در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال آرش نیری | دیوار
S2 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 21:19:52
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
کدام قهرمان – کدام ضدقهرمان؟
با احترام به همه دوستانی که فیلم را دوست داشتند یا از آن لذت بردند، ولی متاسفانه فیلم "متری شیش و نیم" ... دیدن ادامه ›› برای من فیلم مهمی نبود. گرچه فیلم با صحنه‌ای مهیج و تاثیرگذار شروع شد و فیلمبرداری نمای نزدیک از فراری و نهایتا نوع مرگ او تاثیرگذار بود، ولی در مواردی از اتفاقات و رخدادها و به خصوص ضدقهرمان فیلم قانع نشدم، از جمله:
1) فیلم داستانی برای درگیر شدن و کشف و شهود نداشت. بخشی از کل ماجرا در مجادله بی‌دلیل صمد و همکارش در ابتدا مطرح شد، و بخش دیگر داستان در مکالمه تلفنی ناصر خاکزاد در مستراح بازداشتگاه در مورد رضا ژاپنی و همکارانش، که نه رضا ژاپنی را دیدیم، نه فهمیدیم از کجا آمده، کجا رفته، و نه اینکه اختلاف صمد و همکار پلیس او چقدر جدی است
2) در چنین فیلم و داستانهایی، مسیرهای رسیدن به سرکرده، رییس، مافیا یا هر اسمی که دارد معمولا پیچیده، مشکل و دست‌نیافتنی است. با خونریزی و کشتار همراه است و یک رییس بزرگ و باهوش به این راحتی گیر نمی‌افتند. اگر ناصر رییس بزرگی است، چرا همه معتادان مفنگی داخل پارک و لوله سیمانی اسم او را می‌دانند؟ کسی که همه او را بشناسند، دیگر رییس بزرگی نیست. این چه رییس باهوشی بود که خیلی راحت با لو دادن یک زیردست و نهایتا نامزد سابق با شش کیلو مواد در منزل خود گیر افتاد؟ چون نویسنده خواسته بود رییس گیر بیفتد، دستگیری رییس در منزلش از دستگیری افراد خرده‌پا در پارک هم راحت‌تر بود.
3) رییس چنین گروه‌هایی معمولا نه یک وکیل که گروه وکلای زبردستی دارند که همه کار انجام می‌دهند، ولی اینجا با وکیلی کاملا بی‌تاثیر و منفعل روبرو بودیم. چرا هیچکس هیچ‌کاری برای رییس بزرگ انجام نداد جز ریخت چند میلیون پول به حساب یک بازداشتی؟ آیا این تشکیلات بزرگ بود یا نه؟ آیا ناصر آدم مهمی بود یا نه؟ اتفاقات این را نشان نمی‌داد.
4) دیالوگ‌های دفاعِ ناصر در دادگاه، سبک و بی‌ربط بود. اگر ناصر آدم مهمی بود، در دادگاه راجع به پوسیده بودن کف ماشین‌لباسشویی منزلشان و این قبیل کلیشه‌ها حرف نمی‌زد. نه دادگاه جدی بود و نه متهم.
5) ماجرای مرد فلج و فرزندش، جز پند اخلاقی یا غیراخلاقیِ درشت، چه کمکی به ما کرد؟ چه کمکی به فیلم کرد؟
6) چرا اثر انگشت ناصر با آنهمه زخم، مغشوش نشد؟ چرا افراد داخل بازداشتگاه آزاد شدند؟ چرا برادر ناصر به او کمک نکرد که فرار کند؟ و چندین چرای دیگر ....
7) وقتی رییس بزرگ و باهوش و تشکیلات مهمی نداریم، پلیس بزرگ و باهوشی هم نیازی نداریم. پس در فیلم دنبال همدلی با چه چیزی و چه کسی بودیم؟ نه قهرمانی داشتیم و نه ضدقهرمانی.

ممنون از حوصله دوستان در مطالعه این چند خط!
