در میان تاتریهای کشور ما شاید تنها اسماعیل خلج را میتوان صاحب سبکی مستقل و مبتنی بر یک نگرش اصیل و خط فکری منسجم دانست. واقعیتی که امتیازی برای خلج و افسوسی برای تاتر ما محسوب میشود.
"داستانهای ناتمام" که تقابل آدمای مختلف جامعه با تلخیها و تنگناها را به عنوان موضوع اصلی پی میگیرد ،مجموعه دلنشینی از قصههای کامل اما کوتاه است که ناتمام نامیدن آنها تنها تعریضی به پایان ناپذیری جریان زندگی آدمها و تکرار دائم تلخیها و تنگناهای همیشگی در شکلهای متفاوت برای طیفها و افراد مختلف است.
این داستانها بیهوده به دنبال این سئوال نمیروند که آیا حوادث و شرایط انسان را میسازند یا انسان است که جهان خود را تعریف میکند، بلکه اسماعیل خلج میکوشد به ما بگوید هر چه به "فطرت" خود نزدیکتر باشیم رویارویی ما با واقعیات زندگی زیباییهای عمیقتر و غنیتری را رقم خواهد زد و عیار زندگی و شخصیت ما را نیز همین چالشها شکل میدهند و تثبیت میکنند.