دربند فیلم بدی نیست، اما با خوب بودن هم کمی فاصله دارد. یعنی نه آنقدر پیچیدگی دارد که بخواهد عمقش شما را به ناکجاآباد ببرد و نه آنقدر ساده است که احساس کنید به شعورتان توهین کردهاند. فیلمی روان و یکدست، که مانندش را بارها در همین سینما و تلویزیون خودمان دیدهایم. اما برتری دربند در این است که مدام زیر لب فحش نخواهید داد، که چرا وقتتان را صرف دیدن یک فیلم تخیلی که سعی میکند درام باشد کردهاید. بلکه این فیلم شما را به حد و اندازهی مناسب حرص میدهد! اعصابتان را به هم میریزد. نازنین را شناختهاید. میتوانید عکسالعملهایش را حدس بزنید، و همین بیشتر شما را حرص میدهد. خیلی ساده میفهمید که آدمهایی هستند که اگر در شرایطی قرار بگیرند عکس العمل خاصی را از خود نشان میدهند که منجر به نابودیشان میشود. اگر همین آدمها باز هم در آن شرایط قرار بگیرند باز هم همان عکس العمل را نشان میدهند که دوباره منجر به نابودیشان میشود. میتوانم منظورم را برسانم؟ نازنین با فردین بازیاش شما را غافلگیر نمیکند! حرص خوردتان به خاطر غافلگیری نیست. قبل از اینکه کاری بکند میدانید اگر در شرایطش قرار بگیرد چه کاری خواهد کرد و این بیشتر حرصتان میدهد. چون سعی کردهاند همه چیز واقعی بنظر برسد و تا حد قابل قبولی هم در این سعی موفق بودهاند.
(اگر فیلم را ندیدهاید و میخواهید ببینید، پاراگراف زیر را
... دیدن ادامه ››
نخوانید)
منتها یک چیزی باقی میماند که آن را دوست ندارم. اینکه سکانس آغازین و پایانی فیلم به هم چسبیدهاند جذاب و خوش ساخت است. اما... واقعا؟ این چه پایان بیمزهای برای یک فیلم خوب است؟ باید یکهو یک پسری پیدا شود که با پدرش دعوا کند و نتیجهاش پاره شدن سفتهها نجات دختر شود؟ یعنی باید راه نجات یک داستان واقعی اینقدر تصادفی و تخیلی باشد؟ این برای یک فیلم با خط کش سلیقهی من یک ضعف است. یعنی ترجیح میدهم فیلم با فلاکت و بدبختی دختر تمام شود، اما یک معجزه آنرا از گندی که بالا آورده نجات ندهد.
پ.ن: آقای شهبازی نشان داده علاقهی خاصی به خوابگاههای دخترانه و مسائل مربوط به آن دارد. آن از نفس عمیق، این هم از دربند (: