بالطبع هر کاری مزیت و معایب خودش رو داره و نظر افراد هم محترمه.... اما نکته ای که نباید از اون غافل شد اینکه مخاطبان تئاتر هنوز هم برای نقد و تحلیل یک تصویر متحرک هنوز با تئوری های زیبایی شناسی موجود در تاریخ زیبایی (هنر) آشنا نیستن و هنر رو سلیقه ای تفسیر میکنن و بیچاره بچه های هنر که مدام میجنگن اثر هنری تولید کنن اما مخاطب با تئوری من در آوردی تفسیر به رای سلیقه ای خودش تمام نمایش ها رو مثل شورای عالی انقلاب فرهنگی قلع و قمع میکنه.... نکته اول اینکه هنوز خود بچه های هنر و مخاطبان هنر هنر رو سلیقه ای میبینن که امانوئل کانت توی کتاب نقد قضاوت خودش این مسئله رو کامل آنالیز کرده و تئوری سلیقه ای نقد کردن اثر هنری رو کاملا رد کرده و مدل های درست نقد اثر هنری رو دسته بندی کرده و کامل و جامع برای مخاطبان هنر ارائه داده و امیدوارم مخاطبان حوزه تصویر لااقل یه بار این کتاب رو توی عمرشون بخونن یا لااقل اون چپتر از اون کتاب رو بخوننش که زیبایی چجوری نقد میشه.... اینکه ما مدام از کارگردان ها بخواهیم حتما برای هر شخصیت و شخصیت پردازی به تاریخ و تاریخچه شخصیت ها (کهن الگو) توجه کنن و اعضای یک گروه نمایش با تیغ مفهوم زمان و تاریخ سرشون بالای دار بره هم چیزی جز غرور کاذب تماشاچیان و ادعای سواد کامل ناقصشون نیست.... مثل اینکه مثلا از دنیای بازیگری فقط عه عه او آ او ای یاد بگیریم و فکر کنیم بازیگری به بیان قوی داشتنه که فلسفه سواد رو به طرز هولناکی زیر سوال میبره.... در کتاب ایدئولوژی زیبایی شناسی که تری ایگلتون بسیار باسواد در حوزه هنر و ادب به رشته تحریر درآورده اشاره ای به زیبایی شناسی کانتی کردن که متاسفانه هیچ کسی در این کشور نه در تئاتر بهش پرداخته نه از اون اندکی آگاهی دارن که یک زمان آقای علیرضا کوشک جلالی ادعا میکردن من کارهای کانتی روی صحنه میبرم و متنهایی با زیبایی شناسی کانتی روی صحنه میبردن که پنداری پوچ بیش نیست.... آقای کوشکی از کار شک به بعد خودشون به سمت زیبایی شناسی کانتی در هنر رفته اند که مخاطبان تئاتر ایران با سابقه دیدار بالای تئاترهای مختلف هنوز قدرت تشخیص این نوع از تئاتر را نداشته و نخواهند داشت چون کسی در حوزه تئاتر روی این فرم از زیبایی شناسی کار خاصی انجام نداده و مخاطبان حوزه تئاتر هم اگر کاری کانتی را ببینند قادر به تشخیص آن نخواهند بود.... در زیبایی شناسی کانتی مفهوم زمان و مکان کاملا عوض شده و تاریخچه فرد با کهن الگوهای شخصیتیش مورد نقد قرار نمیگیرند و هر فرد در هر برهه از زندگی خودش زمان و مکان خودش را دارد.... همان طوری که در کار شک ما شاهد به روی صحنه آوردن متن تاریخ بیهقی بودیم اما
... دیدن ادامه ››
شخصیت های جهان نمایش هرکدام زمان و مکان خودشان را داشتند و به قول تعریف مدرنیسم ناهمزمانی زمان ها صورت میگرفت و یک کاراکتر مثلا مثل قاصد خبر از سرزمینی دیگر برای شاه صحنه خبر می آورد و دیگر کاراکترها هم هرکدام در زمان خودشان در آن مکان زندگی میکردند و مفهوم زمان و مکان یقه کارگردان را نمی گرفت که حتما از مسیر پدیدارشناسی و تبارشناسی عبور کند و برای هر شخصیت الا و لابد تاریخچه فردی جمعی قائل شود.... در زیبایی شناسی کانتی که منطقش منطبق با هنر مدرن و گاهی پست مدرن میشود (شخص بازیچه زمان و مکان نیست، زمان و مکان دست خود هر فرد است و فرم های ریاضی ما را به امر جوهرین (sublime) میرسانند) ما لزومی به پرداختن به تاریخچه هر فرد نیستیم و ساختار روایی گسسته نبوده و پیوسته است و کارگردان موظف به بازگویی قصه تک تک شخصیت ها نبوده و کلیت داستان در گذاشتن قصه های مشترک کاراکترها کنار یکدیگر شکل میگیرد (juxtaposition) و قصه هم زمان افراد در مکانی مشترک شاکله متن را تشکیل میدهد.... معنا در این فرم از نمایش ها وارد حوزه history و historicity (تاریخچه افراد) نشده و صرفا با درکی متفاوت از فضا و زمان شکل میگیرند.... فضا و زمان توسط نویسنده و کارگردان تعریف و کنترل میشود و نیازی به درنظر گرفتن فاکتورهای از پیش تعریف شده جمعی (جامعه، روان، سیاست و...) نیست که هانس گئورگ گادامر علت مخالفت شدیدش با تئوری کانت در همین بود که چرا از مسیر تاریخی عبور نمیکند و تجربیات فرد را در گروی هویت تاریخی شخصیت نمی داند که کانت تنها فیلسوفی بود که این تعریف رو عوض کرد و تجربه کردن یا سوبژکتیویته رو وابسته به پارامترهای فضا و زمان موجود در اختیار هر فرد تفسیر کرد و ادعا داشت هر فرد زمان و مکان منحصر به فرد خودش را دارد و با آن به دنیا می آید و از دنیا می رود و در زمان و مکان خودش زندگی را تجربه می کند و زیست خودش را دارد .... آقای کوشکی به قدری آگاه و باسواد هستن که این نوع از زیبایی شناسی رو هم تجربه کنن و ریسک کنن و با بازیگرهای آماتور این تجربه را روی صحنه ببرند.... با آرزوی موفقیت برای اهالی بسیار باسواد حوزه ادب و هنر.... به امید اینکه روزی شاهد خوانده شدن کتاب نقد عقل محض و قضاوت امانوئل کانت و ایدئولوژی زیبایی شناسی تری ایگلتون چپتر کانت آن باشیم و لااقل با یک آگاهی اندک تصویر کانتی را درک کنیم و آزاد اندیش تر از کارگردان های کلاسیک پرست حوزه تئاتر این کشور باشیم
خسته نباشید به همه عوامل این نمایش پر ریسک که به علت آگاهی پایین در حوزه هنر بازخورد خوبی پیدا نکرد
و خسته نباشید به آقای کوشکی که لااقل با سه تئاتر شک و حظیان و نان زیبایی شناسی کانتی رو تجربه کردن و درست هم تجربه کردن و امیدوارم به خاطر عدم استقبال مخاطبان از تجربه این فرم از تصویرسازی سر باز نزنند ?