در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | سجاد آل داود درباره نمایش ریچارد سوم: اجرا ریچارد را قبل از شروعش برای خرید بلیط انتخاب کردم و اولین سوال یک
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 18:39:28
اجرا ریچارد را قبل از شروعش برای خرید بلیط انتخاب کردم و اولین سوال یکی از نزدیکانم این بود که چرا؟ باز می‌خواهی یک اجرای بی کیفیت دیگر ببینی؟
پاسخ من این بود من هیچ فرصت مواجهه با شکسپیر را تا زمانی که ساکن تهران هستم از دست نخواهم داد و در مورد اجرای ریچارد خوشحالم که این اجرا را از دست ندادم. برای شما شرح خواهم داد که چرا.
راستی پیشاپیش ممکن است این متن برای شما بخشی از تجربه را اسپویل کند، بنابراین توصیه به خواندن آن پس از اجرا دارم. شاید هم علاقه مند باشید از قبل بدانید و تجربه کنید تا برایتان تجربه ناواضحی نباشد. در این صورت همراه متن بمانید.
ریچارد در خانه‌ی هنرمندان، اثری است که ابزار پست مدرن را در اختیار گرفته و از مرکب پست مدرن سواری انصافا با کیفیتی میگیرد.
مهم ترین جنبه پست مدرن اثر استفاده موثر آن از چهارچوب‌های متاتئاتریکال است. در این اثر شاهد هستیم که شخصیت ریچارد به صورت مداوم رنگ عوض می‌کند، از ریچارد سوم به کارگردان تبدیل می‌شود، صحنه و پرده اعلام می‌کند و در عین حال درگیر داستان ریچارد سوم است. تغییری که من را مدام به یاد بخشی از نمایشنامه "هر طور شما دوست دارید" از ویلیام شکسپیر می‌اندازد که در آن می‌خوانیم:"همه‌ی جهان یک صحنه است، و همه مردان و زنان صرفا بازیگر هستند، آن‌ها ورود‌ها و خروجهای خود را دارند و هر انسان در زمان خود نقش‌های زیادی را بازی می‌کند". روح این جمله در کل اثر و هربار که شخصیت ریچارد بین کاراکتر خودش و کارگردان تغییر می‌کند مستتر است. این تغییر ممکن است به دلیل تغییر شرایط و انتظارات اجتماعی یا نیروها‌یی نامحسوس باشد، نیرویی که خود ... دیدن ادامه ›› ریچارد برای سایر کاراکتر‌ها به آن تبدیل می‌شود و از آن‌ها می‌‌خواهد که بهتر راه بروند، با احساس تر راه بروند، "نگاه کنند"، "نگاه کنند" و "نگاه کنند" و شاید در نهایت این تغییر هویت به ما یادآور می‌شود که هویت طبیعتی برساخته دارد و براساس موقعیت‌های مختلف می‌تواند تغییر کند و افراد می‌توانند "نقش" های متفاوتی بازی کنند. رفت و برگشت مداوم به کارگردانی همچنین به مخاطبین یادآوری می‌کند که تئاتر می‌تواند پر از حقه‌هایی باشد که ممکن است روایت اصلی را تحت تاثیر قرار دهند و روایت و ظاهر کار برای رساندن پیام دلخواه کارگردان طراحی می‌شوند و نه لزوما برای حقیقت.
