه ، دعواها و خیانت و مرگ)، در حالت ایستاده و یا نشسته، در قسمتی متناسب با آن وضعیت، در یکی از قسمت های ابتدایی یا میانی و پایانی سطح قرار دارند. میزانسن و طراحی کارگردان صرفا به همین امر محدود بوده است. کاراکتر ها مدام می نشینند و یا دراز می کشند و نرمش می کنند و دیالوگ می گویند. نمایش بر پایه تکرار است که شکل می گیرد. تکرارهایی که علاوه بر بازی با مفهوم زمان، قرار است در تکرارشان بخش های مختلفی از شخصیت این دو را نشانمان بدهند. و علاوه بر آن در مورد مفهومی به نام " تصمیم گیری" و اینکه اگر جای این کار، کار دیگری می کردیم ایجاد چالش کنند. اما این تکرارها غالبا ناموفق است. نه در تکرارها شخصیت ها پخته تر و کامل تر می شوند، و نه حتی بازی بازیگران در ایجاد این چرخش ها موثر است. به جز سارا بهرامی که در صحنه هایی از نمایش درخشان است، وحید رهبانی از ابتدا تا انتها تیپ مشخصی را بازی می کند، و چرخش های شخصیتی و بازی با زمانش در ساده ترین حالت تغییر میمیک و حالت صدا خلاصه می شود.
نمایشنامه دارای مضامین متعدد و عمیقی است. اما متاسفانه فرم اجرایی این کار، نمی تواند آن درونمایه را بر روی صحنه جان بدهد.
به امید نمایش دیگری از وحید رهبانی.. شاید " هدا گابلر"ی دیگر، شاید این بار بدون توقیف پس از چهار اجرا..
باهاتون موافقم جناب جعفری، به نظر میرسد
رهبانی در این نمایش نتوانسته جهان بینی (خود را به عنوان کارگردان) و خود متن را بسازد ..طراحی صحنه بی تناسب با مضامین متکثر و جهان های موازی نمایش است ..... فضاسازی ناموفق... بخش هایی از متن(البته نه لزوما به بهانه ممیزی)به نظرم کم‌شده...خاصه دیالوگهای دختر در رابطه با مادر و تصمیمش....
همه اینها در یک دیدگاه قیاسی با اجرای زیبا ی صور فلکی اشکان جنابی از همین متن نیک پین برجسته تر می شود.
ممنون از اشتراک نظرتون
۲۸ شهریور ۱۳۹۵
ارادتمند ...خوشحالم در تیوال می نویسید
۲۸ شهریور ۱۳۹۵
آوا فیاض (avafayyaz)
سپاس از اینکه نمایش ما را دیدید و نظرتونو بیان کردید
۲۸ شهریور ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اجرای این نمایش متوقف شد؟
رومینا خلج هدایتی این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
منتشر شده در وب سایت پرده سینما:

http://www.cinscreen.com/?id=6887


ساختن فیلمی به مانند بارکد کار ساده ای است. کافی است یک داستان یک خطی تکراری را با تعدادی شوخی های سطحی صرفا به شکلی غیرخطی روایت کنید تا تماشاگر برای دانستن علت اتفاق هایی که به سبب عدم تداوم مشاهده می کند، تا پایان شما را همراهی کند. سپس در پایان بر روی نمایی از هلی شات تهران، مونولوگ های شعاری در باب گرفتن حق و مبارزه و این ها بگذارید و با موسیقی رپِ پس از آن، این تصور را در تماشاگر خود به وجود بیاورید که فیلمی اعتراصی و اجتماعی را مشاهده کرده است. فرمولی است که به شدت جواب می دهد و می توانید بر روی فروش فیلم خود هم اطمینان لازم را داشته باشید. حال اصلاً چه اهمیتی دارد که وقتی داستان فیلمتان را به صورت خطی بنویسند، نه رابطه علت و معلولی دارد، نه گره گشایی و گره افکنی دارد و نه حتی نقطه عطف و پرده بندی ای! مهم این است که شوخی ... دیدن ادامه ›› های شما مخاطب را می خنداند، و با به هم ریختن زمان، سرپوش بر تمام مشکلات فیلمنامه خود می گذارید!

مثلاً داستانتان می تواند در مورد بهرام رادانی باشد که در یک خانواده پولدار است. او می خواهد مستقل باشد و از خانه بیرون می زند. روزی در دانشگاه با مسئول حج و زیارت مواجهه می شود که آخوندی است که باید چشم چرانی کند تا بامزه به نظر برسد. به سراغ او می رود و متوجه می شود که دوست دوران بچگی اش است! و با یک فوتوشاپ خود را رئیس حج و زیارت دانشگاه جا زده تا پول ها را بالا بکشد. اصلاً اهمیتی ندارد که این اتفاق تا چه حد احمقانه است. اهمیتی ندارد که دارای هیچ دلیل منطقی ای نیست. اهمیتی ندارد که کاراکترهایتان اصلاً انگار بر روی زمین نیستند و در عالم هپروت سیر می کنند و باز اصلاً اهمیتی ندارد که تیپ بچه پولدار فراری از خانواده چقدر تکراری است. مهم این است که شما این دو دوست را کنار هم قرار دهید. یکی باهوش تر است و کار را دست اش می گیرد، و دیگری چاق تر است و خنگ. دومی مدام باید مزه بپراند و موقعیت ها را اشتباه بگیرد و اولی باید نسبت به اتفاق ها ری اکت نشان بدهد تا از تماشاگر خنده بگیرد. به همین سادگی. این دو کنار هم قرار می گیرند و حال هدفشان این است که پولدار شوند. در این مسیر دست به هرکاری می زنند. آتلیه باز می کنند و با عکاسی از دخترها دست به اخاذی از آن ها می زنند، وارد باند مواد مخدر شده و پس از گم کردن موادها و رابطه عاشقانه با یک معتاد، وارد درگیری با قاچاقچیان مواد شده و در نهایت با کمک پلیسی که معلوم نیست از کجا پیدایش شده نجات پیدا می کنند. این ها نتواسنته اند پولدار شوند. پس بهتر است رادان به دوست دخترش بگوید که برود با یک نفر رابطه ایجاد کند تا بتواند از او اخاذی کند. او در دل این رابطه تقلبی، عاشق طرف مقابلش شده و رادان را رها می کند. بسیار عالی.

باز اصلاً اهمیتی ندارد که خط روایت شما چیست؟ چه داستانی را روایت می کنید؟ و اصولا گره های کارتان چیست؟ فقط مدام دو دوست را در موقعیت های خنده دار قرار دهید و از تماشاگر خنده بگیرید. همین کفایت می کند. اما برای آنکه در نهایت بتوانید پایانی داشته باشید، پدر رادان را متهم به اختلاس کنید. موقع دستگیر شدن نامی را به رادان بگوید تا او برود و از او انتقام بگیرد. باز اصلاً اهمیتی ندارد که این پیرنگ انتقام در کلیت فیلم وجود ندارد. و صرفا در همان سکانس های پایانی راز گفت و گوهای رادان با کیانیان را می فهمیم. این اهمیت دارد که در پایان یک انتقام کمیک از یک رانت خوار گرفته شود و باز هم همان شعارها بر روی هلی شات تهران..
محمد شفائی و محمد لهاک این را خواندند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید