اولین برخورد مخاطب با نمایش "مادر و افلیج" تجربهای متفاوت و بهیادماندنی بود. از همان ابتدا، موسیقی با ریتم و تمپوی بالا، حس شنوایی
... دیدن ادامه ››
مخاطب را به چالش کشید و هیجانی آمیخته با انتظار را در دل و ذهن او برانگیخت. این موسیقی کنجکاوی را نسبت به آنچه در سالن نمایش در حال وقوع است، بهشدت افزایش میداد.بهمحض ورود به سالن، با بازیگری (سحر خداداد) روبهرو میشویم که با حرکات بدنی تکرارشونده و هماهنگ با موسیقی، حضوری قوی را به نمایش میگذارد. در پایان هر تکرار، صدایی شامل دو واژه از دهان بازیگر بیرون میآید؛ گویی قصد دارد از دردی عمیق یا حادثهای قریبالوقوع خبر دهد که در دقایق بعدی نمایش رخ خواهد داد.یکی از نکاتی که توجه مرا جلب کرد، دیوارهای سفید و همچنین چهرهها و لباسهای سفید بازیگران بود که نمادی از پاکی شخصیتها را به تماشاگر منتقل میکرد. نورپردازی دقیق و مناسب نیز بر این مفهوم تاکید داشت و بیشتر به نمایش جلوه میبخشید.زمانی که بازیگر مادر (سحر خداداد) فرم و حرکات بدنی خود را تغییر میدهد، دوباره به تکراری تازه میرسیم؛ در هر چند لحظه، حرکت و صدایی جدید ارائه میشود که شروع نمایش را جذابتر میکند و این امر با مهارت و تسلط کامل بازیگر انجام میپذیرد.بازیگر افلیج (محیا مهدیزاده) که همه مخاطبان منتظر بیداری او بودند، با گفتن اولین دیالوگ، قدرت بازیگریاش را به رخ کشید. من قبلاً در نمایش "لهجهها" که او در آن بهعنوان بازیگر، نویسنده و کارگردان حضور داشت، شاهد بازی درخشانش بودم. او بار دیگر در نمایش "مادر و افلیج" با اجرای حرفهای و متفاوت خود، مرا و تمامی تماشاگران را شگفتزده کرد و توانست قدرت بازیگری خود را به من که چند سالیست او را میشناسم، ثابت کند.محیا مهدیزاده نهتنها در نقش بازیگر، بلکه در مقام کارگردان و نویسنده نیز در "لهجهها" و "مادر و افلیج" من را حیرتزده کرد. داستان نمایش را بیشتر باز نمیکنم تا خودتان شاهد هنرنمایی این هنرمند آیندهدار و درخشان باشید. از تمامی دوستداران تئاتر دعوت میکنم که به تماشای نمایش "مادر و افلیج" با بازیهای حرفهای محیا مهدیزاده و سحر خداداد بنشینند و لذت ببرند.خداقوت و تبریک به تمام گروه، و آرزوی درخشش برای تکتک اعضای تیم!