اما موضوع مهم دیگری که می‌خواهم به آن اشاره کنم، غریبه بودن ریچارد با سایرین و غریبه ساختن مخاطب است. این غریبه شدن ابتدا برای خود ریچارد رخ می‌دهد. او با گرفتن نقش کارگردان به صورت مداوم قطع ارتباط با جنبه انسانی یا احساسی اطرافیانش را اعلام می‌کند و در واقع تاکید می‌کند که هرقدر ریچارد نمایش ما به ظاهر بامزه، تنبل، بدلباس و .. باشد، هنوز همان ریچاردی است که در ذهن شکسپیر است. موضوع دوم، غریبه ساختن مخاطب به عنوان یک تکنیک تئاتر برشتی است. در این اثر با قطع مداوم روند دراماتیک، اجازه ارتباط احساسی یا همذات‌پنداری با شخصیت‌ها و یا درک عمیق‌تر شخصیت‌ها به مخاطب داده نمی‌شود، موضوعی که در تئوری برشت به نام Alienation Effect شناخته می‌شود که با استفاده از تکنیک‌هایی برای یادآوری مصنوع بودن تئاتر و در جهت جلب توجه مخاطبان به تم داستانی اجرا به جای درگیر شدن با درام شخصیت‌ها ارائه شده و در اصل تمام این تکنیک در این جهت است که به مخاطب یادآوری شود در یک تئاتر حضور دارد. این دیدگاه به تئاتر توسط برشت از فیلسوفانی مثل هگل برداشت شد و در واقع برشت ماموریت خود از این تکنیک را کمک به مخاطب جهت درک تحولات نسبتا پیچیده تاریخی و اجتماعی معرفی کرد. در این تکنیک برشت سعی کرد با دادن نقش به مخاطبین مثل اتفاقی که برای اجرای ریچارد با استفاده از مخاطب برای رقصیدن، نشستن روی تخت پادشاهی به عنوان وزیر، در کیس خودم، درخواست کمک برای جمع کردن استیج بعد از تمام شدن اجرا، یا درخواست برای گرفتن عکس از مخاطبان در حین اجرا کاملا رخ می‌دهد و در واقع این موضوع به نظر من در راستای هدف اصلی برشت است تا مخاطبان بتوانند به جای پاسخ احساسی به برخی موقعیت‌ها، پاسخ فکری به آن داشته باشند و درگیر درام شخصیت‌ها نشوند.
همچنین، همانطور که ریچارد اشاره می‌کند که حاکم بسیار دموکراتیکی است، با اعمال خود نشان می‌دهد که اراده آزاد تحت کنترل یک حکومت اقتدارگرا، توهمی است و ریچارد با این تغییر کاراکتر به کارگردان، نه تنها روایت را کنترل می‌کند بلکه سرنوشت بقیه کاراکتر‌ها را نیز تعیین کرده و حتی این حس را به مخاطبان می‌دهد که در آمدن، نشستن یا رقصیدن عاملیت دارند اما در اصل آن‌ها دنباله رو یک متن از پیش نوشته شده هستند و انتخابی از خود ندارد. این در واقع اشاره قدرتمندی به شخصیت ریچارد سوم در متن اصلی اثر ریچارد سوم از ویلیام شکسپیر به عنوان شخصیتی است که اطرافیانش را فریب می‌دهد و از آن‌ها به صورت مستمر استفاده می‌کند.
اما برسیم به کمدی سیاه، یکی از المان‌های مهم این اثر!
اجرای ریچارد در خانه‌ی هنرمندان با جایگزینی موقعیت‌های مختلف در یک تراژدی شکسپیر با المان‌های عمدتا کمیک مثل یک تدی بر و یا نمایش دادن ریچارد به عنوان موجودی تنبل و بدلباس واقعیت خبیث او را با ابزوردیته و طنز جایگزین می‌کند.
همچنین کمدی سیاه، هایلایتی بر گاها دوپهلو بودن شخصیت‌ها از نظر اخلاقی است. ریچارد هم از شخصیت‌هایی است که می‌تواند دوپهلو شناخته شود، مانند مکبث و هملت. شخصیتی که در کنار خباثت و کاریزما، آسیب پذیری‌ها و تزلزل‌هایی دارد، خود را زشت می‌پندارد و به خود شک‌هایی دارد. ریچارد نمایش ما، با امور جدی مثل فیلم گرفتن از خیانت همسرش با باکینگهام، به شوخی برخورد می‌کند، سو استفاده از دیگران برایش عادی و روزمره است و این موضوع باعث می‌شود تا در عین حال که تم‌های کلی داستان مثل قدرت، خیانت و فساد روح برای مخاطب روشن می‌شود، مخاطب به ابزورد بودن همه‌ی این موارد بخندد. لبخندی که همراه با تفکری تلخ به عنوان همنشین آن لبخند است.
اما مفهوم ابتذال شر چه جایگاهی در این اثر دارد؟
به نظر من شخصیت ریچاردی که ما روی صحنه سالن انتظامی خانه هنرمدان مشاهده می‌کنیم (و نه شخصیتی که در متن اصلی شکسپیر وجود دارد) به خوبی در ماتریس کیفیت‌های یک شر مبتذل می‌گنجد، عدم انگیزه یا هیجان او برای قدرتی که به دست می‌آورد می‌تواند اولین نشانه ما برای این باشد که احتمالا میل او به قدرت از یک ایدولوژی عمیق نمی‌آید بلکه صرفا این یک قدرت طلبی مکانیکی است چرا که صرفا قدرت "در دسترس" اوست.
