در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | علیرضا درشتی نژاد
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 11:49:46
 

کارگردان نمایش های
مرگ و دوشیزه
و
مرگ یزدگرد

 ۲۸ آذر ۱۳۸۰
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
خطاب به عوامل نمایش ۶۵۷:(ترجیحا کارگردان و نویسنده)
با آنچه زیست نکرده اید، بیخودی ور نروید، زیرا که فرم شما از زیست شما می آید و زیست شما با زیست کولبری که ماشین خواب شده جور در نمی آید.
الان اگر یک بازیگری بخواد نقش معتاد ، بی پول ، پولدار ، رئیس مافیا ، رئیس جمهور و ... رو بازی کنه باید اون رو زیست کرده باشه ؟!!!
۳۱ خرداد ۱۴۰۲
علیرضا درشتی نژاد (alireza1380darashtu)
بله عزیزجان، ولی منظور من از زیست تجربه نیست. شما معنی زیستو با معنی تجربه اشتباه گرفتین. کمی درباره ی تز های فرم و حس مطالعه کنین متوجه عرض بنده میشین♥
۱۰ اسفند ۱۴۰۲
علیرضا درشتی نژاد (alireza1380darashtu)
بله عزیزجان، ولی منظور من از زیست تجربه نیست. شما معنی زیستو با معنی تجربه اشتباه گرفتین. کمی درباره ی تز های فرم و حس مطالعه کنین متوجه عرض بنده میشین♥
۱۰ اسفند ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
به نام نسیم تسلی بخش ابریشم خیالم

یادداشتی کوتاه در باب نمایش دوشیزه به کارگردانی حامد شیخی

طاقت فرسا:
نمایش دوشیزه حامد شیخی نسبت به اثر فاجعه قبلی اش (عمو قاتل) یک گام رو به جلو حساب میشود ولی در مقایسه با نمایش خوب قصه های شهرزاد به روایت سنمار ده گام رو به عقب است. پس با توجه به نقدی که برای عمو قاتل نوشتم کارگردان همچنان در معرض نابودی خود گام برداشته و موفق به نجات خود نشده است.
دوشیزه گویا برداشتی از دو نمایشنامه ی اطلسی های لگد مال شده و مرگ و دوشیزه می باشد ولی جز چند دیالوگ عینی از این دو نمایشنامه و تم اصلی داستان آنها بدون اندکی خلاقیت برای بهتر شدن اجرا، چیزی در چنته ندارد. اشکال اصلی کار اما زمان اجرای نمایش است، با توجه به موضع قصه ی هر دو اثر که از ... دیدن ادامه ›› روی آنها اقتباس شده پرورش قصه ی آنها و خلق تعلیقی که غرض اصلی آنان در جهت گرفتاری ذهن تماشاگر با قصه میباشد،نیازمند زمانی بین ۶٠تا۸٠دقیقه در جهت پروار شدن و تاثیر گذاشتن بر مخاطب است ولیکن به دلیل عجله ی کارگردان در پاسخ به سوالاتی که در ذهن مخاطب شکل گرفته و زمان اندک اجرای کلی اثر(در حدود۳۵دقیقه) و هچنین عدم پردازش صحیح کارکتر دکتر که به شدت سعی در خاکستری شدن دارد، مخاطب به هیچ عنوان با نمایش درگیر نشده و تحمل کار از یک جایی به بعد به شدت برایش طاقت فرسا میشود.

✒️علیرضا درشتی نژاد
سپاس از اینکه نمایش های ما رو دنبال می‌کنید
۰۳ بهمن ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
به نام نسیم تسلی بخش ابریشم خیالم

یادداشتی در باب نمایش بانوی محبوب من به کارگردانی خانم گلاب آدینه

نویسنده: علیرضا درشتی نژاد

نیلوفری در مرداب:
(نیلوفر نام گل بسیار زیبایی است که در نقاطی مانند مرداب ها می روید و بر فضای ناپسند اطراف مرداب اتمسفری پسندیده میبخشاید، در فرهنگ های ... دیدن ادامه ›› گوناگون این گل نمادهای مختلفی را در قصه های اساطیری خود یدک میکشد ولیکن در بیشتر اوقات از این گل به عنوان نماد ریاضت یا امیدواری یاد میشود)
شیوع ویروس منحوس کرونا در طی دو سال اخیر همواره علت مرگ بسیاری از همکیشانمان بوده ولیکن خسارات وارده از سوی این مرض تنها بر جان آدمیزادگان محدود نمیشود بلکه این دشمن بی انصاف زیان های بی شماری بر کالبد هنر این مرز و بوم نیز روا داشته و در میان هفت موقعیت مختلف هنری،هنر تئاتر بیشترین ضربه را از سوی آن متحمل شده است.سیر نزولی کیفیت اجراها و ورود افراد فاقد استعداد و دانش، جولان دادن روشنفکر نماهای وطنی در نگارش نمایشنامه ها و قایم شدن آنان پشت واژه های أبزورد و پست مدرنیسم و همچنین عادی شدن تماشای تئاتر در سالن های خالی از حضور تماشاچی از جمله دست اورد های تئاتر ایران در طول دوران کرونا بوده مگر در یکی دو مورد استثنا مانند نمایش قصه های شهرزاد به روایت سنمار از حامد شیخی، معضل ما در این دوسال بر سر بد بودن نمایش ها نیست بلکه مسئله بر سر بودن یا نبودن است(وجود یا عدم وجود)، آیا این اجراهایی که در تماشاخانه های مختلف به لطف اقوام عوامل اجرایی تا نیمه ظرفیت سالن پر میشوند تئاتر هستند؟
البته که در ۹۹درصد مواقع خبری از تئاتر نبوده، بلکه مردابی بد منظره و مملو از روشنفکری و نابلدی را بر روی صحنه برای ما عرضه میداشتند. نمایش بانوی محبوب من اما مرحله ی بود و وجود را پشت سر گذاشته و با هر معیاری که در نظر گیریم تئاتر است، تئاتری که پشتش تجربه ای ژرف خوابیده، عواملش مستعد و با دانش اند، نویسنده پشت واژه های تهوع آور قایم نمیشود و اقوام عوامل اجرایی سالن را آکنده نمیکنند بلکه این مخاطبین جدی عام و خاص تئاتر اند که به اصل خویش باز گشته اند و سالن را مملو از وجود خود میسازند.
آمیزش دوگونه مختلف هنری (موسیقی و تئاتر) به میزان لازم در کار نه کمتر و نه بیشتر مهم ترین عامل جذب مخاطب در این اثر است، قصه و موسیقی های جاری در طول نمایش به هیچ عنوان درگیر غلو نشده و بسیار عامیانه میپندارد، بازی های روان شده بر صحنه تماما تئاتری، کنترل شده و اندازه است، رقص و آواز ها گاهی بی منطق و اضافه هست ولی به هیچ عنوان زننده نیست، شوخی ها و موقعیت های کمدی در این کار کاملا نو هستند و در مقابل شوخی های شنیع متداول پانزده سال اخیر نئوفیلمفارسی ها و تئاتر های فاقد ارزش و خلاقیت هنری قرار میگیرند. نمایشنامه اما اشکال اصلی این اثر است و در بسیاری از موقعیت ها و کنش ها در ذهن مخاطب سوالهایی بر جای میگذارد که محکوم به بی پاسخ ماندنند. قصه کشش کافی را دارا نیست و مصائب شخصیت ها قبل از مطرح شدن حل میشود و همین دست از مشکلات سبب گشته تا اصلی ترین موقعیت اجرایی در نمایش شکل نگیرد و آن عشق بین کارکتر های اصلی است که به هیچ عنوان برای مخاطب ساخته نمیشود و گیر و دارهای پس از آن هم برای مخاطب مسئله نیست. لیکن در فضای مرداب بد منظری به نام تئاتر ایران در دوران کرونا، نمایش بانوی محبوب من با تمامی معضلات نمایشنامه خود، نقش گل نیلوفری را که بر منظره ی بد منظره اطراف مرداب چند صباحی زیبایی و امید میبخشد را ایفا میکند.
به نام نسیم تسلی بخش ابریشم خیالم

نقد تئاتر مهمانسرای دو دنیا به کارگردانی ایمان خرقانی

نویسنده نقد: علیرضا درشتی نژاد

بنای نابارور:

لازمه ی ساخت یک اثر هنری موفق در قالب هنر تئاتر یا سینما نیازمند یک نمایشنامه یا فیلمنامه مستحکم است،نمایشنامه مهم ترین و نخستین خشت ... دیدن ادامه ›› در ساخت بنای نمایش است که اگر معمار(نمایشنامه نویس یا کارگردان)آنرا کج بنهند تا ثریا محکوم به کج رفتن است.در سالیان اخیر سیر به شدت نزولی ادبیات ما و نداشتن نویسنده ی خوب و خلق اثر ماندگار مستقیما بر روی ادبیات نمایشی ماهم تاثیر حداکثری نهاده و هنرمندان را به سوی دو جریان سوق داده است، یا خود وظیفه نوشتن نمایشنامه را عهده دار می شوند که غیر از چند مورد انگشت شمار مابقی شکست خورده اند و دلیل آن هم معمولا مستعد نبودن در امر نوشتار است، یا باید به اقتباس نویسندگان بد و متوسط آن طرف آبی تن بدهند، که معمولا به دلیل تفاوت نوع زیست و مسئله، مخاطب آنرا پس میزند. نمایشنامه مهمانسرای دو دنیا اثر متوسط رو به پایینی از نویسنده ی بسیار متوسط فرانسوی است که زیادی هم از مسئله ی ما دور نمی باشد و با اجرایی دقیق و درست ممکن بود که یک کار رو به بالا ساخته شود ولیکن اشکال عمده ی اثر در بد سلیقگیه اجرای آن است.
مجموعه ی بازیگران یک کار نمایشی مانند دو کفه یک ترازو تعادل را در اجرا برقرار می سازند اما در این کار یک کفه ترازو پایین و دیگری بالاست، تمامی بازیگران مرد این نمایش یا دچار غلو شده اند یا در دام تقلید ناشیانه از دیگر بازیگران پیشکسوت این عرصه گرفتارند و همین امر سبب می شود تا همه ی سنگینی کار بر دوش بازیگران خانوم هموار شود که تمامی آنان به اندازه و دقیق نقششان را اجرا میکنند ولیکن به دلیل هم سطح نبودن بازی ها تعادل کار در اجرا بهم می ریزد.
در یک نمایش سوررئال یکی از ابزار مهم انتقال حس به مخاطب فضاسازی سوررئال است که به طراحی صحنه، نور، گریم، طراحی لباس و موسیقی بستگی دارد تا این مسئله بارور شود لیکن در این نمایش این مسئله به شدت نابارور است، صحنه و دکور و نور پردازی به هیچ عنوان سوررئال نیست و به شدت بدون فکر و رئال است، گریم ها و طراحی لباس بسیار بسیار ابتدایی و کلیشه ای است و بیشتر مناسب برنامه کودک است، موسیقی در بعضی صحنه ها به شدت فاجعه می شود و کار سوررئالیسم را به سمت رمانتیسم هدایت می کند و همین مشکلات ذکر شده سبب می شود تا تمامی موقعیت ها ناقص از آب در بیاید و رابطه ی کارکتر ها دلنشین مخاطب واقع نگردد و تنها سوالاتی به مانند چه شد؟ و برای چه؟ را در ذهن مخاطب پایه گذاری کند.که نمونه بارز آن رابطه ی احساسی شخصیت ها و پایان بندی به شدت بدون فکر و روشنفکر زده این کار است.
ایمان خرقانی (iman.kharaghani)
سپاس بخاطر توهین های شما بزرگوار بخاطر بدون فکر بودن و..... و شناخت کامل شما نسبت به سبک مدرن که همواره دنبال ایسم های هنری هستید . و اینکه معیاری هر کارگردانی در مقوله مکاتب برای انتخاب سبک اجرایی ،بر مینای شناخت خود کارگردان میباشد جهت شیوه اجرایی مورد نظر خودپس از شما ملتمسانه میخواهم که در مورد جامع شناسی مخاطب تئاتری حتما مطالعه داشته باشید و اگر منابعی خواستید در این امر معرفی میکنم خدمتتون ،گاها هملت دوره کلاسیک با شیوه اجرایی مدرن اجرا میشود بزرگوار دوره مکاتب هنری گذشته است و من به عنوان کسی که در مورد خلق اثری فکر میکند مختار هستم با شناخت شرایط دیداری و جامع شناسی مخاطب شیوه اجرایی خود را انتخاب کنم و خوشحالم که در مورد طراحی لباس و دکور و تامین ابزارهای اجرایی ایده ال شما در حد برادوی میباشد نه در حد آرشیوهای لباس ودکور های ایران من خوشحالم که حتی انتخاب های این دو مسئله لباس و دکور از منظر شما در حد برنامه کودک بوده چون صحه بر شناخت شما از مکتب مدرن میباشد در ضمن بزرگوار در هیچ اثر نمایشی الزام برا کارگردان وجود ندارد که برای خلق فضا سازی یک یا چند رویداد حتما وفادار به مکتب نوشتاری کل اثر باشد چون این امر مربوط میشود به فضاسازی نه مکتب شناسی ، باز هم متشکر برای اطلاعات شما که به اطلاعات ناقص من اضافه کردین و چه زیباست در شرایط کرونا که اثر هنری به گونه ای دیده شود با امکانات این زمان که گروه هنری ما با سخت ترین شرایط ... دیدن ادامه ›› امکانات دکورو لباس و بازیگرانی که متاسفانه بخاطر ابتلا به کرونا از تیم فاصله گرفتند ،تصمیم به ادامه این راه گرفتند و در نهایت اثری هست که شما مشاهده کردین و نظر خود رو اعلام کردین در مقام مخاطب ، نقد شما بسیار تخریبی بود ولی حتی نقد تخریبی شما هم باعث توجه بیشتر مخاطب به ما میشود بازهم متشکر ?
۰۷ آذر ۱۴۰۰
پیمان چراغی
حتما حق با شماست احتمالا برداشت اشتباه بنده بوده امیدوارم که تماشاگران از اجرا ما با حال خوب خارج شده باشند...
انشاالله در کار های بعدی این اتفاق بیفته
۱۵ آذر ۱۴۰۰
علیرضا درشتی نژاد
تعداد جلسات بیشماری درباره آثار ایشون و. دیگران در حوضه ادبیات برگزاریم کردیم که به امید خدا این دفعه از شماهم دعوت خواهیم کرد تا حتما از دوستان حاضر در جلسات بیاموزید،در ضمن ازتون خواهشمندم ...
ممنونم برادر بزرگوار، خوشحالم که در این حوزه اطلاعاتی دارید
خداروشکر باتوجه به امکانات و دید تولیدی به اینکار داشتیم کاملا طبق سلیقه و نظرمون پیش رفت و خداروشکر میکنم مختطبان استقبالی رو کردند که حداقل تا ۶شب اخر رو با ظرفیت پر رفتیم…
امیدوارم حالتون همیشه خوب باشه…
۰۵ دی ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
به نام نسیم تسلی بخش ابریشم خیالم

