نمایش وحید رهبانی بیش از حد "ساده" و بدون نگرش و جهان بینی و طراحی ای است که از یک اجرا انتظار داریم. صحنه طراحی شده شامل یک سطحی است که از نقطه ای بالاتر از سطح صحنه شروع شده، و هرچه به پایین می آید وسیع تر می شود. دو کاراکتر در طول نمایش، بنا بر وضعیتی که دچارش هستند( شروع یک رابطه، اواسط یک رابطه، نقطه اوج یک رابطه ، دعواها و خیانت و مرگ)، در حالت ایستاده و یا نشسته، در قسمتی متناسب با آن وضعیت، در یکی از قسمت های ابتدایی یا میانی و پایانی سطح قرار دارند. میزانسن و طراحی کارگردان صرفا به همین امر محدود بوده است. کاراکتر ها مدام می نشینند و یا دراز می کشند و نرمش می کنند و دیالوگ می گویند. نمایش بر پایه تکرار است که شکل می گیرد. تکرارهایی که علاوه بر بازی با مفهوم زمان، قرار است در تکرارشان بخش های مختلفی از شخصیت این دو را نشانمان بدهند. و علاوه بر آن در مورد مفهومی به نام " تصمیم گیری" و اینکه اگر جای این کار، کار دیگری می کردیم ایجاد چالش کنند. اما این تکرارها غالبا ناموفق است. نه در تکرارها شخصیت ها پخته تر و کامل تر می شوند، و نه حتی بازی بازیگران در ایجاد این چرخش ها موثر است. به جز سارا بهرامی که در صحنه هایی از نمایش درخشان است، وحید رهبانی از ابتدا تا انتها تیپ مشخصی را بازی می کند، و چرخش های شخصیتی و بازی با زمانش در ساده ترین حالت تغییر میمیک و حالت صدا خلاصه می شود.
نمایشنامه دارای مضامین متعدد و عمیقی است. اما متاسفانه فرم اجرایی این کار، نمی تواند آن درونمایه را بر روی صحنه جان بدهد.
به امید نمایش دیگری از وحید رهبانی.. شاید " هدا گابلر"ی دیگر، شاید این بار بدون توقیف پس از چهار اجرا..