در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | فاطیما نوفلی
S3 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 17:06:49
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
فاطیما نوفلی (fatimanofely)
درباره اپرای عروسکی سعدی i
پارسال سعدیه که صدای شجریان موبایل من میچرخید و میچرخید تو گنبد بارگاهت و من کنار دسته گلی که برای خداحافظی برات آورده بودم داشتم به پهنای صورتم اشک میریختم بقیه فکر میکردن حتما یا دیوونم یا از نوادگانت ...
آره من دیوانم ... دیوانه تو و شعرات ... دیوانه تو و معرفتت ... من عاشقی رو با سعدی یاد گرفتم
و دیشب اپرای عروسکی سعدی استاد غریب پور برای من دیدار مجدد تو بود ... دلتنگی که برای سعدیه بیشتر شد ...
زیبا ... عالی ... تاثیرگزار ... غمگین و دلتنگ کننده ....
این کار بهترین کادو برای دلتون و دلیه که دلتون براش می تپه !
سایت مستدام استاد غریب پور برای هنر این مرز و و بوم !
*مریم* (paeez)
جناب آقای علی
من در اون محل زندگی میکنم. پیشنهاد میکنم در تعیین مسیر دقت بفرمایید که به هیچ عنوان از مسیر میدان انقلاب تا چهارراه ولیعصر استفاده نکنید. اگر از سمت پایین تشریف میارید از خیابان جمهوری و اگر از سمت بالا مسیرتون هست از خیابان کریمخان استفاده کنید. در غیر اینصورت در ترافیک عجیب و غریبی گرفتار خواهید شد ضمن اینکه امکان صدمه زدن به اتومبیلتون هم وجود داره. یه مقدار هم زودتر راه بیفتید چون از حدود ساعت 4 و نیم تا 5 شلوغی ها شروع میشه و حجم ترافیک به شدت افزایش پیدا میکنه
۱۲ دی ۱۳۹۶
باعث خرسندیه.
من در اینستاگرام و تلگرام فعالتر هستم ، البته که فیلتر شدند
اگر تونستین باز کنین اینستاگرام من اینه: fatimanofely
۱۲ دی ۱۳۹۶
ایمیل بنده هم اینه :
fatima.nofely@gmail.com
:-)
۱۶ دی ۱۳۹۶
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خیلی خیلی بچه بودم پسرعموم یه مقوا چسبونده بود به آیینه اتاقش تقریبا بنفش رنگ !
روش نوشته بود : what have you done for gad, today?
زیرشم نوشته بود : امروز برای خدا چه کرده ای؟
از همون بچگی برام این جمله جالب بود!
هی میرفتم و میومدم تو اتاقش ، بهش خیره می شدم چند دقیقه ای ! قدمو بلند می کردم که راحت تر ببینمش !
لامصب یه تیکه مقوا انرژی عجیبی داشت...
انقدر رفتم عین ندید بدیدها رو به روش وایسادم تا یه روز پسر عموم صدام زد گفت میخوام بهت یه هدیه مهم بدم !
گفتم چی؟ گفت این مقوارو .
وقتی دیدم اون مقوای لعنتی پر انرژی بنفشه ، خیلی ذوق زده شدم. هرچند که سعی کردم به صورت احمقانه و بچگانه ای ... دیدن ادامه ›› اون ذوقو پنهان کنم !
زدمش به تابلو کائنات اتاقم و البته متاسفانه بعد از یه مدت فراموشش کردم میون همه مقواهای چسبیده به تابلو!
خلاصه...
تو عالم بچگی ازون مقوا یاد گرفتم خدا ،خدای دادن نیست... خدای سختی ها نیست !

فهمیدم این جاده عاشقی دو طرفه است ... یه وقتهایی هم باید از خودت بپرسی
از این خویش، از این وجدان درآخر روز...

من چه کردم که شعف انگیزم در دل تو؟

من چه کردم امروز؟ من چه کردم امروز؟
سجاد جان افشاریان خواستند آخر نمایش از حالمان برای گروه اجرایی بنویسیم
برای من موسیقی فوق العاده آخر و متن آن و نزدیکی اش به این جمله و ماجرای کودکی ، عجیب حالی بود
چند سالی بود که اون هدیه مهم رو فراموش کرده بودم ، و دوباره افشاریان خان این هدیه مهم رو به من داد!
اما ای کاش از ابتدا این ارتباط خوب بین من و بازیگر شکل گرفته بود... اما متاسفانه بازیگر این کار را نه باور کردم نه احساس نزدیکی میانمان رخ داد! کاش در کنار متن خوب چرمشیر و حال عجیب نمایش و انرژی عجیبتر موسیقی بازی قابل باور تری ارائه می شد.
جناب آقای کارگردان
سلام
بابت آیینه آخر سپاس !
امیر اخوان و منصور نصیری این را دوست دارند
سپاس از شما...

۰۳ تیر ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
 

زمینه‌های فعالیت

تئاتر
سینما

تماس‌ها

fatima.nofely@gmail.com