در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال آذر الف | دیوار
S2 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 23:08:42
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
چه شب ها
که باشمع وجود
به پایت گریستم
پروانه بودی اما
پروانگی نکردی بامن
باران که میبارد
من غرق می شوم و تو پیدا
وخاطرات مرده درتو
ناگهان به شکوفایی می رسند
یعنی می توان بازهم منتظربود
ایا می توان خط انتظار را کوتاه کشید
این پاییز که می اید
می دانم نوبرانه ی ظهور توخواهدبود...آذر الف
من عاشقانه هایم را
بر ترنم باران می نویسم
بر طراوت نسیم
برسبز ترین دشت شقایق،

می نویسم عشق را
بر گل سرخ
جایی که معشوق را از آن گریزی نیست..آذر.الف

عیدمبعث مبارک


بخوان بنام آن ستاره که خورشید شد
بخوان بنام آن آفتاب که عالمتاب شد

بخوان بنام آن کوه که سرافراز شد
بخوان بنام آن که مخزن الاسرار شد

بخوان بنام آن پوشش که شولای شد
بخوان بنام آن جامه که محیای شد

بخوان ... دیدن ادامه ›› بنام آن قلم که دستار شد
بخوان بنام آن نور که گفتار شد

بخوان بنام آن مجد آفرینِ کردگار
بخوان بنام آن شُکوهِ لاله زار

بخوان بنام آن بازی سرنوشت
بخوان بنام آن ایزد که سراسرنوشت

بخوان بنام آن سرزمین عشق و مهر
بخوان بنام آن شوکت پر سپهر

بخوان بنام آن وادی ِ عشق و شور
بخوان بنام آن کوه بلندِ پُرغرور

بخوان بنام آن مأمنِ در سکوت
بخوان بنام آن وحیِ حق،درثُبوت

بخوان بنام آن فروخفته غرقِ عشق
بخوان بنام آن عاشقِ شهرعشق

بخوان بنام آن وادی عشق وجان
بخوان بنام آن مستیِ وحی به جان

بخوان بنام آن کندنِ تن به وحی
بخوان بنام آن ساقی و شورو، حَیّ

بخوان بنام آن دولتِ وصفِ جان
بخوان بنام آن محمد رسول زمان

محمد خطیب و رسول و سفیرو امین و کرام ...ختم کلام

شهریور 91
سپاااااااااس از شما بزرگواران
یاسمن عزیز
سارگل مهربان
جناب امیرهوشنگ صدری
جناب امیر حسین ضیایی
وجناب محمد مهدی
۱۶ خرداد ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید


برای منی که درتنهایی

جامه عزلت را به دیدگانم می بوسم

هیچ مه پاره ای

عصای صبرم نخواهدبود

بی هراس

در هزار کورسوی شهر

قدم میزنم

بی اقتدار و بی اعتنا به عمق درد

نوبرانه ی پاییز را

می پوشم

و ... دیدن ادامه ›› به رنگ سرد زمستانی

خاموش و تاریک

عاشق می شوم...

سالها گذشته و من هرشب

بهار را درخوابهایم جستجومی کنم

و ضمائر رفته ات را

به سیلاب گرفته ی سینه ام

بشارت می دهم.

برای من که مرگم

درتولد پاییزارمیده

ایابشارتی زیباتر ازباران خواهی دید؟

خیلی زیباست.عالیه*
.........
متشکرم ازخانم آذر
۰۹ خرداد ۱۳۹۳
دوست گرامی وشاعرگرانقدر جناب صدری
درود وتشکر از توجه شما
نگاه گرم وپرمهرشمازیبابخش خطوط منحنی من می باشد.

