«برادران کارامازوف»، اجرایی که هرگز فراموش نمیکنید و شاید بانی آشتی با ادبیات روسیه باشه!
تئاتر یعنی این!!!
شاید اولین اسمی که باعث میشه
... دیدن ادامه ››
تصمیم تماشای «برادران کارامازوف» گرفته بشه، اسمی نیست جز داستایفسکی، اما بعد از گذشت چند دقیقه از نمایش، اتفاقات تامل برانگیز و خاص روی صحنهست که شما رو به مدت ۳۶۰ دقیقه تماشاگر نگه میداره.
رنج همیشگی و جدانشدنی ادبیات روسیه و تاملات فلسفی داستایفسکی درباره خدا و شیطان و تناقضات جهان به طنز به موقع در فضای سیاه داستان، آواز، رقص و بازیگوشی گره خورده و شاهکاری روی صحنه در حال درخشیدنه! فکر نمیکردم با داستایفسکی هم بشه خندید و خب اشکان خیلنژاد این ناممکن رو ممکن کرد!
اشکان خیلنژاد رمان قطور رو مو به مو به نمایش نمیذاره، بلکه با خلاقیتی عجیب داستان رو امروزی کرده! در «برادران کارامازوف» نه خبری از لباس قرن نوزدهی هست و نه اجرا به شیوهی کلاسیک! با بیشترین فضای خالی، سادهترین و کمترین وسایل و فرم اجرایی امروزی صحنه به وسعت روسیه میشه. حتی برای آدمای امروزی که بیشتر دنبال تصویرن تا متن هم فکری شده بود که باید تجربش کرد! شخصیتها روی صندلی دور صحنه منتظر رسیدن نوبت اجرا نشستن تا هرکس به نوعی به خیره موندن تماشاگر به صحنه دامن بزنه. باید گفت فرم اجرایی و پرفورمنس بینظیره!
اینجا مرز بین واقعیت و قصه باریک و گاهی درهمتندیست و کارگردان اجرارو محدود به داستایفسکی نکرده و چه بسا با شعر و عکس و موسیقی فراتر رفته که به دلنشینتر شدن اثر کمک کرده!
من تماشاگر نزدیک به یک دهه (۷سال) تمرین و تلاش بودم! تماشاگر نمایشی که جون داشت! باورنکردنیه اما این اجرا به معنای واقعی کلمه زنده بود و عمیق نفس میکشید!
درسته که ادبیات روسیه رو خوندن صبوری میخواد، درسته که (نزدیک به) ۷ساعت به تماشای اجرا نشستن صبوری میخواد، اما تماشا کردن «برادران کارامازوف» نه تنها انرژی به قدر ساعتش نمیگیره چهبسا چند برابر بهت برمیگردونه! باید گفت در دنیایی که همه چیز سریع و زودگذر شده، برادران کارامازوف گنجه، گنج!
گنجی قابل ستایش، خیرهکننده و تاملبرانگیز
وصف قدرت به صحنه آوردن ایوانِ میلاد شجره، دیمیتریِ حامد رسولی و فئودورِ سجاد حمیدیان در کلام نمیگنجه! کلام قاصره از بیان تسخیر صحنه توسط اجرای بینظیرشون!
(ایوان برای من دیگه ایوان عقلگرای داستایفسکی نیست، ایوان میلاد شجرست!)
به قدری اجرا رو دوست داشتم که از ته دل میخواستم چمدونمو جمع کنم و بمونم…!!! ❤️