سه عدد بلیت برای اجرای امشب موجود است
ردیف 5
صندلی 16-17-18

درصورت نیاز تماس بگیرید
09123898566
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
متن این نمایش نوشته آقای نادری و مربوط به حدود 20 سال قبل است. با اینکه بازی ها و کارگردانی خوب بود، ولی متن نمایش در بعضی قسمت ها حجم زیادی ... دیدن ادامه ›› داشت بدون کارکرد.
دیالوگ هایی که نه معرف شخصیت ها بود، نه فضای نقطه صفر مرزی و نه موقعیت ایجاد میکرد. بخش زیادی از آنها می توانست در سلول یک زندان یا در گوشه یک پارک هم رد و بدل شود. دیالوگ هایی که تاریخ مصرف آنها الان گذشته و اگر 20 سال قبل شاید بیان آنها جذابیتی داشت، الان فاقد آن کارکرد بود.
تم متن واضح نبود. اگر جنگ بود، دشمنی نمی دیدیم، اگر صلح بود، دوستی نمی دیدیم. اگر آتش بس بود، هیچ نشانه از آن نبود.
یک سطل آب و یک آفتابه برای من فضای نقطه صفر مرزی در روزهای آخر جنگ را نمی ساخت.
به هرحال متن نمایشنامه کوکوی کبوتران حرم از آقای نادری، با فاصله از این کار منسجم تر و بهتر است.
با تشکر از همه عوامل و بازیگران نمایش.
با سلام
در تبلیغات تیوال دو سانس 19:30 و 21:30 اعلام شده ولی بلیت ها تک سانس است.
کسی از دوستان در این مورد اطلاعی دارند.
با تشکر
ظاهرا نمایش فقط در چند روز اول، در دو سانسی که شما گفتید اجرا میشد. بعد از اون سانس ساعت 9 اجرا دارن.
۰۸ مرداد ۱۳۹۶
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دو عدد بلیت برای روز 5 شنبه 11 آذر - سانس ساعت 8 شب ردیف سوم موجود است.
درصورت نیاز پیغام دهید.
09121884070
هنوز بلیط دارین؟
۱۱ آذر ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دیدن اُموفاجیا تجربه‌ای متفاوت نسبت به کارهایی است که درحال حاضر شاهد آنها برصحنه هستیم. از این بابت متفاوت که در طول نمایش و حتی بعد از آن، هرچقدر که از آن فاصله می‌گیریم، حس ما نسبت به متن و محتوی نمایش و حتی ایده نویسنده تغییر می‌کند. شاید در یک سوم اول، هنوز ندانیم که چه می بینیم، چه سوالی مطرح شده یا چه پرسشی درحال پاسخگویی است. ولی با پیشرفت متن، ارتباط خوبی با آن برقرار می‌شود، از این جهت که درفضای مبهم ولی جذابی فرو می‌رویم، یک نفر را می‌بینیم ومی‌شنویم، ولی دو نفر هستند، در مورد دو نفر داستانی روایت می‌شود، ولی ظاهرا یک نفرند.
جنون و مهربانی، شقاوت و دلسوزی را تومان می‌بینیم و هر دو را باور می‌کنیم، درحالیکه مجازیم یکی را بپذیریم.
شاهد انتقام هستیم، ولی از خود یا دیگری ... شاید هیچگاه معلوم نشود ...
مرز بین انکار و اعتراف واضح نیست و همین بر جذابیت کار می‌افزاید
به هرحال توصیه می‌کنم دیدن این کارِ خوب و جمع و جور از عرفان خلافی رو از دست ندین.
محمد مهدی فتحیان این را خواند
hossein m و عرفان خلاقی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
فوق العاده زیبا بود
و به نظر من ترکیب سه نمایشنامه شاه لیر، باغ آلبالو و سه خواهر با پشتوانه فکری و تحقیقی از جانب آقای امجد هیجان انگیز بود.