موضوع بعدی، استفاده از آیتم‌هایی مثل عینک آفتابی برای نامرئی شدن، آموزش گام به گام کشتن باکینگهام به مادرش، بازی با یک تدی بر و چیز‌هایی از این دست است که شر او و اعمالش را موضوعی ابتدایی و ساده نشان داده و سعی بر نرمال سازی آن دارد. موضوعی که به ما یادآوری می‌کند گاها شر می‌تواند چقدر مبتذل و ساده در اطراف ما وجود داشته باشد. این حقیقت وقتی شفاف تر می‌شود که اعمال دهشتناک عادی و روزمره نمایش داده می‌شوند و در واقع وزن اخلاقی‌شان از آن‌ها سلب می‌گردد و به عنوان بخشی از روتین هرروز برای ما قابل مشاهده می‌شوند.
همچنین مشاهده می‌کنیم که اعمال ریچارد نمایش ما بدون شکوه خاصی از نظر خودش یا عمق روانشناسی خاصی رخ می‌دهد و همه چیز به نوعی برای او "مبتذل تر از این حرف‌هاست". به طور مثال فیلم گرفتن او از باکینگهام و لیدی ان، بسیار سرد است و انگار هیچ حس انتقام یا خشمی در آن وجود ندارد.
و اما، درگیر کردن مخاطب در بخشی‌های گاها نه چندان مهم این اجرا، مثل تمیز کردن صحنه اجرا، رقص با پادشاه و یا نشستن روی تخت پادشاهی به عنوان وزیر یا معتمد، با تار کردن مرز بین واقعیت و داستان بیان می‌دارد که لزوما شر با شکوه یا خاص نیست تا به نظر ما بیاید، بلکه ممکن است در اعمال هرروز مردم عادی به روش‌هایی که ممکن است عادی به نظر برسد وجود داشته باشد. مثل اینکه جمعیت باید بعد از اتمام اجرا کروکی شخصیت‌های کشته شده را از کف سالن تمیز کنند جوری که انگار اتفاق خاصی رخ نداده است و آن‌ها حتی لبخند بر لب دارند.
و اما در پایان، وقتی که کارگردان اصلی از بین تماشاگران از ریچارد می‌خواهد که روی صحنه بماند و به همه کسانی که کشته است فکر کند، باعث می‌شود این کمدی سیاه به اوج خودش برسد و با این کار باعث می‌شود تا ریچارد و البته مخاطبین (با جمع کردن صحنه) به شکلی ابزورد با عواقب اعمال ریچارد روبرو شوند. مواجه‌ای که همراه با یک "کاتارسیس فکاهی" برای مخاطبان است. کاتارسیسی که همراه با واقعیت شخصیت ریچارد سوم در نمایشنامه ویلیام شکسپیر است، جایی که در شب نبرد Bosworth روح کشته شدگان مسیرشان را به سوی ریچارد پیدا می‌کنند و او را آزار می‌دهند. در همین لحظه مخاطبان با خنده مشغول جمع کردن صحنه یا تمیز کردن کروکی جنازه‌ها هستند.
با جمله‌ای از قول آنا هارنت در کتاب "آیشمن در اورشیلم" نوشته نسبتا طولانی خود را تمام می‌کنم:
"مشکل آیشمن دقیقا این بود که افراد زیادی مثل او وجود دارند، افرادی زیادی که نه منحرف هستند و نه سادیستیک، ولی آن‌ها شدیدا و به طرز ترسناکی عادی بودند و هستند و از دیدگاه سازمان‌های حقوقی و استاندارد‌های اخلاقی ما، این عادی بودن از همه جنایات دیگر ترسناک تر بوده است."
خسته نباشید به خالقین این اثر، این یک اثر 5 ستاره به علت خلاقیت بی حد و حصرش در بازنمایی ریچارد سوم با زمینه‌های فکری متنوع است.
حتما باز هم به تماشای این اثر خواهم نشست.
زنده باد خلاقیت!

نقاشی: Richard The Third-John Gilbert
ممنونم از نگاه تیزبینانه، دقیق و درستی که با اجرای ما داشتید 🙏🏻😊خوشحالم که تئاتر، هنوز مخاطبان فهیمی مثل شما دارد 🌱
۰۷ شهریور ۱۴۰۳
چه نوشته فوق العاده ای
لذت بردم
۱۹ شهریور ۱۴۰۳
احسان
چه نوشته فوق العاده ای لذت بردم
درود بر شما عزیز، باعث افتخار بنده هست که دوست داشتید.
۱۹ شهریور ۱۴۰۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید