من اجراهای قبلی رو ندیدم ولی این اجرا رو دوست داشتم.
ابتدای کار اصلا علی سرابی رو نشناختم البته شاید مربوط به دید دور از بالکن اول هم باشه ولی مغزم شروع کرد به جست و جو که این کار کلا سه تا بازیگر داره پس یقینا باید علی سرابی باشه!
بخاطر جایگاهم کلا متوجه ورود صابر ابر نشدم و فقط میتونستم صداش رو بشنوم.
قبلا هم تجربه بالکن اول رو داشتم ولی ایندفعه دوستانی که صندلی های جلوتر بودن ، علاقه خاصی داشتن کلا از نرده بالکن آویزون بشن ولی خوب باید بگم طراحی دکور و میزانسن هم اصلا مناسب این سالن نبود چون تمام جایگاه ها به هیچ وجه دید مناسب ندارن و اتفاقهایی که در عمق میفتاد کلا از دید من و خیلی های دیگر پنهان بود!
شاید همین یکی از دلایل اصلی باشه که افراد زیادی اشاره کردن بیشتر شبیه یه نمایشخوانی بوده براشون در حالی که زیبایی و لطافت خاصی توی طراحی صحنه بود البته همون قسمتهای ناچیزی که دیدم!
در مورد بازی ها به نظرم هر سه عزیز عالی بودن ولی مسلما طنازی نقش صابر ابر یه ویژگی خاص بهش میداد و البته الهام کردا...چقدر درخشان و دوست
... دیدن ادامه ››
داشتنی! چه صدای گرم و پرشوری!
داستان برام خیلی دوست داشتنی بود و عمیق....شکل ظاهری میشه همون تبدیل نابینا به بینا ولی مفهوم خیلی فراتر از این حرفاست...
در واقع مالی یکی از پروژه های منحصر به فرد همسرش بود و با این عمل از دنیایی که برای خودش ساخته بود و شخصیتی که داشت تنها برای خوشحالی همسرش مجبور به تغییری شد که پایه و اساس تمام انچه میشناخت رو بهم ریخت و حالا اون مونده بود وسط یه پوچی بی انتها....
نه بهش اجازه میدن به روشی که بلد بود زندگی کنه و نه میتونست با زندگی و ویژگی های جدید تطبیق پیدا کنه. در نهایت هم هیچکس خوشحال نبود و این درس همیشگی زندگی هست هیچ وقت خودتون رو برای کسی تغییر ندید.