صحنه ها پر از ارجاعات است
و از اینکه مرز بین سایه و حقیقت، واقعیت و خیال شکسته شده، لذت می بریم.
دیدن این نمایش را در این روزهای آخر توصیه میکنم. آقای امجد هم تاکید کردند که اوضاع خوب نیست و علاقمندان از همین روزهای باقیمانده استفاده کنند.
با اینکه کارگردانی های آقای رحمانیان رو دوست دارم، و حتی نمایشنامه هاشون رو، ولی در این کار در خیلی جاها متن بر نمایش و صحنه حاکم بود،
یعنی بهتر بود چشمها رو بست و فقط متن رو گوش داد تا باهاش ارتباط برقرار کرد.
اگر متن رو قبلا خونده بودیم، که پیشنهاد میکنم دوستان حتما مطالعه کنند، ارتباط با نمایش مضاعف میشد. ولی خب، همه عوامل زحمت کشیده بودند و مسلما ادای درست این چنین متنی از همه ساخته نیست.
ولی باز هم با کمی اغراق معتقدم این نمایش متن است و متن است و متن ... و البته که بسیار زیبا.
با آرزوی تکرار چنین کارهایی بیشتر و بیشتر.
نمایش مرد برهنه و مرد فراگ‌پوش نمایشی کمدی، به‌اندازه و بامحتوی است.
با شوخی‌های بی‌مورد قصد خنده گرفتن از تماشاگر را ندارد.
در صحنه اول، در گفتگویی مختصر شخصیت‌ها را می‌شناسیم و بلافاصله در صحنه دوم در موقعیت قرار می‌گیریم.
موقعیتی که طنز، درگیرکننده و درعین حال دراماتیک است.
البته این خصوصیات به ساختار اصولی متن داریوفو برمی‌گردد و البته بازنویسی امیرعلی نبویان بر ارزش‌های اجرایی نمایش و باورپذیری شوخی‌های آن افزوده است.
پیشنهاد می‌کنم دوستان دیدن این نمایشِ اندازه و به‌جا و بی‌ادعا را از دست ندهند.
سپاس از حسن توجه شما دوست عزیز
۲۴ شهریور ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
با سلام
دو عدد بلیت ردیف 6 ساعت 20:30 دارم که متاسفانه نمی‎توانم استفاده کنم.
اگر کسی مایل به خرید آن است اطلاع دهد.
arash.nayeri@gmail.com

آرش نیری
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
در پهنه دریا سومین اثر ترجمه و کارگردانی بعد دو کار قبلی گلن گری گلن راس و سنگ‌ها در جیب‌هایش است. هر دو نمایش‌های خوبی بودند که که آقای پیروزفر تمام سعی خود را با بازیگران حرفه‌ای انجام داد و نتیجه قابل قبولی هم به دست آورد.
در هر سه متن نشانه‌هایی از رئالیسم و انتقاد به معظلات جامعه کنونی دیده می‌شود. در نمایش بر پهنه دریا شاید انتقاد به قربانی شدن اقشار بی‌گناه جامعه و عدم حاکمیت قانون، غلبه ثروتمندان بر اقشار ضعیف باشد. شاید اگر چنین درامی در یک مقطع خاص از تحولات اجتماعی به روی صحنه می‌رفت، ارجاعات آن بیشتر از قبل قابل درک بود. اما در این مقطع و با وجود کاربرد انواع بیانات اجتماعی در کارهای نمایشی و سایر عرصه های اجتماعی، کمی از علاقه و حساسیت و اشتیاق تماشاگران به این تیپ موضوع کاسته شده است.
شاید تا حدودی در جامعه خود ما نیز متن این نمایش کارکرد خود را از دست داده باشد.
ولی در مجموع آقای پیروزفر به متن وافادار بوده است و همراهان وی نیز تلاش خود را برای ارائه یک کار مطلوب بدون هرگونه پررنگ‌ سازی یا خودنمایی انجام داده‌اند. دنبال کردن کارهای آقای پیروزفر را به شما توصیه می‌کنم.
- کارت چیه؟
- من آهنگ سازم.
- هه .. آهنگ ساز. مگه آهنگو می سازن؟ ... مگه خونه است که بسازن.
ببین! آهنگ رو می زنن
این همه نغمه و نوا ریخته تو طبیعت ...
یکی رو بر میداری و می زنی ...
اینجوری .... (و هنرنمایی هانای عزیز) ...

عاشق این دیالوگشم!!
۲۴ مرداد ۱۳۹۳
هانا..
هانا..فوق العاده بود
این نمایشو با هانا به یاد خواهم آورد...
سپاس
۲۵ مرداد ۱۳۹۳
عالی بود خیلی لذت بردم.
۲۵ مرداد ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
من دیگه داد نمی زنم ...
من دیگه فریاد نمی زنم ...
من دیگه ذجه نمی زنم ...

من فقط دف می زنم ... فقط دف میزنم ...
وااااااااااااای که چه حالی شدم ... چقدر توانمند بود هانا کامکار. چه حس عجیبی بهمون داد . چه خوشگل شیفته اش شدم .
۲۵ مرداد ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
در ادامه تجربه های جدید آقای رحمانیان عزیز که به گفته خودشون با دوباره خوانی بعضی از آثار اروپایی تصمیم به پررنگ کردن نقش موسیقی در تاتر گرفتند، ترانه های محلی نمایشی تاثیرگذار و خاطره انگیز شده است.
سایر دوستان به زیبایی و با احساس خوبی درباره نمایش نظر داده اند.
با توجه به اینکه آقای رحمانیان کار را از یک ایده شروع می کنند و با جلسات دورهمی به طرح تبدیل می شود، بسیار کم نقص است. نکته مهم این است که همه گروه از بازیگران نوازندگان و خوانندگان با عشق و علاقه خاصی در این کار انرژی آورده بودند و این مشهود بود و به تماشاگر منتقل می شد.
متاسفانه فرصت زیادی تا پایان دوره اجرا باقی نمانده و به همه دوستداران ایران، موسیقی ایران و گذشته ایران توصیه می کنم که این کار را از دست ندهند.

و به ویژه از اپیزود هانای کامکار عزیز لذت ببرید...
آرش نیری (arashnayeri)
درباره نمایش دل سگ i
مرگ بر سوسیس ...
مرگ بر سوسیالیست ...
مرگ بر دکتر برونته ...
...
مرگ بر پروفسور ...
...
مرگ بر آمریکا ... :-)
آرش نیری (arashnayeri)
درباره نمایش دل سگ i
شاریکوف:
این یخه آهاری‌ها هستندکه یخه آدم‌های بیچاره را گرفته‌اند
اونها هستند که می‌گن:
چطوری بخوریم،
چطوری نگاه کنیم
چطوری حرف بزنیم
و حتی چه‌طور دستشویی بریم
اونها هستند که با یک امپول زنده می‌کنند و با یک امپول مستقیم به گور می‌فرستند ...
آرش نیری (arashnayeri)
درباره نمایش دل سگ i
نمایش دل سگ برگرفته از رمانی به همین نام از میخاییل بولگاکف است و توسط آقای یعقوبی در سال 78 نیز در تاتر شهر و با بازی امیر جعفری به روی صحنه رفته گرچه این اجرا متفاوت است.
سگی که با عمل جراحی به انسان تبدیل شده باعث بروز مشکلاتی می‌گردد. متن داستان در جامعه‌ای است که تقابل قشر و افکار بورژوا و پرولتاریا در آن پررنگ است و نکته مهم در متن نمایش آن است که شاریکوف (همان سگ انسان‌نما که نماد و نماینده مردم جامعه است)، گرچه در منزل پروفسور با منش بورژوایی زندگی می‌کند ولی از طریق تماس‌های کم و بیش با طبقه کارگر، حق و حقوق خود را شناخته و آنها را طلب می‌کند. شاید این اشاره به برتری تأثیرگذاری افکار طبقه کارگر بر جامعه دارد.
پروفسور تبدیل انسان به انسانی انقلابی را یک جهش تلقی می‌کند، مشابه جهش یک موجود از سگ به انسان!!
طراحی دکور و موسیقی خوب و عالی است و از شرایط تله تاتر فاصله می‌گیرد.
بازی خوب و البته سخت اشکان جنابی و آقای حبیب رضایی بخشی از بار نمایش را به دوش دارد و از صحنه ابتدایی تماشاگر را درگیر می‌کند.
دیدن این نمایش را از دست ندهید و به پیام‌ها، مکالمات و موضوع آن خوب فکر کنید.
سیستم گرون هلم نمایش ساده‌ای است. شهر-انسان‌ها-زندگی مدرن-اخلاقیات-روابط انسانی-سیستم پنهانی.
در طول نمایش رویارویی این عوامل با یکدیگر تعریف می‌شود و در انتها یکی بر همه پیروز می‌گردد. انسان در برابر سیستم، صفر و یک است، یا موفق و یا هیچ چیز نیست. از صحنه اول رقابتی نفسگیر بین افراد متقاضی یک شغل پردرآمد ایجاد می‌شود و این رقابت تا انتها وجود دارد و تماشاگر را به فکر، هیجان، قضاوت و غافلگیری وا می‌دارد. با اینکه پیشینه شخصیت هریک از افراد تعریف می‌شود، ولی شخصیت‌پردازی بطور واضح انجام نمی‌شود و این به عمد است، زیرا این موضوع القاء می‌شود که در تقابل عناصر فوق، شخصیت افراد ثباتی ندارد پس تعریفی هم نخواهد داشت و این لازمه رقابت است.
دکور، زمینه و نشانه‌های موجود در صحنه ساده و حتی ابتدایی هستند. اتاق شباهتی به اتاق جلسه یا کنفرانس ندارد و این بیانگر تفکر سیستم است. ضرب‌آهنگ تند بعد از هر مرحله از آزمایش، تسلط سیستم پنهان بر انسان‌ها را نشان می‌دهد. گاهی حرکات سریع و نامنظم افراد و صندلی‌ها از بار سنگین فضا می‌کاهد و پوچ بودن تقابل و روابط انسانی را در برابر عوامل غالب، یادآوری می‌کند.
در انتها نیز متوجه می‌شویم که فرد متقاضی شغل و افراد مسئول انتخاب، همه در اختیار سیستم هستند، پس سیستم بر همه چیز حاکم است همانطور که در نام نمایش نیز وزن سنگین خود را به رخ می‌کشد.
بازی‌ها خوب و به اندازه (گرچه شاید توانایی‌ها یکسان نبود). آقای مولایی خوب و عالی و سینا رازانی دوست داشتنی. امیرحسین رستمی در اختیار نمایش.
نمایشی ... دیدن ادامه ›› که باید با علاقه و حوصله به تماشای آن نشست و لذت برد.
با تشکر از همه عوامل، دوستان را به دیدن این کار تشویق و ترغیب می‌کنم. نمایشی که شما را از لحظه ابتدا تا انتها مشغول می‌کند.
manimoon، سیاوش محمودی و آرزو این را خواندند
آوا فیاض این را دوست دارد
آوا فیاض (avafayyaz)
ممنون از شما.مرسی از یادداشتتون
۳۱ تیر ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایش تب تند ط از نوع درام مشکلات خانوادگی با سوژه‌ها و مشکلات ملموس و دم‌دستی که به‌قول آقای فراستی می‌تواند مماس بر زندگی روزمره هریک از ما باشد. نمایش در فرصت کوتاه، نشانه‌های زیادی را در خود دارد طوری که ذهن مخاطب را درگیر می‌کند.
(برای شخص من برداشتن دزدکی نوار سبز حرف‌های زیادی داشت).
طاهر سعی می‌کند نقش مرد مقتدر خانواده را بعد از فوت پدر داشته باشد، هرچند این اقتدار بخاطر گذشته او فرو می ریزد. طاها درگیر مشکلات زندگی شخصی خود است ولی متاسفانه در فرصت کوتاه، شخصیت او عمقی پیدا نمی‌کند و آینده و گذشته او بر ما روشن نمی‌شود. تفکرات طیبه به‌عنوان دختری از طبقه پایین جامعه، جسورانه و سرکش است، به راحتی دروغ می‌گوید و به فضای حاکم بر خانواده متعهد نیست. شخصیت طیبه نیز در لایه‌های بیرونی باقی می‌ماند.
مادر منطقی است و محکم و بازی خانم علیزاده خوب و روان و به‌جا.
من شخصا بازی آقای رشادت را دوست دارم به‌خصوص در پایین گذر سقاخانه. اینجا هم بازی و بیان ایشان بسیار خوب و روان بود.
طراحی صحنه مختصر و ساده ولی گویا بود. فضای حرکت بازیگران کافی و حرکت آنها در ... دیدن ادامه ›› خدمت متن بود.

تنها نکته ناراحت‌کننده در مورد نمایش سالن نیمه‌پر بود. شاید داستان خیلی جذاب یا کمدی کلامی و ... نباشد، ولی دوستان عزیز! لطفاً برای حمایت از گروه‌های کوچک به دیدن این کار بروید.
نمایش تب تند ط نمایش خوبی است.
زهره شاداب، سامان خلیلی و محمدرضا دانش این را خواندند
reza reshadat این را دوست دارد
ممنون آرش جان..متسفانه تماشاگر امروز فقط دنبال تجربه کردن فضای خنده دار است و این بسیار دردناک است برای گروهی که معترض است به وضع موجود.
۱۲ تیر ۱۳۹۳
لطف داری فرهاد جان... انجام وظیفه بوده.
۱۳ تیر ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایش طوروپ یک نمایش سنتی- آیینی با فضای طنز و کمدی است. جنس طنز این نمایش از نوع کاملا ایرانی و درحال و هوای کارهای مرحوم علی حاتمی با نگاهی به بازی‌های محلی، زن پوشی، نقالی و سیاه بازی شکل گرفته است. این نمایش روایتگر داستان یکی از زنان حرمسرای ناصرالدین شاه است که دسته مطربی را به جشن ملی دعوت می‌کند و در زمان برگزاری آن، سوگلی ناصرالدین شاه می‌میرد. درفضایی برزخ‌گونه، مطربانی از هفت اقلیم برنامه اجرا می‌کنند و گذشته خود را بیان می‌کنند.
مسیر روایی و داستانی دارد و حرف‌های خوبی نیز ضمن روایت داستان مطرح می‌شود و به هیچ عنوان طنز مضحک ندارد.
بازی‌های خوب، موسیقی زنده و شوخی‌های بجا و هدف‌دار از جذابیت‌های نمایش است.
اجرای نمایش‌های ایرانی و سنتی در حال و هوای شاد به مراتب از اجرای نمایش‌های غربی مشکل‌تر است. پس به پاس زحمات این گروه کاری پیشنهاد می‌کنم که این نمایش را ببینید.
آرش جان ، نمی دونم نمایش " مم و زین " تو سنگلج رو دیدی یا نه ؟ اون هم یک نمایش داستانی موزیکال ، روائی ، شهرفرنگ گونه ، که هم خیمه شب بازی و هم عروسک گردانی و ... داره و یک کار خیلی خوبی ؛ اگه ندیدی برو ببین مطمئنم خوشت میاد ... 
۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۳
مرسی علیرضا جان ... حتماً میرم.
۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۳
ممنون آرش جان ... البته دقیقا فردا جمعه بعد از چند بار تمدید آخرین اجراش هست ؛ امیدوارم بتونی برسی بری ببینی و یک نقد خوب بنویسی ...
۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید