در حـال و هـوای ِ رهـا _ فیـلی بـگ
مــهرماه_ پنجمین شب اجرا
زمان اجرا : 70 دقیقه [مغایرت با برگه ی اعلامی]
تاخیر : حدود ده دقیقه.
"تنها چیزی که الان برام باقی مونده این تنمه!
که اونم وقتی پیر بشه نابودش میکنم
خیلی تلخه که تنها چیز با ارزش زندگیت جسمت باشه
... دیدن ادامه ››
و اونو هیچکس نخواد! ....
اگه همه ی آدما اینجوری فکر میکنن و به روی خودشون نمیارن، که هیچی.
اما اگه من فقط اینجوری فکر میکنم،
پس من خیلی تنهام. "
_ فیلی بگ
روایتی است مدرن و کم نظیر از" زن".
این دو حرف ساده اما پیچیده.
کمدی درامی که در لایه های زیرین تراژدی میشود.
_ وقتی اولین بار سریال فیلی بگ را دیدم با زاویه ی دید جدیدی نسبت به روزمرگی های یک زن مواجه شدم.
زوایایی که راوی آن نیز خود شخص بود.
داستان انسان عصر جدید که لبخند میزند، اما از درون متلاشی است.
داستان یک آدم به شدت نگران و مشتاقِ دوست داشته شدن که هرکاری میکند تا تنها نماند...
داستانی که خاصه ی جسم یک زن است.
فیلی بگ یک آدم گمشده ی عمیقا آسیب دیده است که پشت لبخنداش پنهان شده و نیاز دارد که کسی نجات اش دهد
و شاید پررنگ ترین خصیصه ی تمایز و موفقیت آن، استفاده از دیوار چهارم است که بی مرز و بدون درنگ، تمام حس و حال و چالش ها و تفکرات ذهنی و بی پروایی یک زن را شفاف به تصویر میکشد.
بالطبع کنجکاو بودن برای چگونگی ِ اجرایِ نمایشی این متن موفق به روی صحنه، من را به سمت تهیه ی تیکت مونولوگ رها مجاب کرد.
_ در ذهن مرور میکنم
ما قرار است که به تماشای زنی بریتانیایی که ساکن لندن است، جسور است اما دروغگو ،بسیار بی ادب، تنها است، که اعتیاد جنسی دارد و موفق بودن اش در این معنا پیدا میکند که آقایان به او توجه کنند و غرایض اش اقناع شود، بنشینیم.
که با تمام ویژگی های گستاخانه اش باز هم برای مخاطب دوست داشتنی
است!
اما
از همان ابتدای ورود بازیگر به صحنه برای من پذیرفتن و قابل باور بودن اش در ذهن ام به حالت انکار درآمد.
لازمه ی همذات پنداری با کاراکتر، باورپذیر بودن اوست. و متاسفانه از ابتدا آن کشش در فرم و بیان و مابقی فاکتورها در ذهن من شکل نگرفت و تا لحظه ی آخر هم نتوانستم با احساسات چندگانه ی زن، ارتباط برقرار کنم.
_ شخصیت اصلی فیلی بگ به سبب شکستن های پی در پی دیوار چهارم و فاصله گذاری دقیق، صمیمیتی با مخاطب ایجاد میکند که در این نمایش مغفول بود.
شاید اگر از بازیگران فرعی استفاده میشد حتی بدون دیالوگ ( که مونولوگ بودن اثر هم تغییری نکند) به پیشبرد داستان کمک شایانی میکرد.
چرا که کمدی نهان در فیلی بگ در گرو موقعیت هایی است که شخصیت زن قصه با دیگران دارد. چیزی که در این نمایش حداقل برای من درنیامده بود و کمدی کمرنگ و گذرا داشت.
[اگر قصد کارگردان خلق نمایشی به مانند نمایشی بوده که خود خانم فیبی والر بریج اجرا برده، با وجود آنکه شخصا آن را کامل ندیده ام اما احساس میکنم به سبب بدون سانسور بودن آن نمایش و احساسات واقعی تری که خودشان ساخته و پرداخته کرده اند، موفق بوده و عینا اجرا کردن آن تم با ممیزی های فراوان در "رها" موفقیت آمیز نبوده است. ]
_ درک میکنم که با وجود شرایط اقتصادی شاید نداشتن دکور و طراحی صحنه برای چنین مونولوگی بنابر تشخیص کارگردان، بلامانع و قابل قبول باشد و یا همانطور که در بالاتر اشاره کردم از همان فضاسازی نویسنده ی اصلی الهام گرفته شده است؛
اما انتخاب لباس و گریم را نمیتوانم نادیده بگیرم.
احساس شلخته بودن و عدم توازن و هماهنگی در استایل بازیگر بسیار در ذوق میزد.
گریم؟! چه بگویم... .
_ شوربختانه با وجود بکر بودن موضوع نمایش و انتخاب چنین سوژه ی تحسین برانگیزی، نمایش رها برای من به دلایل زیادی از جمله :
متناسب نبودن بازیگر انتخابی برای چنین نقشی،
نداشتن موسیقی مناسب و خالی بودن اکثر لحظات بدون افکت های خاص [ مثلا شرایط ایستگاه مترو یا کافه و یا در خانه بودن زن، میتوانست با نورپردازی و موسیقی متناسب، مخاطب را در فضاسازی کاملا درستی قرار دهد _تاحدودی فقط قسمت لوکیشن کلاب این موضوع رعایت شده بود_ ].
عدم وجود دکور و قرار گرفتن بازیگر در هفتاد دقیقه صرفا در یک دایره ی مشخص با یک صندلی، واقعا کسالت بار بود.
رها برای من یک نمایش رادیویی بود.
همین.
___________________________________________________
صدای فن سالن بلک باکس واقعا چیزی جز تضعیف اعصاب و تمرکز مخاطب به همراه ندارد!
با توجه به فضای کوچک سالن که فقط ساید A باز است و جمعیت کمی گنجایش دارد، روشن بودن فن فقط یک فضای بی نهایت سرد و پر سر و صدا که گویی در یک کارگاه تولیدی مشغول تئاتر دیدن هستید به همراه دارد!
در مورد ساید B که با کاور مشکی پوشانده بودین..... چرا کامل کاور نشده بود؟! چرا نصف صندلی ها با کج سلیقگی نمایان بود و بک گراندِ دکورِ نداشته ی این نمایش شده بود؟
چرا چراغ اتاق پشت صحنه خاموش نبود[ همان دری که بازیگر ورود کرد] و نور به داخل باکس اجرا می آمد؟!
بوی نامطبوعی که داخل سالن است،که تقریبا کل محوطه ی باغ کتاب را به دلیل انشعابات آب پر کرده با یک خوشبو کننده یا عود و.... حداقل در سالن نمایش، قابل کنترل برای بهبود وضع است.