در یک کلمه: “عامه پسند”
درونمایه اصلی داستان برای من لذت بخشه، به تصویر کشیدن و شوخی کردن با چالشهای ریز و درشت روابط خانوادگی و دوستانه رو میپسندم. اما شاید اقتباس آنطور که باید و شاید به اصالت و جزییات داستان وفادار نبوده.
شوخیها بلاتکلیف بودند، نه به اصالت فرانسوی خود وفادار بودند و نه با ذکاوت و تیزبینی ایرانیزه شده بودند. در اصل میشد گفت شوخیها “در نیامده بودند”؛ مخصوصا شوخیهای بزرگسالانه که جا داره با ظرافت و طنازی بیشتری آمیخته بشن. برای من واضحه که اقتباس تلاش کرده بود شوخیهایی که اصالت فرانسوی دارند و برای مخاطب عام ملموس نیستند رو تا حدی هویت ایرانی ببخشه، اما فقط برخی از اونها موفقیت آمیز از آب در اومده بود. البته اجرا تونست میزان خندههای لازم رو از مخاطبینش بگیره، شاید من در خندیدن زیاد سخت گیرم، شاید هم توقع و سطح مخاطبین تئاتر اندکی تغییر کرده؛ نمیدانم.
بازی ها رو دوست داشتم، آقایان احمدی و کیایی و خانم میرعلمی بازیهای قابل قبولی رو ارائه دادند و با طنازیهای ذاتی خودشون بخشی از نقص دیالوگها
... دیدن ادامه ››
رو جبران میکردن؛ هر چند که آقای خسرو احمدی با فریادهای بیش از اندازه بیشتر شخصیت یک مرد عصبی و هیستیریک رو القا میکردند تا یک استاد زبان فرانسه که دلسوزانه و وسواس گونه نسبت به انتخاب اسامی و کلمات حساس بود. آقای جمشیدی با وجود کسالتی که داشتند بازی قابل قبولی رو ارائه دادند و خستگیای که برخی عزیزان در اجراهای قبل بهش اشاره کردند امشب به چشم نمیخورد. البته که گریم و اکت بدنی ایشون برای القای یک شخصیت “اوا” ابدا کافی نبود. شاید خودشون از قصد نمیخواستند این وجه رو از خودشون به نمایش بکشند، شاید هم بیشتر از این از عرف تئاترهای ایرانی خارج است؛ نمیدانم.
نور پردازی و صحنه بسیار زیبا، دقیق و حساب شده بود. بشدت اجزا و عناصر بکار رفته در صحنه رو دوست داشتم اما خوشحالتر میشدم اگه المانهای بیشتری از یک خانه فرانسوی در صحنه حضور داشت.
بزرگترین ضعف این نمایش تماشاگرهاش بود.
عزیزان، دیدن یک نمایش ۹۰ دقیقهای با شوخیهای رده بزرگسال از حوصله کودکان خارجه! مادری در ردیف جلوی من، فرزندش رو از سر کلافگی روی پاهاش نشوند و بچه بعد خندهی حضار گفت مامان الان باید بخندم؟ :))
و در نهایت هم در اواسط نمایش بخاطر کلافگی کودک مجبور به خروج از سالن شدند.
جدای از این موضوع، گاهی همهمه بعضی عزیزان به حدی بالا میگرفت که به سختی میشد صدای بازیگرها رو شنید. تلفن همراه هم مثل همیشه عضو جدایی ناپذیر دست خیلی از عزیزان بود.
خلاصه که قطعا صحنه تئاتر متعلق به هر قشر و مخاطبیه، ولی خواهشا در کسوت مخاطب، به سلوک و منش یک تماشاگر راستین تئاتر وفادار بمونید.