نقد تئاتر مرغ دریایی دایی وانیا به کارگردانی حسین حیدری پور

نویسنده نقد: علیرضا درشتی نژاد

کوتاه قامت:
گونه های گوناگون هنری مانند: ادبیات، نقاشی، سینما، تئاتر و....... همیشه مردمی ترین شیوه اعتراض را برای یک جامعه فراهم ساخته است و هنرمندان ... دیدن ادامه ›› مختلفی در سراسر دنیا با آثارشان اعتراض خود یا بخشی از اجتماعشان را برای همگان انتقال داده اند.اما اندازه ی ارزش اثر معترض باید به مقدار یا حتی بیشتر از موضوع باشد تا اعتراض شکل بگیرد وگرنه اثر تبدیل به شعاری بیهوده می شود.
مرغ دریایی دایی وانیا سعی دارد که اثری کمدی، معترض و ایرانی باشد، ولیکن ابدا ما رابا کمدی طرف نمی سازد، اکثرشوخی ها و موقعیت ها کلیشه ای و تکراری است و نمونه ی آنها را تقریبا پانزده سالی می شود که در انواع تئاتر ها و نئوفیلمفارسی ها مشاهده میکنیم و مخاطب به راحتی می تواند موقعیت هاو شوخی هارا قبل از رخ دادن پیش بینی کند.
اعتراضی خواندن این کار نیز، هندوانه به زیر بغل گذاشتن تیم سازنده است زیرا کار در نوشتار به دام شعار افتاده و در اجرا هم به صورت مداوم با شعارهای گوناگون مارا طرف میکند،پس می توان نتیجه گرفت که قامت اثر برای اجرا یک موقعیت اعتراضی بسیار کوتاه است.
نقطه قوت اثر اما ایرانی بودن کار است که چند وقتی میشود در تئاتر ما فراموش شده ولی در اینجا میتوانیم بگوییم با یک کار ایرانی الاصل طرفیم که در اجرا شلخته، شعاری و بی منطق است،ولیکن اصالت سبکش را حفظ می کند.
خریدار
مهدی علی‌نژاد (mehdialinezhad)
سلام ممنونم که با دقت نمایش مارو دیدید و نقطه نظرتون رو به اشتراک گذاشتید
۲۱ آبان ۱۴۰۰
درود بر شما، سپاس از این نقد زیبا و کارآمد ?
۲۲ آبان ۱۴۰۰
بزرگوارید جناب شیخی❤
۲۴ آبان ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
به نام نسیم تسلی بخش ابریشم خیالم

نقد فیلم قهرمان به کارگردانی اصغر فرهادی

نویسنده نقد: علیرضا درشتی نژاد

خنجر از پشت :
نام اصغر فرهادی و افتخارآفرینی هایی که آثارش قبل از اکران در جشواره های خارجی بر پا می کند همیشه کنجکاوی لازم را در وجود مخاطب عام و خاص ... دیدن ادامه ›› آفریده تا پا در سینما بگذارند،فیلم تازه فرهادی(قهرمان)نیز ازین قاعده مستثنی نمی باشد و برگ برنده ی خوبی برای سازمان سینمایی ایران است تا سینمای رو به مرگ خویش را پس از دوسال مجددا احیا کند.قهرمان قطعا پر فروش ترین اثر دوسال اخیر سینمای ایران خواهد شد حتی فروشش از فیلم به ظاهر کمدی مسعود اطیابی (دینامیت)نیز خیلی بیشتر میشود و مخاطب هایی که به پلتفرم ها خو کرده اند را دوباره به اصالت اصلی شان باز میگرداند و به سالن های سینما میکشاند و ما بابت این لطف بزرگ از جناب فرهادی ممنون هستیم، اما این امر سبب نمی شود تا فیلم ایشان را مورد نقد و بررسی قرار ندهیم و بگوییم چون فیلم اثر فرهادی است و جایزه ویژه هیئت داوران جشواره کن فرانسه را دریافت نموده پس باید بدون نقد وارد کردن به اثر، آن را بپذیریم یا فقط آنرا تمجید کنیم!
قهرمان اصغر فرهادی مرا بسیار به یاد قصه شغاد (برادر ناتنی رستم)می اندازد که در ظاهر برادری فداکار بود ولی در آخر خنجر از پشت بر برادر خود زد و وی را کشت،قهرمان فرهادی نیز چنین است در ابتدا فیلم خود را در طرف مردم نشان می دهد و تظاهر میکند که مردمی ست و میخواهد آیینه ی انتقالی برای درد های آنان باشد ولیکن دیری نمی پاید که مشخص میشود این فیلم ضد مردم ترین اثر فرهادی است، در نقاطی از دنیا که رسانه های خبری مانند تلویزیون و روزنامه ها زیر فشار دیکتاتورها جرعت انتقال حقیقت را ندارند تنها سلاح مردم شبکه های مجازی است تا با استفاده از آن اخبار حقیقی را به یکدیگر رسانیده و به نقد جامعه و وضعیت موجود بپردازند، فیلم فرهادی اما به شدت جلوی این جریان می ایستد و ضد اعتراض و ضد مردم کار میکند درست موقعی که مخاطب کارگردان را به عنوان برادری فداکار پذیرفته کارگردان از پشت به تمامی مخاطبین خود خنجر میزند، در ابتدا مسئله ی خودکشی زندانی مطرح میشود که معلوم نیست چرا خود را کشته و کارگردان جوری آنرا بیان میکند که شخصی که خودکشی کرده و ما آنرا اصلا نمیبینیم و. قصه اش را نمیدانیم گویی شخصیت منفی است و دارد سد راه شخصیت مثبت ما میشود، مخاطب به طور ناخودآگاه این امر در ضمیر ناخودآگاهش کاشته میشود که تمامی اخباری که من بعد در شبکه های مجازی میشنود دروغ است و سخن درست آن است که از صدا و سیما میبینیم و برای تاکید بیشتر بر این موضوع تمامی دروغ هایی که قهرمانش در طول مصاحبه می گوید را مصلحتی جلوه می دهد. به جلو تر که می رویم کارگردان ژست معترض به خود میگیرد و طوری می نگارد که انگار مخالف وضعیت موجود است، تمامی اعتراض ها در طول فیلم از زبان شخصیت منفی ها بیان شده و دقیقا در مخاطب نتیجه برعکسی را پایه می نهد که کارگردان خواهانش است.
محسن تنابنده: تورو خواستن قهرمان نشون بدن که بگن وضعیت گل و بلبله!

مثل اینکه غیر از این هم نیست کارگردان جوری دوربین روی دستش را تنظیم کرده که گویی همه چی گل و بلبل است و مسبب تمامی این بدبختی ها مردمی هستند که میخواهند حقیقت را بدانند.
در جایی از فیلم شخصیت راننده تاکسی به نماینده فرماندار میگوید: حیف این مملکت که دست امثال شماست!

واقعا که خنده دار است! ای کاش که کل مملکت دست چنین افرادی بود تا مشاغل دولتی را بین یک عده ی خاص تقسیم نمیکردندو قبل از هر استخدام بدین گونه تحقیق انجام میشد تا حقی پایمال نشود ولی صد حیف که همه ی اینها توهمی بیش نیست و ادعای رئالیستی بودن اثر را هم زیر سوال میبرد.
فرهادی همیشه و در تمامی کلاس هایی که داشته خودش اعتراف کرده که در نوشتن فیلمنامه اصول و قواعد خط داستانی کلاسیک را رعایت می کند ولی در این فیلم حتی از ساختن نخستین مولفه های فیلمنامه کلاسیک هم عاجز است، رابطه شخصیت رحیم و دوست دخترش هیچگاه برای مخاطب ساخته نمیشود و تا انتهای قصه یک سوال بزرگ است که چرا باید عاشق رحیم شد؟
رابطه ی پدر و پسری که قبلا هم فرهادی در فیلم جدایی نادر از سیمین در پرداخت آن ناموفق بوده اینجا هم درست شکل نمیگیرد آنجا پدر برای پسر وسیله بود و اینجا پسر برای پدر وسیله است! حتی مخاطب نمیفهمد که چرا رحیم طلاهارا به اصطلاح صاحبش برمیگرداند و کارگردان این پرسش را میخواهد با پاسخ هایی کلیشه ای همچون عذاب وجدان ماست مالی کند و هزاران حفره و پرسش دیگری که در فیلمنامه و فیلم به شدت جلوه میکنند ولیکن مخاطب مجبور است که به خود دلداری بدهد که این اثر فرهادی است این جایزه کن گرفته پس حتما من اشتباه میکنم!
نقد به جایی بود و متاسفانه این روندیه که اکثر فیلسازهای ما پی گرفتن یعنی نقد توده ای مردم عامی به جای نقد سیستم چون نه جرئتشو دارن و نه میخوان موقعیتشون به خطر بیافته اما فرهادی یک فیلساز جهانیه و میتونه به راحتی در هر جای دنیا با حضور بازیگهای مطرح فیلم بسازه و اکران کنه چرا باید چنین رویه ی کبریت بی خطر بودن رو پیش بگیره و تا این حد محافظه کار باشه فیلمساز صرفا تصویر منفی از کاربران شبکه های اجتماعی ارائه میده اما از ریشه این بی اعتمادی عمومی و فضای پر از سوءظن تصویر چندانی ارائه نمیده. مسئولین سمپاتی بیشتری در مخاطب ایجاد میکنن تا کاربران نمونه ای شبکه های اجتماعی همچون (سارینا فرهادی که از سطحی ترین و نچسب ترین کارکترهای فیلمه) حالا این وسط چند دیالوگ ظاهرا اعتراضی هم جسارتی به حساب نمیاد (مثل اعتراض به حق زندانی معترض که شکل و شمایل ظاهری و گریمش هم پالس منفی به مخاطب میده)
در ارائه فضای مناسب زندان هم فرهادی تا اون جا پیش میره که منطق های اولیه هم زیر سوال میبره در سکانس پایانی یه جعبه شیرینی بین رحیم و زندانی دیگر که در حال خروجه دست به دست میشه که وارد زندان بشه اون هم جلوی چشم مامورین امنیتی!! این جا زندان یا مسافرخونه
فیلم شهر زیبا که نزدیک به 20 سال پیش ساخته شده که شباهت های ظاهری به قصه فیلم داره از لحاظ واقع گرایی و نقد اجتماعی جلوتر و جسورانه تر از این فیلمه
۱۱ آبان ۱۴۰۰
علیرضا درشتی نژاد (alireza1380darashtu)
ممنون از توجه شما باید بگم که یه اصطلاح قدیمی هست که میگه طرف هم خرو. میخواد و هم خرمارو این دقیقا شرح حال فیلمساز ماست هم میخواد اینور مورد توجه قرار بگیره هم اونور و انصافا هم کارشو بلده اینور بخاظر حکومتی بودنش مورد توجه قرار میگیره و قبل اکران به عنوان نماینده اسکار انتخاب میشه اونورم بخاطر چهره ای که از توده مردم نشون میده که عموما ضد ایرانیه جوایزو درو میکنه و چقدر حیف که از موقعیتی که دارن برای انتقال حرف مردم استفاده نمیکنن و فقط ادعاشو دارن.
درباره عقب گرد فیلمسازم نسبت به فیلم شهرزیبا باید ارجاعتون بدم به یه جمله از مصاحبه ای که اینگمار برگمان چند سال قبل مرگش انجام داد و در پاسخ به سوالی خواسته بودند نظرشو راجب تارکوفسکی بگه گفت تارکوفسکی زمانی نابود شد که خواست ادای تارکوفسکی دربیاره، این دقیقا درمورد اصغر فرهادی و خیلی از کارگردانای سینما و تئاتر صدق میکنه که میخوان ادای کارای موفقشونو در بیارن ولی این فقط باعث سقوطشون میشه و چقدر هم حیفه....
۱۱ آبان ۱۴۰۰
علیرضا درشتی نژاد
ممنون از توجه شما باید بگم که یه اصطلاح قدیمی هست که میگه طرف هم خرو. میخواد و هم خرمارو این دقیقا شرح حال فیلمساز ماست هم میخواد اینور مورد توجه قرار بگیره هم اونور و انصافا هم کارشو بلده اینور ...
ارجاع جالبی بود به قول معروف به اینجور فیلمها فیلمهای مجلسی میگن چند فیلم اخیر فرهادی همین ویژگی رو دارن
۱۱ آبان ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
به نام نسیم تسلی بخش ابریشم خیالم
نقد تئاتر عمو قاتل به کارگردانی حامد شیخی
نویسنده نقد:علیرضا درشتی نژاد

در مسیر نابودی:
پس از تماشای تئاتر قصه های شهرزاد به روایت سنمار که کار قبلی حامد شیخی و گروهش(گروه تندیس)بود احساس کردم که پس از سالها گروه درستی در تئاتر ایران تشکیل شده که قابلیت نجات تئاتر ایران از این وضعیت أسف بار را دارد، در قصه های شهرزاد به روایت سنمار گونه های مختلف هنری مانند نمایش،موسیقی،ادبیات و تاریخ به درستی جریان داشت و کارگردان بدون اینکه به دام روشنفکر بازی های الکی بیفتد کار خود را به روی صحنه برده بود،تمامی بازی ها اندازه و داستانک های جاری در طول قصه به درستی پرداخته ... دیدن ادامه ›› شده بود.
تنها دلیل من از انتخاب تئاتر عمو قاتل برای تماشا کردن نام حامد شیخی و گروه تندیس به روی پوستر تبلیغاتی اثر بود و انتظار میرفت که نمایشی که حداقل نصف حسن های کار قبلی کارگردان و گروهش را داراست ببینم اما چیزی که در روز نمایش اثر مشاهده کردم بسیار بسیار دور از انتظارم بود،شاید بتوان گفت یکی از بدترین یا حتی بدترین تئاتر طول زندگانی ام را تماشا کردم و لحظه به لحظه تحمل لودگی های آن مرا عصبی تر میکرد.

عموقاتل مجموعه ی گردن کلفتی از بدترین
هاست،بدترین نمایشنامه،بدترین بازی ها،بدترین اجرا و کارگردانی و کلی بد ترین های دیگر که در حوصله ی خوانندگان این نقد نمیگونجد.

۱.بد ترین نمایشنامه: فاقد قصه و خلاقیت و منطق داستانی و روایی،نه کلاسیک است نه مدرن و نه پست مدرن در واقع اصلا درین جا ما با نمایشنامه ای طرف نیستیم در کل سه چهار خط نوشته لوس است که به شوخی های شنیع دل بسته و توقع دارد نام کمدی را یدک بکشد ولی خیلی کوچیک تر از این حرف هاست.
۲.بد ترین بازی ها:تنها بازی قابل قبول کار نقش خود حامد شیخی است که اندکی مخاطب میتواند با آن ارتباط برقرار کند مابقی بازیگران تنها تلفیقی تهوع آور از لودگی،پلشتی و ابتذال هستند.گویی تنها چیزی که برای آنان بی اهمیت است مخاطب نمایش است و عوامل پشت صحنه برای آنان اهمیت بیشتری دارند زیرا در طول پخش کار بازیگران کلمات نامفهومی میگویند و عوامل پشت صحنه که بر اثر بی مخاطبی کار روی صندلی تماشاچیان نشسته اند قهقه میزنند،در این هنگام مخاطبی که از شدت لوس بازی های کار به ستوه آمده در شگفت است که اینها به چی میخندند؟

بدترین اجرا و کارگردانی:روزی منتقدی در مجله کایه دو سینما درباره ی فیلم نورزمستانی اینگمار برگمان نوشت که آقای برگمان دچار توهم مولف بودن شده و دارد ادای برگمان را در می آورد،برگمان از این نقد استقبال کرد و در مصاحبه ای که در اواخر عمر خود انجام داد به خبرنگار گفت:زمانی که یک هنرمند به جایی برسد که بخواهد ادای خود را در بیاورد محکوم به نابودی است،تارکوفسکی زمانی نابود شد که خواست ادای تارکوفسکی را در بیاورد،فیلینی زمانی بی ارزش شد که خواست ادای فلینی را در بیاورد ولی کوروساوا هیچوقت نابود نشد زیرا هیچ موقع نخواست ادای کوروساوا را در بیاورد.
حال من میگویم حامد شیخی در مسیر نابودی قرار دارد زیرا میخواهد ادای حامد شیخی را در بیاورد، اینکه کارگردان توهم مولف بودن را داشته باشد و فکر کند که اگر آغاز و پایان تمامی نمایش هایش یکسان باشد نشانه ی خوب بودن کارش است اشتباه بزرگی است و ثمره ای جز نمایش عموقاتل که سراسر اشکال و خطا است را ندارد.
طبیعیست که در این وضعیت کرونا تئاتر هم مانند خیلی از مشاغل رونق سابقش را از دست داده و کارکنان این رشته دچار مشکلات فراوانی هستند اما این امر نباید باعث شود که کار های بی محتوا و شنیعی مانند عمو قاتل را به روی صحنه مقدس هنر عرضه کنیم و از مخاطبی که در این وضعیت مارا تنها نگذاشته توقع داشته باشیم که چنین آثار ألکنی را از ما بپذیرد.


ارزشگذاری تئاتر از ۴نمره:بی ارزش
سپهر، وحید زمانی، پوریا صادقی و celine این را خواندند
سپاس از نظر شما و سپاس از اینکه « قصه شهرزاد به روایت سنمار» را تمجید کردید.
اما لازم است به نظر اساتیدی که نمایش عموقاتل را بهتر خواندند و وقت خود را در اینجا با دادن نظر منفی جهت پایین آوردن فروش نمایش تلف نکرده‌اند نیز احترام بگذاریم.
به شما توصیه میکنم سواد خود را فقط به دو واژه کلاسیک و پست مدرن محدود نکنید و کمی در خصوص مقوله هایی مثل ابزورد و گروتسک و کمدی انگلیسی هم مطالعه کنید و بعد جرات نقد کردن را به خودتان بدهید.
قطعاً نظر اساتیدی که با شناخت این فضا ما را تحسین کردند مهم است و پس از آن نمایشی مطابق سلیقه شما از جنس قصه شهرزاد روی صحنه خواهیم ... دیدن ادامه ›› برد.
عدم سواد از همینجاست که اجرای یکی از مهمترین مولفه‌های ابزورد را ادای حامد شیخی درآوردن میدانید و خودتان را منتقد به حساب می‌آورید.
ورود به فضایی دیگر و تجربۀ آن را ورود به انحطاط نمی‌بینیم؛ زیرا این تفکر احمقانه از ما به دور است.
همچنین به شما توصیه می‌کنیم جهت حفظ آبروی خودتان این نقد سخیف را حذف نمایید، زیرا آنقدر خالی از سواد است که در حدی ندیدیم که پاسخ آن را با نام شخص بدهیم.

با تشکر از حضور شما
۰۶ آبان ۱۴۰۰
باسلام ممنون از توجهتون من همچنان پای تمام حرف هایی که در نقدم زدم هستم و با توجه به گفته هاتون باید عرض کنم که این کار خیلی شلخته تر از اونیه که بخواد پشت کلماتی مثل ابزورد قایم بشه، بهتره همونجوری که نقد های مثبتو میپذیرید پذیرای نقد های منفی ام باشید و باور کنید که منتقد نماینده ی مردمه، من نقدمو پاک نمیکنم و قضاوتو به مخاطبین کار میسپرم تا اونها تشخیص بدن من بی سوادم یا این نمایش بده، در ضمن خواهش مندم به اون اساتیدی که فرمودیدنقد مثبت کردن(البته از تیم پشت صحنه نباشن) بگید که نقدهاشونو در اینجا قرار بدن تا شاید اگر من یا دیگر مخالفان این نمایش اشتباه میکنیم متوجه اشتباهمون بشیم،به امید روزی که فرهنگ نقد در هنر ایران زمین جاودانه گردد.
۰۷ آبان ۱۴۰۰
علیرضا درشتی نژاد
باسلام ممنون از توجهتون من همچنان پای تمام حرف هایی که در نقدم زدم هستم و با توجه به گفته هاتون باید عرض کنم که این کار خیلی شلخته تر از اونیه که بخواد پشت کلماتی مثل ابزورد قایم بشه، بهتره همونجوری ...
ممنون از اینکه قضاوت رو به مخاطبان می سپارید.
ما پذیرای نقدهای غیرمغرضانه و دارای آگاهی و سواد هستیم و خواهیم بود
۰۸ آبان ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
 

زمینه‌های فعالیت

سینما
تئاتر
شعر و ادبیات

تماس‌ها

02166371788