یادداشت حسین کیانی درباره نمایش زمان لرزه
نمایش زمان لرزه دو بُعد دارد.یکی بعد تاریخی و فرا زمانی،دیگری بعد زبانی و فرا دستوری.در بعد تاریخی که اعتبار از دوران جنگ عراق با ایران می گیرد،تاریکی نقش عمده دارد.گاه و بیگاه نور از صحنه میپرد تا بمبی از جنگده های عراقی فرو نیفتد.اما این تاریکی های گاه به گاه دلالت بر جای دیگری دارد.این روابط آدمهاست که تاریک است ، درونشان است که خاموش شده .عشقی اگر بوده مدفون شده و اگر هست جرئت بروز ندارد . رابطه ی زناشویی هم اگر هست گسستنی به نظر می آید و مضحک.فانوس به دست داستان نیز پیرمرد ی است بی پیوند با همه چیز.پادویی است زحمتکش ، درخت بی برگ و باری است منتظر تند بادی است برای فرو افتادن.همه چیز در مسیر زوال است و زنانگی نمایش در زنجیر عشقی خفته در خاک که برادر زنده اش پاسداری از ناموس برادر را وظیفه ی خود می داند تا مرز ناممکن.
آدمها در گریز از تنهایی هایشان نمی توانند به یکدیگر پناه ببرند. تاریکی میانشان فاصله انداخته .راه نجات خروج از این خانه ی بی فانوس است.محکوم عشق برادرِ مُرده ،عشقکی می جوید پیکان سوار و بی چیز.زن و شوهر مضحک هم به فکر گرفتن سهم ،البته به خواست زن ،که عروس خانه است.
برادرِ بزرگ که بنظر سالهاست مُرده ،اما همچنان نفس می کشد،از مرز ناممکن عبور نمی کند.رضایت به ازدواج زنِ برادرِ مرده ی خود می دهد ، برادر
... دیدن ادامه ››
مضحک و عروس او را با سهم ،بیرون میفرستد و خود را تنها میسازد.تنها و رها در خانه ای تاریک. شاید از خود میخواهد انتقام بگیرد.انتقام از عشقی ممنوع که به زنِ برادرِمرده ی خود دارد و نیز انتقام از مالی که از راه جبهه و جنگ و احتکار نصیبش شده.
اما بُعد دوم نمایش که زبانی است ، فرا دستوری عمل میکند. زبان از مرز دستورهای محتمل و قاعده مندانه عبور میکند و مبدل میشود به شعرِ صحنه،شعری که علی رغم گاهی تصنعی بودنش ، شخصیتها را در گفتنش دچار لکنت نمی کند.روانیِ زبان شعرناکِ نمایش، حتی بُعد تاریخی را هم سیالیّت میبخشد.این جنگ علیه ایران هر جنگی میتواند باشد و این آدم ها هر کجای تاریخ این سرزمین .مهم تاریکی است که باید روشن شود.مهم منبع نوری است که باید به آن اندیشیده شود.
در نمایش زمان لرزه نور کم است ،اما هست. فانوس پیرمردِ پیشکار نمی شکند. شاید ناصر خانِ نمایش همان برادر بزرگ ،که خود را از حرامی ها و نادرستی ها می تکاند.بعد از چند چله نشینی ،روحی صفا دهد و برخیزد.
زمان برای همه ی آدمها ،گاهی می لرزد،اما این لرزیدن ابدی نیست. زمان،ثبات دهنده به همه چیز است . بالاخره پیرمرد با فانوس روشن سر میرسد.
حسین کیانی
13 تیر 92