قرار: واژه ای شعف آور، تسریع دهنده، گیج و مبهم از نتیجه،
قرار معمولا با برنامه انجام میشود، شرایط زمانی و مکانی آن از قبل برنامه ریزی می شود
قرار معمولا دو سو دارد خواهان و خوانده و اغلب هردو خواهان
قرار بهتر است در مکانی کنج و خلوت باشد بدور از هیاهو بدور از رفت و شد
همراه با قهوه ای تلخ
و نگاهی به نگاهش
نگاهی به لبانش
نگاهی به خطوطش
نگاهی به کاسه مغزش
به گونه ها
به حدقه چشمهایش
قرار هم می تواند مسیحای روح آدمهای افسرده دل این روزگار باشد
شروعی دوباره
آغازی
... دیدن ادامه ››
نو
قرار آتشیست که گلستان می کند
قرار دمیست که جان می بخشد
به قرار با تو که فکر می کنم ده میلیارد سلول خاکستری مغزم شروع به فعالیت مضاعف می کنند
به قرارهای با تو که فکر می کنم ناخوداگاه ذهنم به تلاطم می افتد به جنب و جوش
قرار با تو یعنی زندگی دوباره یعنی امیدی نیروزا که مرا تا سر منزل چشمهایت با یک نفس می برد