در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | محمود زهره‌وند
S3 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 10:42:30
 

دستیار کارگردان، برنامه‌ریز، مدیر صحنه و بازیگر

 ۱۳ بهمن ۱۳۵۸
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
آرزویی دارم
دور، اما ممکن
که در آن شهری هست
که همه مردم آن
دلشان می خواهد
صبح تا شام به هم
شور و شادی بدهند؛

کاش می شد که در این شهر قشنگ
گل هر گلدانی
مهربانی باشد،
مردمانش دلشاد،
همه مسرور و صبور،
و بد اخلاقان را
همه تحریم کنند،
و سر هر سفره
دیسِ شادی باشد
با خورشِ احساس
دسرش عشق و محبت
با ناز؛

همه راضی باشند
و همه مادرزاد
عاشق و عادل و آگه باشند.

آرزویی دارم ...
با همون طنین صدا که برامون خوندی دوباره خوندمش
چقدر خوبه که دنیا رو اینطور میبینی...
۲۲ شهریور ۱۳۹۳
چرا من اینو ندیده بودم! حس فوق العاده در این شعر موج میزنه. سپاس فراوان بابت این آرزوهای نیک
۲۴ شهریور ۱۳۹۳
محمود زهره‌وند (mahmoud)
مخلصیم آقا مصطفی!
ممنون از حسن توجه شما.
۲۴ شهریور ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آگهی

طفلی به نام شادی
دیریست گم شده ست
با چشمهای روشنِ براق
با گیسویی بلند.
هر کس از او نشانی دارد
ما را کند خبر؛
این هم نشانی ما:
یک سو خلیج فارس
سوی دگر خزر!

دکتر محمد شفیعی کدکنی
ما که چریک نیستیم،
بازیگریم.
روز کارگر گرامی!

کار می کنی،
کار می کنی،
عشق می کاری،
و نان نقاشی می کنی
بر بوم اندیشه های عقیم ادعاگران،
و سبد سبد نجابت عرضه می کنی،
و آینه آینه عاطفه می بافی،

و من
مدعی درد شناسی،
اما بی حس و پوشالی،
از دست های پینه بسته ی تهیدستی،
سخن می گویم.
پیشنهاد کتاب

"اقتدارگرایی ایرانی در عهد قاجار"
دکتر محمود سریع القلم
انتشارات نشر فرزان روز

مقدمه کتاب:

« تقدیم به ایرانیان زیر ده سال که در آینده

برای کسب ثروت به نهاد دولت نزدیک نخواهند شد؛

برای افزایش قدرت کشور ثروت تولید خواهند ... دیدن ادامه ›› کرد؛

ظرفیت نقدپذیری و اصلاح تدریجی را در خود پدید خواهند آورد؛

از فرهنگ واکنش های سریع به خویشتن داری، ارتقاء فرهنگی پیدا خواهند کرد؛

از فرهنگ شفاهی و غیر دقیق به فرهنگ مسئولانه مکتوب، انتقال تمدنی پیدا خواهند نمود؛

از رفتارها و کارهای کوتاه مدت به گستره دراز مدت، رشد فکری پیدا خواهند کرد؛

تضعیف، تخریب و انتقام را از فرهنگ سیاسی خود حذف خواهند نمود؛

به رشد فردی و استقلال فکری از طریق مطالعه روی خواهند آورد؛

برای ایرانیان دیگر از رانندگی گرفته تا کسب قدرت، حقوق قائل خواهند شد؛

از رشد و موفقیت دیگران به طور واقعی خوشحال شده و درس خواهند آموخت؛

غرور بی جا، حسادت و نا جوانمردی را به سکوت، احترام و گذشت تبدیل خواهند کرد؛

دروغ گویی و وارونه جلوه دادن واقعیت ها را از نظام معاشرتی خود با دیگران حذف خواهند نمود؛

برای کسب قدرت، به اصل رقابت و فرصت برای دیگران اعتقاد خواهند داشت؛

و پس از رسیدن به قدرت، فقط برای دوره محدودی، صرفا برای تحقق کارهای بزرگ، در قدرت خواهند ماند. »

امیدوارم مفید واقع شود.
ندا مسلمی این را خواند
baharinbahar، حسین کوهی، Ida kh و مقداد ساداتی این را دوست دارند
محمود زهره‌وند (mahmoud)
امیر حسین عزیز!
سپاس از حسن توجه شما.
۱۳ اسفند ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اکنون ز تو با نا امیدی چشم می پوشم
اکنون ز من با بی وفایی دست می شویی

آیینه خیلی هم نباید راستگو باشد
من مایه رنج تو هستم راست می گویی

بیچاره آهویی که صید پنجه شیری ست
بیچاره تر شیری که صید چشم آهویی

بخشی از غزل "آهو"
"فاضل نظری"
محمود زهره‌وند (mahmoud)
درباره نمایش آرش ساد i
تیمارستانی ویران به وسعت ایران!

ما به دیوانگی خود مشغول بودیم، هستیم، و شاید خواهیم بود،
این چه بلایی بود که برسرمان آمد، به ناگاه، از پس هجوم ویرانگرها، به مانند ترمیناتورهای وحشی،
عاری از عاطفه و احساس و منطق! ماشین وار!

و ما که مسخ اسطوره ها، قهرمان ها، امیدها و آرزوها بودیم روزها و شبها یکی پس از دیگری سپری کردیم، و سرانجام همانیم که بودیم! و این است قصه پر غصه ما! همه ما؛ در ... دیدن ادامه ›› همه دورانها!

چه عجیب حکایتی ست این نمایشنامه ی "آرش"
به گمانم همین روزها نوشته شده، همین امروز، چند ساعت قبل از اجرا!
انگار نه انگار که طرح اولیه ی آن در سال 1337 نگاشته شده!

چقدر امروزی ست، چقدر به حال و روز من و هم نسلان من نزدیک است، ما که شریعتی می خواندیم، سروش می شنیدیم، خاتمی را حمایت می کردیم، و ...

چقدر نزدیک بود به حال و روز پدرم! وقتی سی و اندی سال پیش درگیر قهرمانهای چپ و راست زمانه اش بود؛ و امیدوار به وقوع معجزه!

و چه اندازه نزدیک بود به احوال فرزندم! فرزندی که قرار است چند سال بعد به دنیا بیاید!

و چه ارتباط حسی خوبی برقرار شد بین من و ما و ساکنین مجنون تیمارستان نیمه ویران آزادی!
تیمارستانی ویران به وسعت ایران!
و دستمریزاد بر شما با این قلمتون.
۲۲ بهمن ۱۳۹۲
سپاس
خیلی زیبا نوشتی
امشب نمایش رو دیدم و بسیار نوشته هات ملموس بود
۲۲ بهمن ۱۳۹۲
خریدار
محمود زهره‌وند (mahmoud)
جناب رئوف!
سپاس از نظر شما.

جناب شیخ زاهد!
خوشحالم که مقبول افتاد.
۲۳ بهمن ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ظاهرا واکنشها به حضور پژمان جمشیدی در نمایش "بادی که تو را خشک کرد، مرا برد" ادامه دارد. روز پنجشنبه در برنامه پرانتز باز که از رادیو نمایش پخش شد پژمان جمشیدی به مصاحبه ی - به زعم او - تند و تیز و انتقادی جهانگیر الماسی درباره حضور این فوتبالیست در نمایش مذکور اشاره کرد. ضروری می دانم همین ابتدا تلاش این قلم بر بی طرف ماندن در نزاع! بین موافقین و مخالفین حضور جناب جمشیدی در این پروژه را اعلام کنم. نظر نگارنده این است که پس از پایان – به قول پژمان – این مشق، نقد خود را ارائه نماید.
اینجا ایران است! صدای من را از تهران، پایتخت می شنوید! اینجا شهری است از کشوری که خیلی چیزها سر جای خودش نیست؛ نباید باشد! اینکه خیلی چیزها سر جای خودش نباشد جزو ویژگیهای اینجاست؛ اگر همه چیز سر جای خودش باشد که ...! با درک و شناخت این ویژگی یک مسئله مهم پیش روی ما قرار می گیرد؛ "چه باید کرد؟" از همان چه باید کردهای مرحوم شریعتی! آیا باید دست روی دست گذاشت و تماشا کرد؟ یا باید ادامه داد و اقدام کرد؟ به گمان این قلم عمل گرایی نتایج بهتری برای حوزه های مختلفی که درگیر این تعارضات هستند خواهد داشت. (تعارض بین نیازهای یک حوزه، ظرفیتهای موجود و تدارکات ناهماهنگ با نیازها و ضرورتها، از جمله نیروی انسانی)
لذا وقتی مواضع افراد حاضر در دو سوی این نزاع را مرور می کنیم به این مسئله بر می خوریم که طرف موافق، بعد از طرح استدلالهای تئوری، در عرصه کنش اجتماعی از یک عمل انجام شده یا در حال انجام، دفاع می کند. (حضور پژمان جمشیدی در یک نمایش) اما آنسوی ماجرا در طرف مخالف پس از طرح ادعاهای شفاهی و تئوری، هیچ نقشه راه، پیشنهاد عملی و قابل اندازه گیری ای ارائه نشده است؛ به تعبیر دیگر با فرض پذیرش مدعا و استدلالهای تئوریک طرف مخالف این سوال به ذهن خطور می کند:"حالا چه باید کرد؟" بیایید یکی از اقدامات احتمالی مورد نظر طرف مخالف را به عنوان نمونه در این مجال مورد ارزیابی قرار دهیم. این بدان ... دیدن ادامه ›› معنا نیست که پیشنهاد عملی طرف مخالف محدود به این یک مورد می شود. برعکس به این معناست که طرف مخالف لطف کند و پیشنهاد عملی و قابل اندازه گیری خود را ارائه نماید، تا بتوان آنرا به طریقی به سمع و نظر جناب جمشیدی و طرف موافق رساند. «پژمان جمشیدی باید پس از دریافت پیشنهاد همکاری از طرف کارگردان این نمایش، این پیشنهاد را رد و در دفاع از اقدام خود به کارگردان بگوید: "من نمی توانم در حوزه ای که فارق التحصیلان و متخصصین حرفه ای آن بیکارند این پیشنهاد را بپذیرم"» استدلالهای طرف مخالف برای نگارنده ی این مطلب قابل درک است، بجز مواردی که متاسفانه با بی احترامی و به کاربردن الفاظ زشت و زننده همراه بوده است. اینکه "بسیاری از فارق التحصیلان رشته تئاتر بیکارند"، درست، و به نظر نمی رسد کسی در صحت این واقعیت تلخ ذره ای تردید داشته باشد، اما هنوز این سوال پیش روی ماست:"حالا چه باید کرد؟" اگر پژمان جمشیدی از حضور در این نمایش انصراف می داد مشکلات عرصه تئاتر ما حل می شد؟!
برگردیم به یک ماه قبل، زمانیکه هنوز مسئله اجرای این نمایش مطرح نبود، مخالفان این نمایش حل مشکلات صنفی و حرفه ای خود را از چه کانالهایی پیگیری می کردند؟ آیا این کانالها با حضور پژمان جمشیدی مسدود شده؟ مجددا تاکید می کنم قصد این مطلب دفاع از حضور پژمان جمشیدی در این نمایش نیست. اما می خواهم بدانم مخالفان این حضور، بعد از طرح استدلالهای منطقی خود در گام نخست، که غالب آنها مورد تایید است، در گام بعدی چه پیشنهاد عملی ای را ارائه کرده یا می خواهند بکنند؟ آیا اساسا پیشنهادی دارند یا قصد دارند در همان گام اول بمانند؟ همانطور که پیشتر اشاره شد طرف موافق از یک اقدام عملی دفاع می کند، طرف مخالف اما چه؟ اگر فرض کنیم بتوان به مخالفان این اطمینان را داد که در صورت ارائه پیشنهادی عملی و قابل اندازه گیری از سوی آنها می توان با پژمان جمشیدی وارد مذاکره شد و او را مجاب به پذیرش افکار عمومی مخالفان کرد، آنها چه پیشنهادی برای مطرح کردن دارند؟ پیشنهادی که با آن بتوان به عنوان یک مذاکره کننده با دست پر وارد مذاکره و از آن خارج شد؛ حتی آنرا رسانه ای کرد.
به عنوان مثال:
"با فلان اقدام از طرف پژمان جمشیدی، فلان نتیجه در حوزه مدیریت هنری کشور بدست آمد." یا
"با انصراف پژمان جمشیدی از حضور در نمایش ...، مشکلات فارق التحصیلان و متخصصان بیکار رشته تئاتر حل شد." یا
شما بگویید لطفا، مخالف فرهیخته و محترم.
محمود زهره وند عزیز، حجت تمام کردی. خوشم آمد. اما یک نقد کوچک!
قسمتی از آن به گفته ی شما «مخالفان» که حالا شاید حتی به آنها نتوان گفت مخالف مثل خانم «نسیم مقدم» حرفی میزنند که درست است و لزوما ایرادی را وارد میکنند که تاثر برانگیز است. شاید این وظیفه ی «دیگری» باشد و نه مرحله ی بعدی «انتقاد» که یک «راه حل» به قول غربیها تنجبل ارائه شود.

شاید بهتر باشد بزرگانی چون شما و سرکار خانم نسیم خانم مقدم «هم افزایی» کنید {همانکاری که در این متن سعی به انجام آن دارید}.
۱۶ آذر ۱۳۹۲
محمود زهره‌وند (mahmoud)
کاوه عزیز!
درست و بجا فرمودید: "هم افزایی"
اضافه کنم: "همگرایی حول یک یا چند خواسته معین و مشخص"
ضمنا گمان من این است راه حلهای آن "دیگری" به تعبیر جنابعالی، اگر توسط افکار عمومی و تخصصی منتقدین هدایت نشود به تصمیمات سلیقه ای او ختم می شود.
سپاس از اینکه وقت گذاشتید.
۱۶ آذر ۱۳۹۲
معذرت میخوام...ولی واقعا خنده دار نوشتید...
۲۴ آذر ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
باز باران بارید

شیشه پنجره را باران شست،
از دل من اما
چه کسی یاد تو را خواهد شست؟!
تکیه بر بازوی من میداد گرم
شعله ور از سوز خواهش ها تنش
ناز آن بازو به بازو رفتنش

اگه این زندگی باشه
اگه این سهمم از دنیاس
من ازمردن هراسم نیست

یه حسی دارم این روزا
که گاهی باخودم میگم
شاید مُردم حواسم نیست



ترانه: احساس آرامش
خواننده: احسان خواجه امیری
آلبوم: عاشقانه ها

شروع به فکر کردن شروع به تحلیل رفتن تدریجی است.
این جمله خود واقعیته...
سپاس از انتخاب جناب زهره وند
۲۵ آبان ۱۳۹۲
محمود زهره‌وند (mahmoud)
جناب کوهی!
با سلام
سپاس از شما که خواندید.
۲۵ آبان ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ریتم موسیقی من کند شده
ساز قلبم کوک نیست
تک نوازی شده ام
که در این شهر شلوغ
گوشه ای دنج با ساز سکوت
می نوازم تنها
قطعه ای از فریاد
و دلت میخواهد فریادى بکشى که صدایت به همه برسد...
۱۸ آبان ۱۳۹۲
قشنگ بود
ممنون از آقا محمود
۱۸ آبان ۱۳۹۲
محمود زهره‌وند (mahmoud)
جناب صدری عزیز!
بسیار خرسندم از اینکه مقبول افتاد.
۱۸ آبان ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
در خم و پیچ زمان
در گذر از گذر ثانیه ها
ناگزیرم، نا امیدم فردا
شرمگینم، غمگینم دیروز
تا نفس هست هنوز
بپذیرم امروز
من فقط حال برایم مانده

از مجموعه "دست نبشته های من"

نینو و المیرا فرشچیان این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
... و در این شهر شلوغ
که همه دلتنگند
و همه بیزارند
من به دنبال کسی می گردم
که نباشد خسته
و نباشد راضی!
لحظه هایش همه لبریز غرور
همه احساس شعف،
شادی و شور

کاش می فهمیدم
که در این وانفسا
تو به دنبال چه کس می گردی


از مجموعه "دست نبشته های من"
و صداقت بارید
از کلامت آنگاه
که به من لطف نمودی
گفتی
که مرا دوست نداری،
نداشتی هرگز!
و من از شدت شوق
قهقهه سر دادم.

از مجموعه "دست نبشته های من"
حداقل ادم دروغ نمیشنوه هر دم
۳۰ مهر ۱۳۹۲
محمود زهره‌وند (mahmoud)
سرکار خانم دهقان!
درود بر شما؛
دقیقا.
۰۱ آبان ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ماه از روی تو هر شب خجل است
جاده از صبر و شکیبایی من!

از مجموعه "دست نبشته های من"
 

زمینه‌های فعالیت

تئاتر

تماس‌ها

ایمیل