گاهی که در هوای مه آلود و گرفته ای از زندگی هستی ،در روزهایی که هر بار شروع میکنی تا با دل نوشته ای خستگی از دل بزدایی و هنوز به جملهی دوم نرسیده، پشیمان میشوی ؛ و فکر میکنی که چه فایده دارد؟ این روزهایی که توضیحدادنی نیست؟ ، چهجور میشود گفت؟ اصلا میشود گفت؟ و فکر میکنی که بگذار بگذرد ؛ بگذار هماین جوری در سکوت بگذرد ؛ ... در این هوا ، تماشای نمایشی که گوشه ای از حرف دل را می زند ، قدری از سنگینی دلت که سکوتت را اجبار و عادت کرده کم می کند ...
بازی عالی بانو آدینه در کنار کنایه های طنز اما غم آلودش ، اجرای بسیار گیرای جناب دهکردی مخصوصا قسمت اوج تقابل با سایه واقعیت ها ، و بازی بسیار خوب و روان مریم سعادت همراه داستان تلخش ، نمایش را برایم از یک تئاتر خوب ، بنا به دلایل شخصی و ؛ عزیزی که به تازگی از دست دادم ، به درد و دلی عمیق تبدیل کرد ...
ممنون و سپاس گذار از تمامی عوامل ...