سبزباشید ومانا***
۱۰ خرداد ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

اینجا شکوفه ها ،بی بهانه می رویند

و باران دلیلی برای بارش ندارد

دیگر چه بهانه ای برای زیستن

وقتی علت ها بدون معلول شده اند...
درود بردوستان گرامی

جناب امیرحسین ضیایی ...متشکرم ازشما
نینا اسماعیلی عزیز...متشکرم ازشما
خانم زهره متشکرم ازشما
۰۸ خرداد ۱۳۹۳
آفرین و زیبا
......
درودبرخانم آذر
۰۹ خرداد ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید



زن اثیری قصه های کهن

تشنه از فریاد نقره ای ماه

درسکوت اختران

جادوی ماه را می نوشد

درقلمرو این پریزاده شبگرد

دختران خورشید

انتظارشب را به نورماه می رقصند

چه بزم عاشقانه ... دیدن ادامه ›› ای

رقص نور و سمای ماه

که در تلالو اینه ی ابی اسمان

درخشیدن گرفته است

اینک این منم که دراستانه سبز نیاز

پیدا شده ام به دریای نور

...آذر. الف ...
دختران خورشید اثیر می رقصند.
ثقیل بود ولی زیباست
.........
متشکرم از خانم آذر
۰۳ اسفند ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
http://baran66110.blogfa.com/


چتر ی درنهایت خورشید

و نگاه همیشه بارانی من

چرا اسمان همیشه ابی نیست....آذر .الف
چرا؟!
.......
ممنون از خانم آذر
۲۷ دی ۱۳۹۲
سپاس از شما خانم آذر
۳۰ دی ۱۳۹۲
سپاااااااااس ودرودم برشمادوستان
ازمحبت شمامتشکرم
۰۱ خرداد ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
http://baran66110.blogfa.com/


چتر ی درنهایت خورشید

و نگاه همیشه بارانی من

چرا اسمان همیشه ابی نیست....آذر .الف
http://baran66110.blogfa.com/



باید درهمین اندیشه بمانم

اندیشه ای سبز

که رنگ غبارالوده تاریخ را

گاهی درخش خش برگ ها

وگاهی

درشکفتن گلهای اندیشه

عبارت می کند ...


......آذر .الف
ازشما بزرگواران سپاسگزارم
۲۹ دی ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید


می دویدم
سبک شادمان
یا شاید خرامان
می دویدم بی خیال از دردهایی که بود و نمی دیدم
روزگار ارام ازکنارم می گذشت
ومن باز هم می دویدم
سی سال گذشت ازدویدنم
پاهایم هنوز می دوید
وروزگار ارام مرا نظاره می کرد
کودکی پشت جوانی نهفته شد
و جوانی درقامت ... دیدن ادامه ›› خستگی زمان شکست
دیریست شانه هایم سنگین زمان شده است
ودستانم
ارامش دیرین را دراینه هامی کاود
روزی که مادر رفت
و انروز که پدررخت سفرمی بست
اسمان سی سال مراگریست
اینک من وسکوت پنجره ها
افسانه ای که در دویدن فسردیم
چقدر خسته ام ...

....آذر.الف
سپاس بانو زیبا سروده اید
۲۴ دی ۱۳۹۲
زنده باشید
و
زیبابود
..........
ممنونم از خانم آذر
۲۷ دی ۱۳۹۲
جناب هوشنگ صدری
از توجه شمامتشکرم...
۲۹ دی ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اینه وار نگاهت می کنم

تو کجای شب نهفته ای

که ستاره ای درشب نیست...آذر .الف

http://baran66110.blogfa.com




می گویند شاد بنویس

من که پرم ازلحظه های تنهایی

پرم از حرفهای ناگفته

بغض های فروخورده

می گویند شادبنویس

من شاعر قصه های پردردم

پر از زخم های ناسور زمان

خنجرهای تلخی که

دستان تو مهمانم کرد

بازهم بگویید شاد بنویس....آذر.الف
جناب صدری درود برشما...
موافق نظر شماهستم...
بدون احساس نوشتن ...یعنی مشق
سپاس
۲۴ دی ۱۳۹۲
عرض سلام حضور دوست گرامی جناب حسینی ...
تشکر از شما و توجهتون
۲۴ دی ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

http://baran66110.blogfa.com




می گویند شاد بنویس

من که پرم ازلحظه های تنهایی

پرم از حرفهای ناگفته

بغض های فروخورده

می گویند شادبنویس

من شاعر قصه های پردردم

پر از زخم های ناسور زمان

خنجرهای تلخی که

دستان تو مهمانم کرد

بازهم بگویید شاد بنویس....آذر.الف

http://baran66110.blogfa.com

خاطرت هست

گفتم مراقب احساسم باش

این حس ظریف است و زود می شکند

امروز باشکسته های این دل

چه کنم؟!

که نه احساسی باقی ست

نـــــــــــه هیـــــــــچ چشـــــــــم ِمنتظـــــــــری ...آذر. الف




گمشده ای ازنظرها

پنهان شده ای میان موج خاطرات

ورق ورق ترا دوره میکنم هرشب

زبان زده ای به دفتر ارزوها

اگر نهان کنی قصه های سپید شبانه را

قلم را چه میکنی یا شبنم خاطرات را

قلم ازتو می سراید سرگردان وغریب

ای اشنای قصه پردازم

بگو ... دیدن ادامه ›› غزل های من تاکجاست

این شب تا نهایت ما دراز است

بیهوده مکوش که خواب هایم

از رویای تو

همیشه دراهتزازاست

بیهوده مکوش که خواب هایم

از رویای تو

همیشه دراهتزازاست...آذر .الف
زیبا بود
.....
ممنونم از خانم آذر
۲۰ دی ۱۳۹۲
جناب امیرهوشنگ صدری...
متشکرم ازتوجهتون
۲۱ دی ۱۳۹۲
ازدوستان گرامی متشکرم
ساناز عزیز
سارگل عزیز
نستوه گرامی
الهام بشنگ عزیز
المیرافرشچیان عزیز
جناب امیرهوشنگ صدری
جناب حسین کوهی
جناب محمدعسگری
جناب کاوه ت
و جناب امیرحسام
۲۱ دی ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
گمشده ای ازنظرها

پنهان شده ای میان موج خاطرات

ورق ورق ترا دوره میکنم هرشب

زبان زده ای به دفتر ارزوها

اگر نهان کنی قصه های سپید شبانه را

قلم را چه میکنی یا شبنم خاطرات را

قلم ازتو می سراید سرگردان وغریب

ای اشنای قصه پردازم

بگو ... دیدن ادامه ›› غزل های من تاکجاست

این شب تا نهایت ما دراز است

بیهوده مکوش که خواب هایم

از رویای تو

همیشه دراهتزازاست

بیهوده مکوش که خواب هایم

از رویای تو

همیشه دراهتزازاست...آذر .الف
حسین کوهی، آرزو نوری، sanaz m.barin، امین و سید فرشید جاهد این را امتیاز داده‌اند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ببار ای دختر باران
ببار برسنگفرش خاطرات تشنه ام
ببار چون شهابی که
اسمان را در می نوردد
ببار برتمام سنگواره های دیشب و امروزم
قطره که نه دریا دریا غزل واره شو
بنشین برهجوم خلوت چشمانم
بنشین برسینه ی تنگم
دریایی شو
به موج خروشان ببار برتمام شعرهای ناگفته ات
به دل انگیزترین عطرتنت
برجای جای لحظه هایی که
بوی تراعاشقانه ... دیدن ادامه ›› می بارد
ببار دخترباران
که دیگر ستاره ای تنها نماند
که دیگر هیچ سکوتی
سنگین نَشیند
نه ستاره
نه شهاب
اینک بگذار سیاره ای شوم
ازغزلی که سروده ای
براین پهنه که دنیامی خواندش...
ببار دختر باران ....اذر.الف

نه ستاره
نه شهاب
نه آذر...
......
متشکرم از آذرخانم
۲۰ دی ۱۳۹۲
جناب صدری ...متشکرم ازلطف شما
۲۱ دی ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
امشب به اعتبار پاییز

تولدی دوباره خواهم یافت

وقتی باران ببارد

ریشه های من

درناودان خیالت جاری خواهدشد

انوقت پروانه وار

پنجره های خلوت دل را

ازپیله های تنهایی

جداخواهم کرد...

اگر باران ببارد...آذر.الف
به به قشنگ بود
.......
مرسی آذرخانم
۲۰ دی ۱۳۹۲
جناب امیرهوشنگ صدری ...متشکرم ازشمادوست گرامی
۲۱ دی ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یاد انروز که قصه می گفتی
و رویاهایمان را

برگیسوان یادها می بافتی

یاد انشب بارانی
کنارساحل دلی پرتشویش
هر دو بیقرار از فردا...

یاد روزهایی که گذشت
به تنهایی
تو رفتی و
تمام قصه باتو گم شد

یاد انروز هنوز ...
تلخ ترین قصه عشق باقی ماند...آذر. الف